Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
palmful
U
انقدرکه دریک کف دست جای گیرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
enow
U
بسنده انقدرکه باید
to talk out a bill
U
مذاکره کردن در باره لایحهای انقدرکه موکول ببعدگرد د
countershaft
U
محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
derricks
U
دریک
in an instant
U
دریک ان
derrick
U
دریک
en bloc
U
دریک بلوک
in an instant
U
دریک لحظه
standing derrick
U
دریک ثابت
on one occasion
U
دریک موقع
on a par
U
دریک تراز
swinging derrick
U
دریک گردان
sedentary
U
مقیم دریک جا
rub elbows/shoulders
<idiom>
U
دریک سطح بودن
aline
U
دریک رشته قراردادن
partly
U
نسبتا دریک جزء
beside
U
دریک طرف بعلاوه
somewheres
U
یک جایی دریک محلی
somewhere
U
یک جایی دریک محلی
pitcherful
U
انچه دریک سبوجابگیرد
out of step
<idiom>
U
دریک گام نبودن
run in the family/blood
<idiom>
U
دریک سطح بودن
pent up
U
دریک جا نگاه داشته شده
ledger bait
U
که دریک جا روی نگاه دارند
chorus girls
U
زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
coinciding
U
دریک زمان اتفاق افتادن
chorus girl
U
زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
textbooks
U
کتاب اصلی دریک موضوع
textbook
U
کتاب اصلی دریک موضوع
coincides
U
دریک زمان اتفاق افتادن
coincided
U
دریک زمان اتفاق افتادن
collinear
U
دریک خط مستقیم واقع شونده
capful
U
انچه دریک کلاه جابگیرد
fascia plate
U
تابلوی مقابل دریک وسیله
cartful
U
انچه دریک گاری جا بگیرد
text book
U
کتاب اصلی دریک موضوع
in a crack
U
دریک چشم بهم زدن
coincident
U
واقع شونده دریک وقت
batch
U
مقدار نان دریک پخت
aligns
U
دریک ردیف قرار گرفتن
aligning
U
دریک ردیف قرار گرفتن
aligned
U
دریک ردیف قرار گرفتن
polynia
U
منطقه اب ازاد دریک دریای یخ
coincide
U
دریک زمان اتفاق افتادن
align
U
دریک ردیف قرار گرفتن
have one's ass in a sling
<idiom>
U
دریک وضع نا مساعد بودن
easy does it
<idiom>
U
دریک چشم بهم زدن
colocate
U
دریک مکان قرار دادن
polynya
U
منطقه اب ازاد دریک دریای یخ
batches
U
مقدار نان دریک پخت
hinge joint
U
مفصلی که دریک سطح حرکت کند
pointsman
U
عبور و مرور که دریک نقطه ایستاده
gyle
U
مقدارابجوی که دریک وهله ساخته میشود
docking
U
ارتباط مکانیکی دو فضاپیما دریک مدار
concurrent
U
دریک وقت واقع شونده موافق
gigahertz
U
فرکانس یک بیلیون دفعه دریک ثانیه
broadsides
U
توپهایی که دریک سوی کشتی اراسته شده
play footsie
<idiom>
U
باهمکارخود لاس زدن مخصوصا دریک جو سیاسی
bicipital
U
تقسیم شونده بدو قسمت دریک انتها
broadside
U
توپهایی که دریک سوی کشتی اراسته شده
hauling
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauls
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
retrospective search
U
جستجوی متن ها دریک موضوع مشخص ازیک داده
hauled
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
coextensive
U
باهم دریک زمان ویک مکان بسط یافته
catalysis
U
اثر مجاورت جسمی دریک فعل وانفعال شیمیایی
haul
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
ice time
U
مجموع مدت بازی بازیگر دریک مسابقه یا در یک فصل
block stowage loading
U
بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
farrows
U
همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
coriolis acceleration
U
شتاب یک ذره که دریک دستگاه مختصات شتابدار درحرکت است
farrowed
U
همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
happy family
U
دستهای ازجانوران جوربجورکه دریک قفس باهم زندگی میکنند
ledger blade
U
تیغه پارچه بری که دریک جاایستاده و پره گردنده دارد
farrowing
U
همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
farrow
U
همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
rotated
U
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
side tone
U
انعکاس صوت دریک مداربعلت مجاورت با مدار صوتی دیگر
run around
U
تنظیم متن در اطراف یک شکل دریک صفحه چاپ شده
rotate
U
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
rotates
U
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
role indicator
U
نشانهای برای بیان ورودی شاخص دریک موضوع مشخص
breadboard
U
می صورت گیرد
it gives me the hump
U
جرم می گیرد
bit mapped screen
U
RA قرار گیرد
diachrony
U
تغییراتی که در ادوار مختلف تاریخ دریک زبان یک ملت پدید می اید
holding pattern
U
کنترل هواپیما برای پرواز دریک مسیر پیش بینی شده
turning point
U
نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
turning points
U
نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
what p do you receive?
