English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
He is running ( runs ) the factory . U او کارخانه را می گرداند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
function subprogram U ریزبرنامهای که مقدارمنفردی را برمی گرداند
ladder dredge U لاروبی که دلولههای انرازنجیرمانند نردبان می گرداند
overshot wheel U چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
One cannot put back the clock. <proverb> U هیچکس نمى تواند زمان را به عقب بر گرداند .
reverting U صفحه فرمت شده را به وضعیتت اصلی بر می گرداند
reverted U صفحه فرمت شده را به وضعیتت اصلی بر می گرداند
revert U صفحه فرمت شده را به وضعیتت اصلی بر می گرداند
reverts U صفحه فرمت شده را به وضعیتت اصلی بر می گرداند
disassembler U نرم افزاری که برنامه کد ماشین را به حالت اسمبلی بر می گرداند
de scrambler U وسیلهای که یک پیام نامناسب را به حالت اصلی و مط لوب برمی گرداند
self- U حلقهای که هر محل یا دستیابی ثبات را در حین اجرا به محلی که بودند بر می گرداند
permanent U حافظه کامپیوتر که حتی وقتی که برق قط ع باشد داده را برمی گرداند
permanent U رسانه ذخیره سازی که حتی وقتی برق قط ع باشد داده را برمی گرداند
reset U دستوری که هر اجرای برنامهای رامتوقف میکندوکاربررابه صحفه نمایش یا BIOS برمی گرداند
resets U دستوری که هر اجرای برنامهای رامتوقف میکندوکاربررابه صحفه نمایش یا BIOS برمی گرداند
non volatile U رسانه ذخیره سازی یا حافظه که داده را برمی گرداند حتی وقتی که برق قط ع شود
absolute address U وسیله ورودی مثل tablet یا mouse که مختصات نشانه گر را با بردارهای مخصوص برمی گرداند
atomic U 1-مربوط به یک اتم 2-عملیاتی که اگر در حین پردازش قط ع شود داده را به وضع اولیه خود بر می گرداند
compression U نرم افزار مقیم که داده را موقع نوشتن فشرده میکند و هنگام خواندن به حالت اولیه بر می گرداند
storage U TRC مخصوص برای گرافیک کامپیوتری . تصویری را روی صفحه برمی گرداند بدون نیاز به عملیات تنظیم مجدد
productions U ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
production U ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
medium U مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
mediums U مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
del U کلیدی در صفحه کلید که نشانه گر را یک حرف به عقب برمی گرداند و آن حرف را پاک میکند
GOSUB U دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند
soft U دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
softer U دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
softest U دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
completes U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completing U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
complete U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completed U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
phosphor U صفحه نمایش پوشیده شده که تصاویر نمایش داده شده در زمان طولانی تر از تنظیم مجدد برمی گرداند و اثرات نور را کم میکند
resident U برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
residents U برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
workhouse U کارخانه
plant U کارخانه
workhouses U کارخانه
workplaces U کارخانه
house work U کارخانه
factory-spun U نخ کارخانه ای
plants U کارخانه
workplace U کارخانه
works U کارخانه
coopery U کارخانه
shop U کارخانه
worked U کارخانه
manufactory U کارخانه
work U کارخانه
shopped U کارخانه
shops U کارخانه
factories U کارخانه
factory U کارخانه
manufactoring plant U کارخانه تولیدی
cotton factory U کارخانه نخ ریسی
lock out U تعطیل کارخانه
ice plant U کارخانه یخ ساز
ex factory U تحویل در کارخانه
studios U کارگاه کارخانه
electric plant U کارخانه برق
cut back U تعطیل کارخانه
cotton mill U کارخانه نخ ریسی
ex mill U تحویل در کارخانه
factory chimney U دودکش کارخانه
fulling mill U کارخانه قصاری
gas works U کارخانه گاز
generating station U کارخانه برق
generating plant U کارخانه برق
spinning factory U کارخانه نخ ریسی
out <adv.> U بیرون از کارخانه
plant mixing U امیختن در کارخانه
plant mixing U اختلاط در کارخانه
plant construction U ساختمان کارخانه
pilot plant U کارخانه نمونه
packingplant U کارخانه کنسروسازی
packinghouse U کارخانه کنسروسازی
manufaturer U صاحب کارخانه
sirenic U سوت کارخانه
smeltery U کارخانه گدازگری
smelting plant U کارخانه ذوب
works superintendent U مدیر کارخانه
works inspector U بازرس کارخانه
power house U کارخانه برق
manufacturers U صاحب کارخانه
cast steel plant U کارخانه فولادریزی
car factory U کارخانه خودروسازی
bookbindery U کارخانه صحافی
