English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
idols of the cave U اوهام ناشی از حالات ویژه هر کس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
humoursomeness U حالات ویژه گوناگون
idols of the market U اوهام ناشی از سخن وامیزش
idols of the theatre U اوهام ناشی از اصول و قواعدمنطقی و فلسفی
hermaprodite U کسی که هم دارای حالات زنانگی وهم حالات مردانگی باشد
aerodynamic heating U افزایش دما ناشی از جریان سریع هوا روی سطوح ایرودینامیکی به ویژه درسرعتهای زیاد
idiosyncrasy U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
conditions U حالات
tortious liability U ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
low cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
steady state U حالات دائم
state diagram U نمودار حالات
state table U جدول حالات
piadology U شناسایی حالات کودکان
girlishness U حرکات یا حالات دخترانه
law of corresponding states U قانون حالات همخوان
law of corresponding states U قانون حالات متنافر
idoliom U اوهام
fanciful U پر اوهام
nimbus U اوهام
nimbuses U اوهام
idols of the tribe U اوهام جنسی
idols of the tribe U اوهام بشری
idols of the cave U اوهام شخصی
cloud-cuckoo-land U سرزمین اوهام
disillusions U رفع اوهام
disillusioning U رفع اوهام
disillusion U رفع اوهام
to watch for certain symptoms U توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
special interest groups U گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
speciality U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialities U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
idiocrasy U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
halucinogenic U مواد مخدره ایکه ایجاد اوهام وهذیان میکند
look ahead U جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
halftone U توسط کامپیوتر نمایش داده و چاپ میشود و از گروهی از نقاط برای حالات مختلف استفاده میکند
halftones U توسط کامپیوتر نمایش داده و چاپ میشود و از گروهی از نقاط برای حالات مختلف استفاده میکند
mismatch U ناتوانی سیستم مکش توربین گاز برای تامین جریان هوای مورد نیاز موتور به هنگام دور زدن یا سایر حالات اشفته
praetorial U متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
hallucinate U گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
hallucinates U گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
hallucinating U گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
hallucinated U گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
ills U ناشی
maladroit U ناشی
skill less U ناشی
emergent U ناشی
due U ناشی از
resulting U ناشی
gauche U ناشی کج
muffs U ناشی
therefrom U ناشی از ان
resultant U ناشی
even tual U ناشی
result U ناشی
skilless U ناشی
ill U ناشی
ill- U ناشی
resulted U ناشی
Due to U ناشی از
descended U ناشی
mala filde U ناشی
amateurish U ناشی
on account of somebody [something] U ناشی از
muff U ناشی
dilettanti U ناشی
dilettantes U ناشی
dilettante U ناشی
muffing U ناشی
muffed U ناشی
issues U ناشی شدن
issued U ناشی شدن
privative U ناشی از محرومیت
guttural U ناشی از گلو
tisy U ناشی از مستی
as green as grass <idiom> U کم تجربه و ناشی
premune U ناشی از جلوگیری
adipic U ناشی ازچربی
unfortunate U ناشی ازبدبختی
gremie U بی تجربه و ناشی
awkward U بی لطافت ناشی
gaucherie U ناشی گری
awkwardness U ناشی گری
negligent U ناشی از بی مبالاتی
novice U ادم ناشی
abnerval U ناشی از عصب
hypostatic U ناشی از ته نشینی
issue U ناشی شدن
novices U ادم ناشی
toxic U ناشی از زهراگینی
jackleg U ناشی نادرست
unperfect U ناشی نابلد
sequent U منتج ناشی
awkward age U سن خامکار [ناشی]
emanated U ناشی شدن
emanate U ناشی شدن
due to an accident U ناشی از یک حادثه
dittographic U ناشی ازتکراراشتباهی
stingy U ناشی از خست
