Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 173 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
i now know the v of exercise
U
اکنون قدر ورزش را میفهمم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cartwheel
[gymnastics exercise]
U
چرخ فلک
[ورزش ژیمناستیک]
[ورزش]
at the present moment
U
اکنون
present
U
اکنون
presented
U
اکنون
for the present
U
اکنون
presents
U
اکنون
now
U
اکنون
at present
U
اکنون
at the moment
U
اکنون
at present
U
اکنون
presenting
U
اکنون
now f.it
U
اکنون دیگراغازکنیم
the present and the past
U
اکنون و گذشته
not now or ever
U
نه اکنون و نه در آینده
here
U
در این موقع اکنون
We just received word that . . .
U
هم اکنون اطلاع رسید که …
You are free to go now.
U
اکنون آزادید بروید.
i am busy at the moment
U
اکنون کار دارم
he is now at rest
U
اکنون اسوده است
it is quite another story now
U
اوضاع اکنون دگرگون
they sing small now
U
اکنون دیگر صداشان در نمیاید
guilders
U
نام سکه زرهلندی که اکنون درکارنیست
I never saw anything like it.
U
من تا اکنون هرگز چنین چیزی را ندیده ام.
at this stage
<adv.>
U
درحال حاضر
[عجالتا]
[اکنون ]
[فعلا]
we are now quits
U
اکنون با هم برابر شدیم دیگرحسابی نداریم
at this time
<adv.>
U
درحال حاضر
[عجالتا]
[اکنون ]
[فعلا]
guilder
U
نام سکه زرهلندی که اکنون درکارنیست
present work
U
عملیاتی که اکنون انجام شده است
The plan is now in action ( underway ) .
U
طرح اکنون بمرحله عمل درآمده است
iguanodon
U
سوسمار بزرگ گیاه خوار که اکنون بشکل سنگواره دیده میشود
koh i noor
U
کوه نور:الماس نامی هندوستان که اکنون جزودارایی پادشاه انگلیس است
phyrgian cap
U
یکجور کلاه مخروطی که اکنون انرا با کلاه ازادی یکی میدانند
now that you know the way....
U
اکنون که راه را یاد گرفتید حال که راه را بلدهستید.......
p.exercise
U
ورزش
gymnastical
U
ورزش
physical exercise
U
ورزش
pastime
U
ورزش
exercize
U
ورزش
goal
U
گل
[ورزش]
pastimes
U
ورزش
exercises
U
ورزش
sported
U
ورزش
flannel
U
ورزش
flannels
U
ورزش
sport
U
ورزش
gymnastics
U
ورزش
callisthenics
U
ورزش
exercise
U
ورزش
sports
U
ورزش
exercised
U
ورزش
sweatshirt
U
پیراهن ورزش
physical therapy
U
ورزش درمانی
playsuit
U
لباس ورزش
pull over
U
پیراهن کش ورزش
workouts
U
ورزش روزانه
workouts
U
ورزش شدید
workout
U
ورزش روزانه
workout
U
ورزش شدید
sweatshirts
U
پیراهن ورزش
sportswear
U
لباس ورزش
sweat pants
U
شلوار ورزش
sport palace
U
کاخ ورزش
trained
U
ورزش کردن
practising
U
ورزش تمرین
training
U
ورزش کاراموزی
ringside
U
در کنارصحنه ورزش
fine drawn
U
نتیجه ورزش
ploy
U
امر ورزش
athlete
U
قهرمان ورزش
canoeing
U
ورزش با کانو
fishing
U
ورزش ماهیگیری
angling
U
ورزش ماهیگیری
practise
U
ورزش تمرین
practicing
U
ورزش تمرین
ploys
U
امر ورزش
ring
U
صحنه ورزش
athletes
U
قهرمان ورزش
callisthenics
U
ورزش سبک
gymnastics
U
ورزش ژیمناستیک
professionalism
U
ورزش حرفهای
coach
U
مربی ورزش
coached
U
مربی ورزش
to miss the goal
U
به گل نزدن
[ورزش]
practises
U
ورزش تمرین
amateurism
U
ورزش اماتوری
athleticism
U
ورزش گرایی
to miss the goal
U
گل نکردن
[ورزش]
exerciser
U
اسباب ورزش
gymnastically
U
ازراه ورزش
gymnastically
U
ازلحاظ ورزش
goal scorer
U
گلزن
[ورزش]
coaches
U
مربی ورزش
skiing
U
ورزش اسکی
trains
U
ورزش کردن
practice
U
ورزش تمرین
head spring
U
ورزش واکروبات با سر
train
U
ورزش کردن
athletics
U
علم ورزش
danger sticks
U
نانچیکوهات
[ورزش]
[کونگ فو]
final whistle
U
سوت پایان
[ورزش]
American football
U
فوتبال آمریکایی
[ورزش]
nunchaku
U
نانچیکوهات
[ورزش]
[کونگ فو]
nunchuks
U
نانچیکوهات
[ورزش]
[کونگ فو]
body-building
U
ورزش زیبایی اندام
sportsmanship
U
ورزش دوستی مردانگی
stadia
U
میدان ورزش مرحله
stadium
U
میدان ورزش مرحله
stadiums
U
میدان ورزش مرحله
open exercise
U
ورزش در هوای ازاد
ball game
U
ورزش یا بازی با توپ
ball games
U
ورزش یا بازی با توپ
body building
U
ورزش زیبایی اندام
To score points.