installation U کارخانه نصب
breweries U کارخانه ابجوسازی
manufacturer U صاحب کارخانه
manufacturing U کارخانه دار
mills U کارخانه نورد
shed U کارخانه سرپوشیده
shedding U کارخانه سرپوشیده
installations U کارخانه نصب
brewery U کارخانه ابجوسازی
studio U کارگاه کارخانه
sheds U کارخانه سرپوشیده
cement plant U کارخانه سیمان
chimney stalk U دودکش کارخانه
copper smelting plant U کارخانه ذوب مس
plants U نبات کارخانه
industrialists U کارخانه دار
power station U کارخانه برق
industrialist U کارخانه دار
siren U سوت کارخانه
sirens U سوت کارخانه
power stations U کارخانه برق
mill U کارخانه نورد
gasworks U کارخانه گاز
spinning U کارخانه نخریسی
plant U نبات کارخانه
powder mill U کارخانه باروت سازی
ropewalk U کارخانه طناب سازی
printworks U کارخانه چیت بافی
salt works U کارخانه نمک سازی
pottery factory U کارخانه چینی سازی
saw mill U کارخانه اره کشی
shipyard U کارخانه کشتی سازی
shipyards U کارخانه کشتی سازی
cotton-mills U کارخانه ریسندگی پنبه ای
plant U ماشین الات کارخانه
plants U محل کارخانه یا کارگاه
plants U ماشین الات کارخانه
plant U محل کارخانه یا کارگاه
tinwork U کارخانه قلع کاری
ship yard U کارخانه کشتی سازی
dockyards U کارخانه کشتی سازی
smeltery U کارخانه ذوب فلزات
dockyard U کارخانه کشتی سازی
field U خارج اداره یا کارخانه
wirework U کارخانه سیم سازی
tin smelting plant U کارخانه ذوب قلع
stonework U کارخانه سنگ بری
gas works U کارخانه تولید گاز
lock out U بسته شدن کارخانه
ashery U کارخانه نمک قلیاسازی
mills U کارخانه اسیاب کردن
engineering works U کارخانه ماشین سازی
dye works U کارخانه رنگ سازی
coking plant U کارخانه ذغال سازی
mill U کارخانه اسیاب کردن
fields U خارج اداره یا کارخانه
fielded U خارج اداره یا کارخانه
computer integrated manufactureing U کارخانه کاملا" اتوماتیک
creamery U کارخانه کره گیری
cotton spinner U صاحب کارخانه نخ ریسی
concrete plant U کارخانه بتن سازی
concreting plant U کارخانه بتن سازی
contractor plant U کارخانه پیمان کار
gas works tar U قطران کارخانه گاز
glassworks U کارخانه شیشه گری
shop U کارخانه خرید کردن
metallurgical plant U کارخانه ذوب اهن
foundry U کارخانه گداز فلز
foundries U کارخانه ذوب فلز
foundry U کارخانه ذوب فلز
foundries U کارخانه گداز فلز
shopped U کارخانه خرید کردن
shops U کارخانه خرید کردن
lead works U کارخانه سرب گدازی
firms U کارخانه موسسه بازرگانی
firmest U کارخانه موسسه بازرگانی
iron foundry U کارخانه ذوب اهن
firmer U کارخانه موسسه بازرگانی
firm U کارخانه موسسه بازرگانی
energy plant U کارخانه تولید نیرو
nailery U کارخانه میخ سازی
distilleries U کارخانه یا محل تقطیر رسومات
distillery U کارخانه یا محل تقطیر رسومات
grindery U کارخانه تیزکنی افزارکفش دوزی
sawmills U کارخانه چوب بری والوارسازی
sawmill U کارخانه چوب بری والوارسازی
saltern U کارخانه یا معدن استخراج نمک
computer aided factory management U مدیریت کارخانه با استفاده ازکامپیوتر
dairy farm U مزرعه یا کارخانه لبنیات سازی
sheet roller U کارخانه نورد ورق فلزی
factory team U تیم کارخانه اتومبیل سازی
rolling mill U کارخانه تولید ورق اهن وفولاد
Its no joke running a factory . U اداره کردن یک کارخانه شوخی نیست
installing U قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
install U قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
laboratorial U ازمایشگاهی مربوط به کارخانه شیمیائی یاداروسازی
installs U قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
to start up something U دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
power plants U کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
power plant U کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
to put something into operation U دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
blueprint U تجدید ساختمان اتومبیل طبق مشخصات کارخانه
blueprints U تجدید ساختمان اتومبیل طبق مشخصات کارخانه
rolling mill U ماشین غلتک دار کارخانه شیشه جام
cost in use U هزینه تملک و بهره برداری از ساختمان یا کارخانه
feed stock U مواد اولیه که جهت تولید به کارخانه وارد میشود
finery U زر و زیور جامه پر زرق و برق کارخانه تصفیه فلزات
d , top concept U تدابیر مخصوص رساندن اماداز کارخانه یا سکو تا خط جبهه
equipment U وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
default U تنظیمات در کارخانه تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
default value U تنظیمات در کارخانه تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
default setting U تنظیمات در کارخانه تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com