Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
disparage
U
انکار فضیلت چیزی راکردن
disparaged
U
انکار فضیلت چیزی راکردن
disparages
U
انکار فضیلت چیزی راکردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to wish for something
U
ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن
disprove
U
اثبات کذب چیزی راکردن
disproved
U
اثبات کذب چیزی راکردن
disproving
U
اثبات کذب چیزی راکردن
disproves
U
اثبات کذب چیزی راکردن
conceptualize
U
تصور یا اندیشه چیزی راکردن
miss
U
از دست دادن احساس فقدان چیزی راکردن گم کردن
missed
U
از دست دادن احساس فقدان چیزی راکردن گم کردن
misses
U
از دست دادن احساس فقدان چیزی راکردن گم کردن
preponderance
U
فضیلت
virtues
U
فضیلت
virtue
U
فضیلت
pre-eminence
U
فضیلت
excellence
U
فضیلت
choiceness
U
فضیلت
virtuosic
U
با فضیلت
vertu
U
فضیلت
virtu
U
فضیلت
acquirement
U
فضیلت
virtueless
U
بی فضیلت
accomplishment
U
فضیلت
pre eminence
U
فضیلت
virtue
<adj.>
U
فضیلت
virtuosa
U
با فضیلت
preponderantly
U
ازروی فضیلت
premium for excellence
U
جایزه فضیلت
citizenship virtue
U
فضیلت شهروندی
to break fresh ground
U
کارنکردهای راکردن
to go it blind
U
بی پرواکاری راکردن
To do something perfunctorily.
U
سر سری کاری راکردن
to go bail for any one
U
ضمانت کسی راکردن
To do something surreptitiously.
U
زیر زیرکی کاری راکردن
to play the game
U
رعایت قانون راکردن باشرافت رفتارکردن
renege
U
ترک تابعیت کشور یا دین خود راکردن
dabbled
U
سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
dabble
U
سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
to be wary of saying something
U
در گفتن سخن ملاحظه اطراف کار راکردن
reneging
U
ترک تابعیت کشور یا دین خود راکردن
dabbling
U
سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
dabbles
U
سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
reneged
U
ترک تابعیت کشور یا دین خود راکردن
reneges
U
ترک تابعیت کشور یا دین خود راکردن
negation
U
انکار
disaffirmation
U
انکار
disavow
U
انکار
disavowed
U
انکار
disavowing
U
انکار
disavows
U
انکار
gainsays
U
انکار
gainsaying
U
انکار
abnegation
U
انکار رد
disproval
U
انکار
retractaion
U
انکار
recantation
U
انکار
gainsay
U
انکار
disclamation
U
انکار
contradiction
U
انکار
disavowal
U
انکار
denials
U
انکار
contradictions
U
انکار
denial
U
انکار
abjuration
U
انکار
gainsaid
U
انکار
repudiation
U
انکار
denegation
U
انکار
gainsays
U
انکار کردن
gainsay
U
انکار کردن
gainsaying
U
انکار کردن
reneging
U
انکار کردن
deniable
U
قابل انکار
denies
U
انکار کردن
self denial
U
انکار نفس
self-denial
U
انکار خویشتن
renege
U
انکار کردن
self-denial
U
انکار نفس
denying
U
انکار کردن
forswore
U
انکار کرد
deny
U
انکار کردن
self renunciation
U
انکار نفس
self abnegation
U
انکار نفس
denied
U
انکار کردن
retractable
U
انکار پذیر
renounce
انکار کردن
disaffirm
U
انکار کردن
back-pedalled
U
انکار کردن
gainsaid
U
انکار کردن
back-pedal
U
انکار کردن
reneges
U
انکار کردن
reneged
U
انکار کردن
abnegate
U
انکار کردن
forswear
U
انکار کردن
denier
U
انکار کننده
forswearing
U
انکار کردن
forswears
U
انکار کردن
back-pedals
U
انکار کردن
irrefutability
U
انکار ناپذیری
back-pedalling
U
انکار کردن
undeniable
U
انکار ناپذیر
undeniably
U
انکار ناپذیر
irrefutable
U
انکار ناپذیر
disclaimed
U
انکار کردن
disclaiming
U
انکار کردن
disclaims
U
انکار کردن
repudiating
U
انکار کردن
disclaim
U
انکار کردن
repudiates
U
انکار کردن
repudiate
U
انکار کردن
renouncing
U
انکار کردن
recanted
U
انکار کردن
renounced
U
انکار کردن
renounces
U
انکار کردن
unchallenged
U
انکار ناپذیر
palinode
U
صنعت انکار
recanting
U
انکار کردن
gainsayer
U
انکار کننده
recant
U
انکار کردن
recants
U
انکار کردن
peremptory
U
غیر قابل انکار
atheism
U
انکار وجود خدا
forswear
U
باسوگند انکار کردن
forswears
U
باسوگند انکار کردن
denying
U
انکار یا حاشا کردن
denies
U
انکار یا حاشا کردن
deny
U
انکار یا حاشا کردن
negative
U
رد یا تکذیب یا انکار کردن
negatives
U
رد یا تکذیب یا انکار کردن
