English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
penny worth U انچه برابر یک پنی میتوان خرید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
quantity theory of money U حاصلضرب حجم در سرعت گردش پول برابر است باحاصلضرب سطح عمومی قیمت و تولید واقعی نظریه مقداری پول که درحقیقت عقیده اقتصاددانان کلاسیک را درباره پول نشان میدهد را میتوان بصورت زیرنوشت : یعنی PQ = V
close price U دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request U درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
field buying U خرید کردن در صحرا خرید محلی
howitzer U توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
one may say U میتوان گفت
as much as possible U هرچه میتوان
doubled up U سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double U سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled U سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
sure enough U میتوان یقین کردکه
presumedly U بجرات میتوان گفت
may U ممکن است میتوان
it is safe to say U بخوبی میتوان گفت
densities U سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
density U سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
penny bank U بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
the best thatone can do U بهترین کاری که میتوان کرد
can one pass it with safety? U ایا میتوان بیخطر ازانجاگذرنمود
purchase price variance U سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
isodomon U [بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomun U [بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
it can safely be said that... U بدون ترس از اشتباه میتوان گفت که
milch cow U کسیکه باسانی میتوان پول از او در اورد
it may be presumed that U احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
he is something of a musician U تا اندازهای میتوان اوراموسیقی دان شمرد
that which U انچه
whatever U هر انچه
whatever U انچه
rocking stone U سنگ بزرگی که باندک زوری میتوان انراغلتانید
demand deposit U سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
extensiontable U میزی که میتوان دوطرف انراکشیدوقسمتی درمیان ان گذاشت
order U خرید سفارش خرید
what U هرچه انچه
for aught i know U انچه من میدانم
as far as in me lies U انچه از من بر می اید
oive such as you have U انچه که داریدبدهید
as far as i can see U انچه من می فهمم
for a iknow U انچه من می دانم
i lent him what money i had U انچه پول ...
as for as i know U انچه من میدانم
so far as U تا ان اندازه که انچه
reversible propeller U ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
clevis pin U پینی که یک طرف ان رزوه شده و میتوان به ان مهره بست
it is safe to say U بدون ترس ازاشتباه یا اغراق گویی میتوان گفت
that fruit packs easily U ان میوه را باسانی میتوان توی فرف یا حلبی ریخت
pitcherful U انچه دریک سبوجابگیرد
makefast U انچه قایق را به ان میبندند
more than needs U بیش از انچه بایسته
purview of a book U انچه کتابی فرامیگیرد
ties of friendship U انچه دوستی اقتضامیکند
the needful U انچه باید کرد
penful U انچه در یک قلم جا گیرد
he did his level best U انچه از دستش برامدکرد
dowsing rod U چوبی که برخی برانندکه بوسیله ان میتوان باب یافلزات زیرزمین پ
passing lane U فاصله بین دو یار که میتوان از انجا توپ را پاس داد
sensitive to corrosion U حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
do the necessary U انچه باید کرد بکنید
my recollectio of it is U انچه من بیادمی اورم اینست
my sentiment toward him U انچه من راجع باواحساس میکنم
i did all in my power U انچه در توانم بود کردم
out of sight out of mind U از دل برود هر انچه از دیده برفت
capful U انچه دریک کلاه جابگیرد
so far as i can guess U انچه من میتوانم حدس بزنم
layered U انچه مربوط به لایه ها باشد
cartful U انچه دریک گاری جا بگیرد
it purports that U انچه از این فهمیده میشوداین که .....
