English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
finding U انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
findings U انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
self suggestion U القاشدگی ازخود
orthotone U که ازخود دارای تیکه باشد
cock-and-bull story U داستان جعلی برای تعریف ازخود
cock-and-bull stories U داستان جعلی برای تعریف ازخود
cock and bull story U داستان جعلی برای تعریف ازخود
gandey dancer U کارگر فصلی کارگر سیار
straight arm U حریف را با مشت جلو امده ازخود دور کردن
self forgetful U نفس خود را فراموش کرده مستغرق در عالم خارج ازخود
detection U یافت
there is U یافت میشود
resumption U باز یافت
opportunity U دست یافت فراغت
opportunities U دست یافت فراغت
thein U تئین که درچای یافت میشود
errors slipped in U اشتباهاتی دران راه یافت
theine U تئین که درچای یافت میشود
on the morrow of the war U چون جنگ پایان یافت
that which U انچه
whatever U انچه
whatever U هر انچه
it occurs in nature as a gas U در طبیعت بشکل گاز یافت میشود
super abound U بوفور یافت شدن بیش از حد بودن
andromeda U از دست غولی نجات یافت وزن او شد
jadeite U یشم اعلی که در برمه یافت میشود
for aught i know U انچه من میدانم
so far as U تا ان اندازه که انچه
for a iknow U انچه من می دانم
oive such as you have U انچه که داریدبدهید
as for as i know U انچه من میدانم
what U هرچه انچه
as far as in me lies U انچه از من بر می اید
as far as i can see U انچه من می فهمم
i lent him what money i had U انچه پول ...
inextricably U چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
more than needs U بیش از انچه بایسته
pitcherful U انچه دریک سبوجابگیرد
purview of a book U انچه کتابی فرامیگیرد
he did his level best U انچه از دستش برامدکرد
makefast U انچه قایق را به ان میبندند
ties of friendship U انچه دوستی اقتضامیکند
the needful U انچه باید کرد
penful U انچه در یک قلم جا گیرد
bois jourdian U نوعی سنگ مرمر که بیشتر درفرانسه یافت میشود
i did all in my power U انچه در توانم بود کردم
layered U انچه مربوط به لایه ها باشد
cartful U انچه دریک گاری جا بگیرد
do the necessary U انچه باید کرد بکنید
the requirements of the law U انچه درقانون قید شده
my recollectio of it is U انچه من بیادمی اورم اینست
out of sight out of mind U از دل برود هر انچه از دیده برفت
so far as i can guess U انچه من میتوانم حدس بزنم
capful U انچه دریک کلاه جابگیرد
it purports that U انچه از این فهمیده میشوداین که .....
my sentiment toward him U انچه من راجع باواحساس میکنم
accessibly U چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
assembler U پیام برنامه اسمبلی برای اعلام اینکه خطا در کد اصلی یافت شد
whatsoe'er U هیچ هیچگونه هرقدر انچه هرانچه
the document purports that U انچه از این سند مفهوم میشوداینست که
i paid his d. wages U مزد او را انچه لازم بود دادم
he undid what i had done U انچه من رشته بودم او پنبه کرد
redefinable U انچه مجددا قابل تعریف است
penny worth U انچه برابر یک پنی میتوان خرید
bound U انچه که کارائی یک سیستم رامحدود میکند
redundant information U یک پیام بیان شده به روشی که اساس اطلاعات بطرق گوناگون یافت میشود
general store U فروشگاهی که همه نوع جنسی در ان یافت میشود ولی قسمت بندی نشده
i speak under correction U انچه می گویم ممکن است درست نباشد
fortuitism U اعتقادباینکه انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده
whaterer U هرچه انچه هرانچه هرقدر هیچ گونه
what you see is what you get U انچه می بینید همان است که بدست می اورید
faxing U غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
faxed U غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
faxes U غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
fax U غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
i overpaid him for his work U مزد کارش را بیش از انچه حقش بود دادم
