Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 136 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
my sentiment toward him
U
انچه من راجع باواحساس میکنم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
relative
U
راجع
on
U
راجع به
regarding
U
راجع به
pertianing
U
راجع
in relation to
U
راجع به
about
U
راجع به
respecting
U
راجع به
with respect to
U
راجع به
as to
U
راجع به
apropos of
U
راجع به
regards
U
راجع بودن به
regarded
U
راجع بودن به
regard
U
راجع بودن به
pertian
U
راجع بودن
tuch
U
راجع بودن به
with relation to
U
نسبت به راجع به در باره
peronality
U
انتقادات راجع به شخصیت
in regard to
U
راجع به در خصوص نسبت به
regards
U
رعایت راجع بودن به
regarded
U
رعایت راجع بودن به
regard
U
رعایت راجع بودن به
that which
U
انچه
whatever
U
هر انچه
whatever
U
انچه
to expatiate on a subject
U
راجع یک موضوع زیادگویی کردن
bestiary
U
رساله یامقاله راجع بحیوانات
with regard to
U
نسبت به در باره راجع به در خصوص
i lent him what money i had
U
انچه پول ...
so far as
U
تا ان اندازه که انچه
oive such as you have
U
انچه که داریدبدهید
for aught i know
U
انچه من میدانم
for a iknow
U
انچه من می دانم
as far as i can see
U
انچه من می فهمم
as far as in me lies
U
انچه از من بر می اید
what
U
هرچه انچه
as for as i know
U
انچه من میدانم
She is the talk of the town .
U
همه راجع به او ( پشت او ) صحبت می کنند
We should not indulge in personalities.
U
نبا ید راجع با شخاص صحبت کنیم
real action
U
دعوی راجع به اموال غیر منقول
makefast
U
انچه قایق را به ان میبندند
penful
U
انچه در یک قلم جا گیرد
more than needs
U
بیش از انچه بایسته
purview of a book
U
انچه کتابی فرامیگیرد
pitcherful
U
انچه دریک سبوجابگیرد
ties of friendship
U
انچه دوستی اقتضامیکند
he did his level best
U
انچه از دستش برامدکرد
the needful
U
انچه باید کرد
hypochondria
U
اضطراب واندیشه بیهوده راجع بسلامتی خود
hypochondriasis
U
اضطراب واندیشه بیهودی راجع بسلامتی خود
mammalogy
U
یک شاخه از جانور شناسی که راجع به پستانداران است
I must think things over.
U
باید راجع به این چیز ها فکر کنم
actinochemistry
U
مبحث دانش شیمی راجع به نیروی خورشید
cartful
U
انچه دریک گاری جا بگیرد
out of sight out of mind
U
از دل برود هر انچه از دیده برفت
my recollectio of it is
U
انچه من بیادمی اورم اینست
layered
U
انچه مربوط به لایه ها باشد
capful
U
انچه دریک کلاه جابگیرد
it purports that
U
انچه از این فهمیده میشوداین که .....
so far as i can guess
U
انچه من میتوانم حدس بزنم
the requirements of the law
U
انچه درقانون قید شده
i did all in my power
U
انچه در توانم بود کردم
do the necessary
U
انچه باید کرد بکنید
penny worth
U
انچه برابر یک پنی میتوان خرید
the document purports that
U
انچه از این سند مفهوم میشوداینست که
whatsoe'er
U
هیچ هیچگونه هرقدر انچه هرانچه
redefinable
U
انچه مجددا قابل تعریف است
bound
U
انچه که کارائی یک سیستم رامحدود میکند
i paid his d. wages
U
مزد او را انچه لازم بود دادم
he undid what i had done
U
انچه من رشته بودم او پنبه کرد
publicists
U
نویسنده مقالات سیاسی یامقالات راجع به حقوق بین الملل
publicist
U
نویسنده مقالات سیاسی یامقالات راجع به حقوق بین الملل
what you see is what you get
U
انچه می بینید همان است که بدست می اورید
finding
U
انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
i speak under correction
U
انچه می گویم ممکن است درست نباشد
whaterer
U
هرچه انچه هرانچه هرقدر هیچ گونه
findings
U
انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
fortuitism
U
اعتقادباینکه انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده
really
U
احساس میکنم
i wonder he did not catch cold
U
تعجب میکنم
I'd like to think that ...
