English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
transferable commercial instrument U اوراق تجارتی قابل انتقال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
negotiable papers U اوراق قابل انتقال
transferable securities U اوراق بهادار قابل انتقال
commercial paper U اوراق و اسناد بهادار قابل انتقال
commercial bills U اوراق تجارتی
commerical papers U اوراق تجارتی
commercial papers U اوراق تجارتی
document bills U اوراق تجارتی
transfer of portfolio U انتقال موجودی اوراق بهادار
marketable securities U اوراق بهادار قابل معامله
appraisement bond U اوراق قرضه قابل تجدیدارزیابی
bondable U قابل تبدیل به اوراق قرضه وثیقه پذیر
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
re issuable notes U اوراق بهادار در وجه حامل که پس از یک بار پرداخت دوباره قابل استفاده هستند
commercialize U بصورت تجارتی دراوردن جنبه تجارتی دادن به
alienable U قابل انتقال
open cheque U چک قابل انتقال
transmissive U قابل انتقال
conductible U قابل انتقال
removable U قابل انتقال
negotiable U قابل انتقال
portable U قابل انتقال
negotiate U قابل انتقال
negotiated U قابل انتقال
negotiates U قابل انتقال
negotiating U قابل انتقال
demountable U قابل انتقال
conveyable U قابل انتقال
transferable U قابل انتقال
descendible U قابل انتقال
transferable credit U اعتبار قابل انتقال
irremovable U غیر قابل انتقال
transferable credit U اعتباراسنادی قابل انتقال
built in U غیر قابل انتقال
portable program U برنامه قابل انتقال
non transferable U غیر قابل انتقال
shiftable U قابل تعویض یا انتقال
negotiable instrument U سند قابل انتقال
transmissable rights U حقوق قابل انتقال
assignable credit U اعتبار قابل انتقال
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
inheritable U میراث بردنی قابل انتقال
removable mass storage U انباره انبوه قابل انتقال
inalienably U بطور غیر قابل انتقال
movable support U تکیه گاه قابل انتقال
removable storage media U رسانههای ذخیره سازی قابل انتقال
floating U پنجرهای که قابل انتقال به هر بخش صفحه باشد
free port U بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
free ports U بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
movable dam U سدی که قابل انتقال بوده و مغمولا درمسیر سیل قرار می دهند
relocatable U آنچه قابل انتقال به محل دیگری ازحافظه است بدون اینکه روی عملیاتش اثربگذارد
perpetual bonds U اوراق قرضه بدون مدت اوراق قرضه دائمی
ether U جسم قابل ارتجاعی که فضاوحتی فواصل میان ذرات اجسام را پر کرده ووسیله انتقال روشنایی و گرمامیشود
asynchronous U انتقال داده بین دو وسیله که بدون هر گونه سیگنال زمانی قابل پیش بینی انجام میشود
deferred exit U انتقال کنترل به یک زیربرنامه در زمانی که قابل پیش بینی نبوده و حادثهای غیر مترقبه ان را مشخص میکند
demodulator U دستگاهی که سیگنالهای انتقال یافته در یک اتصال مخابراتی را دریافت کرده وانها را به پالسهای الکتریکی یا بیتها که قابل ورود به ماشین داده پردازباشند
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
indeterminate change of station U انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer U انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transfers U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer U انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission U روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
upload U انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
signalled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem U یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
transfer ladle U کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer rate U نسبت انتقال سرعت انتقال
without recourse U عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
commerical U تجارتی
merchants U تجارتی
merchant U تجارتی
relating to business <adj.> U تجارتی
mercantile U تجارتی
business <adj.> U تجارتی
commercial <adj.> U تجارتی
commercial U تجارتی