he has a good mind
U
که انکار را انجام دهد
denied
U
انکار یا حاشا کردن
renunciative
U
ناشی از انکار نفس
atheistic
U
وابسته به انکار خدا
forswearing
U
باسوگند انکار کردن
negation of statement
U
انکار یا تکذیب گفتهای
negatory
U
مبنی بر نفی یا انکار
renunciatory
U
ناشی از انکار نفس
disclaim all liability
U
کلیه بدهیها را انکار کردن
owning to his i. to do that
U
نظر به عجزاواز کردن انکار
irrefragable
U
غیر قابل انکار و تکذیب
self abnegating
U
انکار کننده نفس خود
estoppel
U
عدم امکان انکار پس از اقرار
rebuttable presumption
U
فرض قانونی قابل انکار
the odds are that he will doit
U
احتمال دارد که انکار را بکند
to make
[deny]
an allegation
U
تهمتی زدن
[ را انکار کردن]
how nicely he did it
U
چقدرخوب انکار را انجام داد
conclusive or irrebuttable presumption
U
فرض قانونی غیر قابل انکار
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
issue of fact
U
نکته موضوع بحث که درنتیجه انکار مطلبی پیدامیشود
there is no p of doing it
U
کردن انکارهیچ امکان ندارد هیچ نمیتوان انکار راکرد
estopel
U
عملی که باعث میشود عامل از طرح دعوی یاادعا یا تکذیب و انکار
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
estoppel
U
اقراریاعملی که انکاریانقص ان قانوناممنوع باشد مانع قانونی برای انکارپس ازاقرارعدم امکان انکار پس از اقرار
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
relevance
U
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclosing
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
querying
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
pushes
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
push
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
replaces
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
via
U
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
queried
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replacing
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
queries
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replace
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
query
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
to esteem somebody or something
[for something]
U
قدر دانستن از
[اعتبار دادن به]
[ارجمند شمردن]
کسی یا چیزی
[بخاطر چیزی ]
establish
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishing
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
to pass by any thing
U
از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
controls
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
control
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
correction
U
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
establishes
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
controlling
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
covet
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to hang over anything
U
سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
appreciate
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciated
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciates
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciating
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
to regard somebody
[something]
as something
U
کسی
[چیزی]
را بعنوان چیزی بحساب آوردن
rates
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rate
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
think nothing of something
<idiom>
U
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
fence
[around / between something]
U
نرده
[دور چیزی]
[بین چیزی]
to give up
[to waste]
something
U
ول کردن چیزی
[کنترل یا هدایت چیزی]
changing
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
fence
[around / between something]
U
حصار
[دور چیزی]
[بین چیزی]
changes
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
screw up
<idiom>
U
زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com