English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 57 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
expert U اهل خبره
experts U اهل خبره
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
direct objects U متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
indirect objects U متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
object U متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
objected U متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
objecting U متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
objects U متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
proficient U خبره
predicate U تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicated U تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicates U تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicating U تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
critic U کارشناس خبره
critics U کارشناس خبره
gourmet U خبره خوراک شراب شناس
gourmets U خبره خوراک شراب شناس
expert U خبره
expert U نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
experts U خبره
experts U نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
inference U مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده
inferences U مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده
specialist U خبره در یک موپوع مط العه خاص
specialists U خبره در یک موپوع مط العه خاص
rule U نرم افزاری که قوانین و دانش خبره را در یک موضوع مشخص برای داده کاربر برای حل مشکل اعمال میکند
specialises U مط العه و خبره بودن در یک موضوع
specialising U مط العه و خبره بودن در یک موضوع
specialize U مط العه و خبره بودن در یک موضوع
specializes U مط العه و خبره بودن در یک موضوع
specializing U مط العه و خبره بودن در یک موضوع
sophisticated U خبره وماهر
knowledge U دستورات و دانش خبره را در یک فیلد مشخص اعمال میکند
knowledge U وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
knowledge U طراحی و نوشتن سیستمهای کامپیوتر خبره
judge U خبره
judged U خبره
judges U خبره
judging U خبره
consult U پیشنهاد خواستن از یک خبره
consulted U پیشنهاد خواستن از یک خبره
consults U پیشنهاد خواستن از یک خبره
connoisseur U خبره
connoisseurs U خبره
chartered accountant U حسابدار خبره
expert support system U سیستم خبره
expert system U سیستم خبره
expert witness U شاهد خبره
expertism U تفتیش و رسیدگی خبره کارشناسی
hill climbing U روش رسیدن به هدف در سیستم خبره
oologist U خبره در تخم پرنده شناسی
skilled witness U کارشناس اهل خبره
sophisticate U خبره وپیشرفته کردن سفسطه کردن
au fait U خبره
skillful weaver U بافنده ماهر و خبره
Maven U خبره
don't give up the day job <idiom> U [در مورد کاری خبره نبودن و ناتوانی انجام آن با مهارت]
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com