corporate [commercial] <adj.> U تجارتی
for-profit <adj.> U تجارتی
negative acknowledgement U کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
commercial items U اقلام تجارتی
trade restrictions U تضییقات تجارتی
ideograph U مارک تجارتی
commercial items U کالاهای تجارتی
commercial value U ارزش تجارتی
commercial loading U بارگیری تجارتی
commercial transactions U معاملات تجارتی
commercial structural steel U فولادسازهای تجارتی
argosy U ناوگان تجارتی
commercial paper U سند تجارتی
trade price U قیمت تجارتی
commercial pure U خلوص تجارتی
trade union U اتحادیه تجارتی
merchant bar U فولاد تجارتی
merchant ship U کشتی تجارتی
merchantman U کشتی تجارتی
trademark U علامت تجارتی
industrial tube U لامپ تجارتی
brands U عنوان تجارتی
trademarks U علامت تجارتی
brands U علامت تجارتی
commercial marine U کشتیرانی تجارتی
bill of goods U فهرست تجارتی
commodity rate U براتهای تجارتی
trading company U شرکت تجارتی
commerical papers U اسناد تجارتی
trade winds U بادهای تجارتی
Trade mark. U علامت تجارتی
branding U عنوان تجارتی
advertisements U اگهیهای تجارتی
brand name U نام تجارتی
merchandise U کالای تجارتی
brand names U نام تجارتی
branding U علامت تجارتی
brand U عنوان تجارتی
business type operation U عملیات تجارتی
commercials U اگهیهای تجارتی
brand loyalty U نام تجارتی
business name U اسم تجارتی
trade gap U کسری تجارتی
trade names U نام تجارتی
trade name U نام تجارتی
capital asset U علامت تجارتی
mercantile marine U کشتیهای تجارتی
brand leader U علامت تجارتی
brand U علامت تجارتی
trade agreement U موافقتنامه تجارتی
trade mark U علامت تجارتی
trades unions U اتحادیه تجارتی
trade disputes U دعاوی تجارتی
trade barrier U مانع تجارتی
trade unions U اتحادیه تجارتی
trade price U بهای تجارتی
commercial attache U وابسته تجارتی
commercial firm U شرکت تجارتی
commercial invoice U سیاهه تجارتی
trade balance U موازنه تجارتی
papering U اوراق
papers U اوراق
in quires U اوراق
papered U اوراق
paper U اوراق
commercial banking system U نظام بانکداری تجارتی
business income U درامد خالص تجارتی
local trade customs U عرف تجارتی محل
commercial loading U بارگیری کالای تجارتی
commercial light gage sheet U ورق فریف تجارتی
register of commerce U دفتر ثبت تجارتی
dominant firm U واحد تجارتی مسلط
in restraint of trade U تحت محدودیت تجارتی
unfavorable balance of trade U توازن نامطلوب تجارتی
name brand U علامت تجارتی مشهور
trade barrier U قید و بند تجارتی
cost plus U براساس قیمت تجارتی
subsidiary brand U علامت تجارتی فرعی
commercial structural steel U فولاد ساختمان تجارتی
commercial representative U قائم مقام تجارتی
commercial procuration U قائم مقام تجارتی
trademarks U علامت تجارتی گذاشتن
passive trade balance U توازن تجارتی منفی
advertisement آگهی های تجارتی
trademark U علامت تجارتی گذاشتن
obligations U اوراق قرضه
overhauling U اوراق کردن
bond U اوراق قرضه
debenture U اوراق قرضه
printed matter U اوراق چاپی
overhauls U اوراق کردن
overhaul U اوراق کردن
obligation U اوراق قرضه
disassemble U اوراق کردن
scraps U اوراق دورانداختن
savings bond U اوراق قرضه
scrapper U اوراق کننده
negotiable papers U اوراق بهادار
secret papers U اوراق سری
scrapping U اوراق دورانداختن
negotiable instruments U اوراق بهادار
scrap U اوراق دورانداختن
securities U اوراق بهادار
scrapped U اوراق دورانداختن
substituted service U اوراق دعوی
bonds U اوراق بهادار
paper U اوراق بهادار
overhauled U اوراق کردن
treasury bonds U اوراق بهادارخزانه
papered U اوراق بهادار
draft U اوراق بهادار
papering U اوراق بهادار
drafted U اوراق بهادار
papers U اوراق بهادار
drafts U اوراق بهادار
cannibalization U اوراق کردن
government stock U اوراق بهاداردولتی
camial U وابسته بمبادله تجارتی تهاتری
roll out U معرفی یک کالای تجارتی به بازار
secular trend U سهام تجارتی وگواهی نامه ان ها
name plugging U تکرار نام یا علامت تجارتی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com