the requirements of the law U انچه درقانون قید شده
intuitionalism U عقیده به اینکه برخی حقایق را میتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
variable sweep U ایرفویلی که چنان لوله شده که میتوان زاویه سویپ ان راتغییر داد
whatsoe'er U هیچ هیچگونه هرقدر انچه هرانچه
redefinable U انچه مجددا قابل تعریف است
he undid what i had done U انچه من رشته بودم او پنبه کرد
bound U انچه که کارائی یک سیستم رامحدود میکند
i paid his d. wages U مزد او را انچه لازم بود دادم
the document purports that U انچه از این سند مفهوم میشوداینست که
hyperfocal distance U نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
triplicate U سه برابر سه برابر کردن
what you see is what you get U انچه می بینید همان است که بدست می اورید
findings U انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
finding U انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
fortuitism U اعتقادباینکه انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده
whaterer U هرچه انچه هرانچه هرقدر هیچ گونه
i speak under correction U انچه می گویم ممکن است درست نباشد
thermoplastics U پلیمرهای ساختگی که میتوان انها را به دفعات نرم کرده وبه شکل دیگری دراورد
controllable twist U تیغه رتورهلیکوپتر که میتوان زاویه برخورد انرا درحال پرواز از ریشه تا نوک تغییرداد
free float U مدت زمانی که یک فعالیت را میتوان به تعویق انداخت بدون اینکه در سایرفعالیتها اثر کند
i overpaid him for his work U مزد کارش را بیش از انچه حقش بود دادم
ground adjustable propeller ملخی که گام آنرا تنها ازخارج و روی زمین میتوان تغییر داد و نه در حال پرواز
fortuist U کسیکه معتقداست که انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده است
nemo dat quod non habet U هیچ کس نمیتواند انچه راکه مالکش نیست را به دیگری دهد
without recourse U عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
central purchase U خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
breach of trust U کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
wheatstone bridge U مداری متشکل از مقاومتهای معلوم و مجهول که توسط ان میتوان مقاومت مجهول رادقیقا اندازه گیری کرد
we must see what can be done U به ببینم چه میتوان کرد بایددید چه میشود کرد
splash proof enclosure U حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
mathematical school U مکتبی که مسائل اقتصادی را از دیدگاه ریاضی مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد از جمله اقتصاددانان این مکتب میتوان از استانلی جونز و لئون والراس نام برد
materialism U فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
book value U ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
gurantee U عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
lapful U به قور یک دامن انچه در یک دامن جاگیرد
whateer U هرانچه انچه هرانچه هرقدر هرچه
underwrites U خرید
underwrite U خرید
underwriting U خرید
buys U خرید
underwritten U خرید
underwrote U خرید
buy U خرید
purchased U خرید
purchases U خرید
procurement U خرید
bond servant U زر خرید
purchasing U خرید
bondwoman U زن زر خرید
buying U خرید
shopping U خرید
purchase U خرید
impulse buying U خرید بی مقدمه
local purchase U خرید محلی
bids U پیشنهاد خرید
local procurement U خرید محلی
conditions of purchase U شرایط خرید
forward purchasing U پیش خرید
bid U پیشنهاد خرید
bulk buying U خرید فله
futures exchange U خرید اتی
forward purchase U پیش خرید
coemption U خرید کل محصول
buying rate U نرخ خرید
buying price U قیمت خرید
nundination U خرید و فروش
buying and selling U خرید و فروش
buyers market U بازار خرید
buyer's market U بازار خرید
counter purchase U خرید متقابل
buy U خرید کردن
forward purchase U خرید سلف
redemption U باز خرید
achate U عقیق خرید
advance purchase U خرید سلف
acquisition authority U اجازه خرید
field buying U خرید در صحرا
dear bought U گران خرید
credit purchase U خرید نسیه
local purchase U خرید از محل
purchase order U سفارش خرید
purchase order U دستور خرید
purchase notice agreements U پیمان خرید
purchase notice agreements U قراردادهای خرید
regional purchase U خرید محلی
purchase rate U نرخ خرید
purchasable U باب خرید
businesses U خرید یا فروش
business U خرید یا فروش
procurement cycle U دوره خرید
redemption yield U بازده خرید
rebuy U خرید مکرر
bargain U خرید ارزان
real estate U خرید زمین
purchasing patterns U الگوی خرید
purchasing officer U مسئول خرید
purchasing officer U مامور خرید
purchasing office U دفتر خرید
purchasing office U قسمت خرید
purchasing department U دفتر خرید
purchasing department U قسمت خرید
dealing U خرید و فروش
purchasing analyst U تحلیل گر خرید
purchase requisition U درخواست خرید
blanket buying U خرید کلی
corner U خرید یکجا
lump sum purchase U خرید کلی
offer to purchase U پیشنهاد خرید
hire purchase U خرید اقساطی
buys U خرید کردن
shopping basket U سبد خرید
to make a purchase U خرید کردن
monopsony U انحصار خرید
monopolist U انحصار خرید
lump sum purchase U خرید یکجا
short covering U پیش خرید
open purchase U خرید ازاد
purchasing power U قدرت خرید
oniomania U جنون خرید
purchasing power U توان خرید
shopping cart U گاری خرید
corners U خرید یکجا
cornering U خرید یکجا
brokerage U کارمزد خرید سهام
buy in advance U پیش خرید کردن
bulk buying U خرید بصورت عمده
duopsony U انحصار دو قطبی خرید
bulk buying U خرید درحجم زیاد
salable U قابل خرید معاملهای
hedging U خرید و فروش تامینی
blanket buying U خرید بصورت عمده
stock trading U خرید و فروش سهام
average purchase rate U نرخ متوسط خرید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com