U
صدی چندمی گیرد
laughter is infectious
U
خنده همه را می گیرد
penful
U
انچه در یک قلم جا گیرد
Our affairs are shaping well.
U
کارها داردسروصورت می گیرد
bow arm
U
بازویی که کمان را می گیرد
The fortune teller tells fortunes .
U
فالگیر فال می گیرد
what p do you receive?
U
چند درصد می گیرد
best angle of climb airspeed
U
سرعتی در هواپیما که بیشترین افزایش ارتفاع دریک نقطه معین را سبب میشود
routing
U
لیست انتخابهای مط لوب دریک مسیر برای پیام ذخیره شده در router
He does not bite.
U
او
[مرد]
گاز نمی گیرد.
managers
U
و بخشهای فایل را در نظر می گیرد
footprints
U
فضایی که یک کامپیوتر در میز می گیرد
footprint
U
فضایی که یک کامپیوتر در میز می گیرد
she is too p about her dress
U
زیاد درلباس دقت می گیرد
magnum
U
بطری که دو باده در ان جای گیرد
magnums
U
بطری که دو باده در ان جای گیرد
privat docent or zent
U
اموزگارمجازدردانشگاه که که مواجب ازدانشجویان می گیرد
manager
U
و بخشهای فایل را در نظر می گیرد
bankers automated clearance system
U
سیستم انتقال پول بین بانکها با استفاده از اتصالات کامپیوتری دریک شبکه امن
deforciant
U
کسی که مالی را از دیگری بزور می گیرد
classes
U
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
foundation pile
U
میله هایی که در فونداسیون قرار می گیرد
pyrophorus
U
چیزی که در مجاورت هواخودبخود اتش گیرد
classing
U
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
heuristic
U
آنچه از تجربیات گذشته درس گیرد
wind gauge
U
دستگاهی که سرعت باد را اندازه می گیرد
Our organization is just standing on its own feet.
U
تشکیلات ما تازه دارد جان می گیرد
classed
U
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
class
U
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
Unless the dog is trodden on the tail , it will no.
<proverb>
U
تا پا روى دم سگ نگذارى گاز نمى گیرد .
The poor fellow ( guy ) is restless.
U
بیچاره قرار نمی گیرد ( ندارد )
D SUB connector
U
ویدیو اتصالی که در صفحه تصویرهای PC برای ارسال سیگنالهای ویدویی دریک کابل به کار می رود
helo
U
پیام عمومی شروع کار که دریک سیستم اشتراک زمان توسط ترمینالها بکار می رود
else rule
U
قانون منط ق برنامه دریک دستور -IF Then برای اعمال IF دیگر اگر شرط -IF Then برقرار نبود
trainbearer
U
کسیکه دنباله لباس دیگری رامی گیرد
cartridges
U
درایوی که یک دیسک یا نوار را در کارتریج به کار می گیرد
tenors
U
بازاری که در ان معامله برای اینده صورت می گیرد
priority
U
شینالی به کامپیوتر که از سایر کارها پیش می گیرد
tenor
U
بازاری که در ان معامله برای اینده صورت می گیرد
He is a corrupt official .
U
مأمور فاسدی است ( رشوه می گیرد وغیره )
cartridge
U
درایوی که یک دیسک یا نوار را در کارتریج به کار می گیرد
What is worth doing is worth doing well .
<proverb>
U
کارى ارزش دارد که خوب انجام گیرد .
priorities
U
شینالی به کامپیوتر که از سایر کارها پیش می گیرد
transmitter
U
وسیلهای که سیگنال ورودی را می گیرد , پردازش میکند
transmitters
U
وسیلهای که سیگنال ورودی را می گیرد , پردازش میکند
He is giving her French lessons in exchange for English lessons
U
به اودرس فرانسه می دهد ودرعوض انگیسی می گیرد
nuclear equipoise
U
گلوله اتمی که نبایستی مورداستفاده قرار گیرد
point four
U
رهبری این گونه ممالک را به دست گیرد
advisee
U
کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
desktop
U
سیستم کامپیوتر کوچک که روی میز جا می گیرد
birthright
U
حقوقی که در اثر تولد بخص تعلق می گیرد
Barking dogs seldom bite.
