Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
denied
U
انکار یا حاشا کردن
denies
U
انکار یا حاشا کردن
deny
U
انکار یا حاشا کردن
denying
U
انکار یا حاشا کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
denies
U
حاشا کردن
deny
U
حاشا کردن
denied
U
حاشا کردن
denying
U
حاشا کردن
reneging
U
انکار کردن
reneges
U
انکار کردن
reneged
U
انکار کردن
renege
U
انکار کردن
gainsay
U
انکار کردن
gainsaying
U
انکار کردن
gainsays
U
انکار کردن
denying
U
انکار کردن
deny
U
انکار کردن
denies
U
انکار کردن
denied
U
انکار کردن
gainsaid
U
انکار کردن
renounce
انکار کردن
disclaimed
U
انکار کردن
repudiating
U
انکار کردن
repudiates
U
انکار کردن
repudiate
U
انکار کردن
disclaiming
U
انکار کردن
disaffirm
U
انکار کردن
disclaims
U
انکار کردن
forswears
U
انکار کردن
forswearing
U
انکار کردن
disclaim
U
انکار کردن
renouncing
U
انکار کردن
back-pedal
U
انکار کردن
renounced
U
انکار کردن
renounces
U
انکار کردن
back-pedalled
U
انکار کردن
back-pedalling
U
انکار کردن
back-pedals
U
انکار کردن
forswear
U
انکار کردن
recants
U
انکار کردن
recanted
U
انکار کردن
abnegate
U
انکار کردن
recanting
U
انکار کردن
recant
U
انکار کردن
far from it
U
حاشا
never
U
حاشا
god f.
U
حاشا
cod forfend
U
حاشا
heaven f.
U
حاشا
forswear
U
باسوگند انکار کردن
forswears
U
باسوگند انکار کردن
negatives
U
رد یا تکذیب یا انکار کردن
forswearing
U
باسوگند انکار کردن
negative
U
رد یا تکذیب یا انکار کردن
disclaim all liability
U
کلیه بدهیها را انکار کردن
owning to his i. to do that
U
نظر به عجزاواز کردن انکار
to make
[deny]
an allegation
U
تهمتی زدن
[ را انکار کردن]
denial
U
عدم پذیرش حاشا
denials
U
عدم پذیرش حاشا
there is no p of doing it
U
کردن انکارهیچ امکان ندارد هیچ نمیتوان انکار راکرد
forsake
U
رها کردن انکار کردن
forsaking
U
رها کردن انکار کردن
forsakes
U
رها کردن انکار کردن
recantation
U
انکار
gainsaying
U
انکار
abnegation
U
انکار رد
disaffirmation
U
انکار
negation
U
انکار
disavowing
U
انکار
denial
U
انکار
gainsay
U
انکار
contradictions
U
انکار
repudiation
U
انکار
denegation
U
انکار
gainsaid
U
انکار
gainsays
U
انکار
retractaion
U
انکار
abjuration
U
انکار
disavowed
U
انکار
disproval
U
انکار
contradiction
U
انکار
disavow
U
انکار
disavows
U
انکار
disavowal
U
انکار
denials
U
انکار
disclamation
U
انکار
self-denial
U
انکار نفس
self-denial
U
انکار خویشتن
denier
U
انکار کننده
gainsayer
U
انکار کننده
deniable
U
قابل انکار
irrefutable
U
انکار ناپذیر
undeniably
U
انکار ناپذیر
unchallenged
U
انکار ناپذیر
retractable
U
انکار پذیر
self renunciation
U
انکار نفس
irrefutability
U
انکار ناپذیری
forswore
U
انکار کرد
palinode
U
صنعت انکار
self abnegation
U
انکار نفس
undeniable
U
انکار ناپذیر
self denial
U
انکار نفس
he has a good mind
U
که انکار را انجام دهد
atheism
U
انکار وجود خدا
negatory
U
مبنی بر نفی یا انکار
atheistic
U
وابسته به انکار خدا
peremptory
U
غیر قابل انکار
renunciative
U
ناشی از انکار نفس
renunciatory
U
ناشی از انکار نفس
negation of statement
U
انکار یا تکذیب گفتهای
how nicely he did it
U
چقدرخوب انکار را انجام داد
the odds are that he will doit
U
احتمال دارد که انکار را بکند
irrefragable
U
غیر قابل انکار و تکذیب
estoppel
U
عدم امکان انکار پس از اقرار
disparages
U
انکار فضیلت چیزی راکردن
self abnegating
U
انکار کننده نفس خود
disparage
U
انکار فضیلت چیزی راکردن
disparaged
U
انکار فضیلت چیزی راکردن
rebuttable presumption
U
فرض قانونی قابل انکار
conclusive or irrebuttable presumption
U
فرض قانونی غیر قابل انکار
issue of fact
U
نکته موضوع بحث که درنتیجه انکار مطلبی پیدامیشود
estopel
U
عملی که باعث میشود عامل از طرح دعوی یاادعا یا تکذیب و انکار
estoppel
U
اقراریاعملی که انکاریانقص ان قانوناممنوع باشد مانع قانونی برای انکارپس ازاقرارعدم امکان انکار پس از اقرار
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com