U
من فرض میکنم که ...
i suppose so
U
گمان میکنم
apocrypha
U
کتاب مشکوکی که راجع بزندگی عیسی ودین مسیح نوشته شده
i overpaid him for his work
U
مزد کارش را بیش از انچه حقش بود دادم
Have a seat, please!
U
خواهش میکنم بفرمایید !
I am just passing through.
از اینجا عبور میکنم.
I'll let you know when the time comes ( in due time ) .
U
وقتش که شد خبر میکنم
Looking forward to it
U
پیشبینی اش میکنم
[میشود]
i wonder at him
U
از دست او تعجب میکنم
please take a seat
U
خواهش میکنم بفرمایید
I'm proud of you.
U
من بهت افتخار میکنم.
i will note it down
U
یاد داشت میکنم
anticipating it
U
پیشبینی اش میکنم
[میشود]
i have got him on my brain
U
همیشه به اوفکر میکنم
fortuist
U
کسیکه معتقداست که انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده است
nemo dat quod non habet
U
هیچ کس نمیتواند انچه راکه مالکش نیست را به دیگری دهد
i suspect him to be a liar
U
گمان میکنم دروغگو باشد
Am I right in assuming that ...?
U
آیا درست فرض میکنم که ...
i imagine he is my friend
U
من تصور میکنم او دوست من است
i imagine him to be my friend
U
من تصور میکنم که او دوست من است
Am I right in thinking ...
U
آیا درست فکر میکنم که ...
I'm working on it.
U
دارم روش کار میکنم.
i rely or your secrecy
U
من به رازداری شما اطمینان میکنم
I've got the munchies.
U
یکدفعه احساس گرسنگی میکنم.
Please take that bag.
خواهش میکنم آن کیف را برایم بیاورید.
Have a seat, please!
U
خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
I am leaving early in the morning.
من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
Please take my suitcase.
خواهش میکنم چمدانم را برایم بیاورید.
now nonsense now
U
خواهش میکنم چرند گفتن رابس کن
I think there is a mistake in the bill.
من فکر میکنم اشتباهی در صورتحساب هست.
I'm putting you through now.
U
شما را الان وصل میکنم.
[در مکالمه تلفنی]
Ah, what the heck!
U
اه مهم نیست!
[اه با وجود این کار را میکنم!]
I think we are out of the woods.
<idiom>
U
فکر میکنم، بدترین بخشش رو پشت سر گذاشتیم.
My name is "Oliver Pit" and live in Berlin.
U
اسم من الیور پیت هست و در برلین زندگی میکنم.
I premise that you did read this article.
U
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
I assume that you did read this article.
U
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
would you mind ringing
U
اگر زحمت نیست خواهش میکنم زنگ را بزنید
Please take this luggage.
خواهش میکنم این اسباب و اثاثیه را برایم بیاورید.
Please send me information on ...
U
خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
breach of trust
U
کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
I'm doing it on my own account, not for anyone else.
U
این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر.
I'll take a leap of faith.
U
من آن را باور میکنم
[می پذیرم]
[چیزی نامشهود یا غیر قابل اثبات]
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now.
U
من فردا با او
[مرد]
تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
materialism
U
فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
united nations organization
U
سازمان جهانی که در تاریخ 42 اکتبر5491 در واقع به عنوان نتیجه قهری جنگ وکنفرانسهای راجع به ان به وجود امده است و در حقیقت جانشین جامعه ملل میباشد
book value
U
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
gurantee
U
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
lapful
U
به قور یک دامن انچه در یک دامن جاگیرد
whateer
U
هرانچه انچه هرانچه هرقدر هرچه
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank.
U
من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
letters of administration
U
حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
i am thankful to god
U
خدا را شکر میکنم خدا را شکرانه میگویم
request modify
U
درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
Now I'm starting to believe it.
U
دارم یواش یواش قبولش میکنم.
referring to your letter of
U
با اشاره بنامه .......عطف بنامه ....... راجع بنامه .......
halfpennyworth
U
انچه به نیم پنی خریده شود ارزش نیم پنی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com