<proverb>
U
سگى که پارس مى کند بندرت گاز مى گیرد.
electronic journal
U
فایل خلاصه شرح وقایع دریک ترتیب زمانی فعالیتهای پردازشی انجام شده توسط کامپیوتر
cpi
U
تعداد حروف چاپ شده که در فضای یک اینچ جا می گیرد
dioptometer
U
اسبابی که قدرت تطابق وانکسار چشم را اندازه می گیرد
dutiable goods
U
کالایی که حقوق گمرکی یاعوارض دیگربدان تعلق می گیرد
cycle
U
زمانی که بین دو باس ساعت متمادی صورت می گیرد
cycled
U
زمانی که بین دو باس ساعت متمادی صورت می گیرد
cycles
U
زمانی که بین دو باس ساعت متمادی صورت می گیرد
rent
U
ان چه که به زمین به عنوان یکی ازعوامل تولید تعلق می گیرد
object ball
U
گویی که با گوی اصلی بیلیاردمورد ضربت قرار می گیرد
virtual
U
بخشی از RAM دریک برنامه کنترل کوتاه به صورتی که گویی یک سیستم ذخیره سازی دیسک سریع است
adjudicates
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicate
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicated
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicating
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
nonoverlap processing
U
نوشتن و پردازش داخلی فقط در یک اسلوب سری صورت می گیرد
hydrolyte
U
جسم یا مادهای که تحت تاثیر تجزیه بوسیله اب قرار گیرد
jibstay
U
قسمت فوقانی تیر که بادبان یک گوشه روی ان قرار می گیرد
gradine
U
[پله های کوتاهی که یکی از آن بالای دیگری قرار می گیرد.]
sprocket
U
چرخ دندانه دار که سوراخ شده یا پیاپی قرار می گیرد
sprocket wheel
U
چرخ دندانه دار که سوراخ شده یا پیاپی قرار می گیرد
fly wheel
U
چرخ دندانه داروزینی که روی محور دواری قرار می گیرد
He always works best under pressure .
U
اگر تحت فشار قرار گیرد ؟خوب کارمی کند
Gothic Revival
U
[پله های کوتاهی که یکی از آن بالای دیگری قرار می گیرد.]
shooting line
U
خط موازی هدف که پای کمانگیران در تیراندازی روی ان قرارمی گیرد
real time
U
عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
storing
U
ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
breasted drill
U
مته دستی که ته ان به شکل بیضی است و در سینه شخص قرار می گیرد
letter de chancellerie
U
نامهای است که در مناسبات مهم جهانی مورد استفاده قرار می گیرد
spot ball
U
گویی که از نقطه معین هدف ضربه با گوی اصلی بیلیاردقرار می گیرد
teleinformatic services
U
هر وسیلهای مثل تلکس , رونوشت که از ارتباطات راه دور سرویس می گیرد
store
U
ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
real time
U
زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
telesoftware
U
نرم افزاری که سرویس را از داده تصویری یا متن راه دور می گیرد
defensive computing
U
روش برنامه سازی که همه نوع خطای ممکن را در نظر می گیرد
crankum
U
دیواره ی باغ
[که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
crinkum
U
دیواره ی باغ
[که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
crankle
U
دیواره ی باغ
[که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
Crinkle
U
دیواره ی باغ
[که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
relevance
U
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
cross tell
U
پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
cataloging
U
لیستی از فایل ها که دریک فایل مغناطیسی ذخیره شده اند
catalogue
U
لیستی از فایل ها که دریک فایل مغناطیسی ذخیره شده اند
cataloguing
U
لیستی از فایل ها که دریک فایل مغناطیسی ذخیره شده اند
cataloged
U
لیستی از فایل ها که دریک فایل مغناطیسی ذخیره شده اند
catalogues
U
لیستی از فایل ها که دریک فایل مغناطیسی ذخیره شده اند
catalogs
U
لیستی از فایل ها که دریک فایل مغناطیسی ذخیره شده اند
catalogued
U
لیستی از فایل ها که دریک فایل مغناطیسی ذخیره شده اند
righted
U
ایجاد حاشیه سمت راست به طوری که متن به صورت صاف قرار گیرد
tandems
U
دو پردازنده متصل به طوری که اگر اولی خراب شود, دومی جای آن را می گیرد
tandem
U
دو پردازنده متصل به طوری که اگر اولی خراب شود, دومی جای آن را می گیرد
speeches
U
وسیلهای که داده را از کامپیوتر می گیرد و آنرا به صورت کلمه صوتی خارج میکند
righting
U
ایجاد حاشیه سمت راست به طوری که متن به صورت صاف قرار گیرد
speech
U
وسیلهای که داده را از کامپیوتر می گیرد و آنرا به صورت کلمه صوتی خارج میکند
graph
U
وسیله چاپ با قلم که داده را از کامپیوتر می گیرد و به صورت گرافیکی نمایش میدهد
condensation cloud
U
ابر یا بخار غلیظی از قطرات که اطراف گوی اتشین اتمی رامی گیرد
graphs
U
وسیله چاپ با قلم که داده را از کامپیوتر می گیرد و به صورت گرافیکی نمایش میدهد
right
U
ایجاد حاشیه سمت راست به طوری که متن به صورت صاف قرار گیرد
encapsulation
U
دریک شبکه سیستم ارسال فریم داده به یک فرمت همراه به فریمی با فرمت دیگر
thrashing
U
وضعیتی دریک سیستم عملکرد چند برنامهای که کامپیوتر باید بجای اجرای برنامه ها وقت بیشتری را صرف صفحه بندی کند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com