harmotome U سیلیکات ابدار الومینیوم وباریم که بلورهای ان بصورت جفت وصلیبی برنگهای مختلف یافت میشود
riboflavin U ریبو فلاوین ویتامین B به فرمول 6O4N2H71C که در شیر و تخم مرغ و جگر و غیره یافت میشود
fortuist U کسیکه معتقداست که انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده است
nemo dat quod non habet U هیچ کس نمیتواند انچه راکه مالکش نیست را به دیگری دهد
time and tide wait for no man <proverb> U کوزه بودش آب می نامد به دست آب را چون یافت خود کوزه شکست
breach of trust U کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
materialism U فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
book value U ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
nucleole U جسمی که در درون هسته یاخته ها یافت میشود هسته هسته
gurantee U عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
whateer U هرانچه انچه هرانچه هرقدر هرچه
lapful U به قور یک دامن انچه در یک دامن جاگیرد
telling U کارگر
laborer U کارگر
employe U کارگر
master workman U سر کارگر
joss U سر کارگر
shopman U کارگر
cooly U کارگر
craftsman assistant U کارگر
labourer U کارگر
operatives U کارگر
workmen U کارگر
worker U کارگر
labors U کارگر
operative U کارگر
labourers U کارگر
labored U کارگر
workwoman U کارگر زن
workpeople U کارگر
workingman U کارگر
workman U کارگر
labour U کارگر
active U کارگر
effective U کارگر
workwoman U زن کارگر
employee U کارگر
laborers U کارگر
outworker U کارگر ازاد
labour day U روز کارگر
munitioneer U کارگر زرادخانه
migrant worker U کارگر مهاجر
mealmen U کارگر اسیاب
lay off U تعلیق کارگر
seasonal worker U کارگر فصلی
charge hand U کارگر معمولی
workfolks U جماعت کارگر
steelworkers U کارگر پولادسازی
steelworker U کارگر پولادسازی
stable-boys U کارگر اصطبل
stable-boy U کارگر اصطبل
farm hands U کارگر مزرعه
farm hand U کارگر مزرعه
dairymaids U کارگر لبنیاتی
dairymaid U کارگر لبنیاتی
unskilled labor U کارگر غیرماهر
unskilled worker U کارگر ساده
unskilled worker U کارگر غیرمتخصص
workpeople U طبقه کارگر
workingman U ازطبقه کارگر
working man U کارگر افزارمند
coalminer U کارگر معدن
piler U کارگر شمعکوب
reacher U کارگر نخ تاب
workfolk U جماعت کارگر
road maker U کارگر راه
shovelbill U کارگر بیل زن
shoveler U کارگر بیل زن
shovelman U کارگر بیل زن
skilled labour U کارگر ماهر
skilled worker U کارگر ماهر
slave ant U مورچه کارگر
work force U تعداد کارگر
laboring class U طبقه کارگر
longshoreman U کارگر اسکله
journeyman U کارگر ماهر
brain worker U کارگر مغزی
journeyman U کارگر مزدور
labour U حزب کارگر
casual labour U کارگر اتفاقی
common labour U کارگر عمومی
date labourer U کارگر روزمزد
labour U کارگر عمله
day laborer U روز کارگر
day labourer U کارگر روزمزد
labors U حزب کارگر
labors U کارگر عمله
labored U حزب کارگر
craftsmen U کارگر ماهر
labored U کارگر عمله
leavens U عامل کارگر
journeyman U کارگر متخصص
journeymen U کارگر مزدور
longshoremen U کارگر اسکله
swotting U کارگر زحمتکش
navvies U کارگر ساده
swotted U کارگر زحمتکش
swots U کارگر زحمتکش
swot U کارگر زحمتکش
navvy U کارگر ساده
leavening U عامل کارگر
leaven U عامل کارگر
refiner U کارگر پالایشگاه
refiners U کارگر پالایشگاه
accommodator U کارگر کمکی
proletariat U طبقه کارگر
proletariat U کارگر ورنجبر
journeymen U کارگر متخصص
journeymen U کارگر ماهر
exploitation of labor U استثمار کارگر
furnace man U کارگر کوره
Labour Party U حزب کارگر
workings U کارگر طرزکار
craftsman U کارگر ماهر
dockers U کارگر لنگرگاه
dockers U کارگر بارانداز
docker U کارگر لنگرگاه
labor U کارگر عمله
hodcarrier U کارگر ناوه کش
docker U کارگر بارانداز
journey man U کارگر مزدور
farmhand U کارگر مزرعه
labor U حزب کارگر
working classes U طبقه کارگر
working class U طبقه کارگر
daysman U کارگر روزمزد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com