U
امتیاز آوردن ( ورزش )
exercised
U
ورزش تمرین کردن
game
U
هرنوع ورزش بامقررات
exercises
U
ورزش تمرین کردن
exercise
U
ورزش تمرین کردن
to exercise is use ful
U
ورزش کردن سودمند است
sportfishing
U
ورزش ماهیگیری با قلاب ونخ
fanning
U
پنکه تماشاچی ورزش دوست
xystus
U
ایوان سرپوشیده برای ورزش
fanned
U
پنکه تماشاچی ورزش دوست
fans
U
پنکه تماشاچی ورزش دوست
Mountaineering . Mountain - climbing .
U
کوه نوردی ( بعنوان ورزش )
He is an excellent player.
U
عالی بازی می کند ( ورزش )
to stretch one's legs
U
برای ورزش راه رفتن
sportsman
U
ورزش دوست ورزشکار جوانمرد
colosseum
U
امفی تئاتر میدان ورزش
fan
U
پنکه تماشاچی ورزش دوست
to make a substitution
U
عوض کردن بازیگر
[ورزش]
to substitute out
[players]
U
عوض کردن بازیگر
[ورزش]
defence
[British E]
U
دفاع
[قانون]
[ورزش]
[ارتش]
defense
[American E]
U
دفاع
[قانون]
[ورزش]
[ارتش]
international match
U
مسابقه بین المللی
[ورزش]
out of bounds
U
بیرون از زمین بازی
[ورزش]
sportsmen
U
ورزش دوست ورزشکار جوانمرد
starting whistle
U
سوت آغاز بازی
[ورزش]
to ease to a victory
U
به سادگی برنده شدن
[ورزش]
to do
[turn]
a cartwheel
U
چرخ فلک زدن
[در ورزش]
fan
U
پشتیبان
[طرفدار]
[هوادار]
[ورزش]
marksman
U
نشانه گیر
[ارتش و ورزش]
marksman
U
تیرانداز ماهر
[ارتش و ورزش]
set a record
U
رکورد بر جای گذاشتن
[ورزش]
to stonewall
U
در حالت تدافع بازی کردن
[ورزش]
field events
U
ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
to defend aggressively
U
در حالت تدافع بازی کردن
[ورزش]
Exercize is good for the health.
U
ورزش برای سلامتی خوب است
dumb bell
U
میله اهنی دوسرگلوله داربرای ورزش
field event
U
ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
movement off-the-ball
U
بازی بدون توپ
[تمرین ورزش فوتبال]
bloomers
U
شلوارزنانه گشادکه زنهای ورزش کننده می پوشند
to be out of action
[because of injury]
U
غیر فعال شدن
[بخاطر آسیب]
[ورزش]
tubing
U
ورزش یا تفریح قایق سواری درمسیر رود
sport
U
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
blazer
U
نوعی کت پشمی یاابریشمی ورزشی ژاکت مخصوص ورزش
blazers
U
نوعی کت پشمی یاابریشمی ورزشی ژاکت مخصوص ورزش
sported
U
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sports
U
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
Regular training strengthens the heart and lungs.
U
ورزش به طور منظم قلب و ریه ها را تقویت میکند.
agoines
U
مسابقههای سه گانه یونانیان باستان ورزش وموسیقی وغشه یادو
books
U
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
run-up
[start-up]
U
نزدیکی به مکان شروع با دویدن
[برای جهش یا پرتاب کردن]
[ورزش]
book
U
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
booked
U
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
saddle cover
U
رو زینی
[اینگونه بافته ها بصورت قالیچه یا پتو در قدیم بیشتر رواج داشت و اکنون نیز در بعضی عشایر جهت استفاده شخصی بافته شده و برای تزئین روی اسب و پوشش زین بکار می رود.]
coronation carpet
U
فرش تاجگذاری
[این فرش که منصوب به اصفهان می باشد در قرن هفدهم میلادی جهت تاجگذاری فردریک پنجم در دانمارک بافته شده و اکنون نیز در موزه سلطنتی دانمارک نگهداری می شود]
You have to watch your diet more
[carefully]
and get more exercise.
U
شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
Training makes the memory absorb more.
U
آموزش
[ورزش حافظه]
باعث می شود که حافظه بیشترجذب کند.
tackling
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com