irritative U ناشی از تحریک
internal U ناشی ازدرون
rhapsodical U ناشی از احساسات
emanates U ناشی شدن
emanating U ناشی شدن
unskil U ناشی بی مهارت
rise U ناشی شدن از
rise U ناشی شدن
variorum U ناشی ازچندمنبع
rises U ناشی شدن
rises U ناشی شدن از
arise U رخ دادن ناشی شدن
thoughtless U لاقید ناشی از بی فکری
occupation disease U امراض ناشی از کار
occupation authorities U اقتدارات ناشی از اشغال
arises U رخ دادن ناشی شدن
impiteous U ناشی از سخت دلی
arising U رخ دادن ناشی شدن
ravening U حریص ناشی از حرص
transmissions U خطای ناشی از اختلال در خط
transmission U خطای ناشی از اختلال در خط
renunciative U ناشی از انکار نفس
renunciatory U ناشی از انکار نفس
resulted U ناشی شدن نتیجه
royalistic U ناشی از شاه پرستی
rube U ادم دهاتی ناشی
scorbutic U ناشی از کمبود ویتامین C
short sighted U ناشی از کوته نظری
shear stress U تنش ناشی از برش
resulting U ناشی شدن نتیجه
shear failure U گسیختگی ناشی از برش
shear crack U ترک ناشی از برش
profits a prendre U حقوق ناشی از مزارعه
kinetic energy U نیروی ناشی ازحرکت
result U ناشی شدن نتیجه
sentiment U ضعف ناشی ازاحساسات
perjurious U ناشی از پیمان شکنی
come U رخ دادن ناشی شدن
inexpertly U ازروی ناشی گری
pot valour U دلپری ناشی از مستی
intuitional U ناشی از درک مستقیم
ingenious U با هوش ناشی از زیرکی
interoceptive U ناشی از امعاء واحشاء
inexpertness U ناشی گری بی تخصصی
comes U رخ دادن ناشی شدن
associative inhibition U بازداری ناشی از تداعی
proceeded U ناشی شدن از عایدات
flows U ناشی شدن فلو
flowed U ناشی شدن فلو
ebb current U جریان ناشی از افت اب
proceed U ناشی شدن از عایدات
internal U باطنی ناشی ازدرون
flow U ناشی شدن فلو
associative facilitation U سهولت ناشی از تداعی
wind wave U خیز اب ناشی از باد
vinculo matrimonii U ناشی از علقه زوجیت
wind wave U موج ناشی از باد
tutelar authority U اختیار ناشی از قیومت
toxic psychosis U روان پریشی ناشی از سم
use inheritance U وراثت ناشی از کاربرد
absorption losses U تلفات ناشی از جذب
damage feasant U خسارت ناشی از حیوانات
war risks U خطرات ناشی از جنگ
well meaning U ناشی از قصد خوب
left handed U واقع در سمت چپ ناشی
despiteous U ناشی ازکینه یالج
diastrophic U ناشی ازتغییرات ارضی
well-intentioned U ناشی از نیت خوب
indiscriminate U ناشی از عدم تبعیض
well-meaning U ناشی از قصد خوب
machine U خطای ناشی از خرابی قطعه
wind load U سربار ناشی از اثرات باد
rounding errors U خطاهای ناشی از سرراست کردن
well mcaning U خوش نیت ناشی از قصدخوب
lewd U ناشی از هرزگی شهوت پرست
laity U مردم غیر روحانی ناشی
wage push inflation U تورم ناشی از فشار مزد
to play a poor game U ناشی بودن مهارت نداشتن
machined U خطای ناشی از خرابی قطعه
rental income U درامد ناشی از اجاره بها
awesome U حاکی از ترس ناشی از بیم
bizarre U غیر مانوس ناشی از هوس
hunger osteopathy U بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
property income U درامد ناشی از املاک ومستغلات
property income tax U مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
demand pull inflation U تورم ناشی از فشار تقاضا
dispersion error U اشتباه ناشی از پراکندگی تیر
scrupulous U ناشی ازوسواس یا دقت زیاد
titular U ناشی از لقب رسمی افتخاری
machines U خطای ناشی از خرابی قطعه
somatogenic U ناشی از سلولهای جداری وبدنه
cost push inflation U تورم ناشی از فشار هزینه
social decrement U کاهش ناشی از کار جمعی
social increment U افزایش ناشی از کار جمعی
paganish U بیت پرست ناشی ار شرک
excess demand inflation U تورم ناشی از مازاد تقاضا
rain wash U فرسایش ناشی از ریزش باران
faute de mieux U همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
occupation authority U اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
forced vibration U ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com