English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 56 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
the requirements of the law U انچه درقانون قید شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the law provides that U قانون مقر رمیداردکه درقانون پیش بینی شده است
nomothetes U کسیکه گماشته میشد تا درقانون تجدیدنظر نماید قانون گذار
whatever U هر انچه
that which U انچه
whatever U انچه
for a iknow U انچه من می دانم
oive such as you have U انچه که داریدبدهید
for aught i know U انچه من میدانم
so far as U تا ان اندازه که انچه
as for as i know U انچه من میدانم
as far as in me lies U انچه از من بر می اید
i lent him what money i had U انچه پول ...
what U هرچه انچه
as far as i can see U انچه من می فهمم
he did his level best U انچه از دستش برامدکرد
more than needs U بیش از انچه بایسته
makefast U انچه قایق را به ان میبندند
penful U انچه در یک قلم جا گیرد
pitcherful U انچه دریک سبوجابگیرد
purview of a book U انچه کتابی فرامیگیرد
ties of friendship U انچه دوستی اقتضامیکند
the needful U انچه باید کرد
my recollectio of it is U انچه من بیادمی اورم اینست
out of sight out of mind U از دل برود هر انچه از دیده برفت
my sentiment toward him U انچه من راجع باواحساس میکنم
do the necessary U انچه باید کرد بکنید
so far as i can guess U انچه من میتوانم حدس بزنم
layered U انچه مربوط به لایه ها باشد
it purports that U انچه از این فهمیده میشوداین که .....
cartful U انچه دریک گاری جا بگیرد
capful U انچه دریک کلاه جابگیرد
i did all in my power U انچه در توانم بود کردم
whatsoe'er U هیچ هیچگونه هرقدر انچه هرانچه
penny worth U انچه برابر یک پنی میتوان خرید
the document purports that U انچه از این سند مفهوم میشوداینست که
bound U انچه که کارائی یک سیستم رامحدود میکند
he undid what i had done U انچه من رشته بودم او پنبه کرد
i paid his d. wages U مزد او را انچه لازم بود دادم
redefinable U انچه مجددا قابل تعریف است
findings U انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
what you see is what you get U انچه می بینید همان است که بدست می اورید
whaterer U هرچه انچه هرانچه هرقدر هیچ گونه
finding U انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
i speak under correction U انچه می گویم ممکن است درست نباشد
fortuitism U اعتقادباینکه انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده
i overpaid him for his work U مزد کارش را بیش از انچه حقش بود دادم
fortuist U کسیکه معتقداست که انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده است
nemo dat quod non habet U هیچ کس نمیتواند انچه راکه مالکش نیست را به دیگری دهد
breach of trust U کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
materialism U فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
book value U ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
gurantee U عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
whateer U هرانچه انچه هرانچه هرقدر هرچه
lapful U به قور یک دامن انچه در یک دامن جاگیرد
halfpennyworth U انچه به نیم پنی خریده شود ارزش نیم پنی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com