Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
tranillumination
U
انقال نور از خلال عضوی بعضو دیگری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
translation
U
انقال
translations
U
انقال
conveyancing
U
انقال
transduction
U
انقال عبور
trannlatability
U
قابلیت انقال
subrogate
U
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letter
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
recode
U
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
letters
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another
U
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
organic
U
عضوی
memberless
U
بی عضوی
piracy
U
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
meantime
U
در خلال
interval
U
خلال
meanwhile
U
در خلال
now
<adv.>
U
در خلال
by now
<adv.>
U
در خلال
organicism
U
عضوی نگری
six membered ring
U
حلقه شش عضوی
octamerous
U
هشت عضوی
monoplegia
U
فلج یک عضوی
organic sensations
U
احساسهای عضوی
inorganic
U
غیر عضوی
organic deafness
U
کری عضوی
organic disorder
U
اختلال عضوی
organic set
U
امایه عضوی
dyad
U
گروه دو عضوی
dysarthria
U
نارساگویی عضوی
dyadic unit
U
واحد دو عضوی
diad
U
گروه دو عضوی
French
U
:خلال کردن
lacunose
U
خلال دار
within three months
U
در خلال سه ماه
pick
U
خلال دندان
intrim
U
در خلال مدت
picks
U
خلال دندان
picks
U
خلال گوش
interim
U
خلال مدت
pick
U
خلال گوش
toothpick
U
خلال دندان
toothpicks
U
خلال دندان
picker
U
خلال دندان
whilst
U
در خلال مدتی که
pickers
U
خلال دندان
maiming
U
اختلال یا از کارافتادگی عضوی
brachium
U
هر عضوی شبیه بازو
ablation
U
قطع عضوی از بدن
amputation
U
قطع عضوی از بدن
psychalgia
U
درد غیر عضوی
struma
U
اتساع و گشادشدن هر عضوی
organic psychosis
U
روان پریشی عضوی
organic mental disorder
U
اختلال روانی عضوی
maim
U
اختلال یا از کارافتادگی عضوی
maimed
U
اختلال یا از کارافتادگی عضوی
maims
U
اختلال یا از کارافتادگی عضوی
pick
U
خلال دندان بکاربردن
peel
U
خلال نرده چوبی
peels
U
خلال نرده چوبی
orange peel
U
پوست یا خلال نارنج
picks
U
خلال دندان بکاربردن
hypertrophy
U
بزرگ شدن عضوی بیش از حد لزوم
viscus
U
عضوی که دراحشاء واقع شده است
play footsie
<idiom>
U
از زیرمیز با پا عضوی از بدن شخص مقابل را لمس کردن
emphysema
U
اتساع و بزرگی عضوی در اثر گاز یا هوا باد
Internet
U
انجمنی که عضوی از IAB است و استانداردهای اینترنت را تشخیص میدهد
prolotherapy
U
اصلاح وتر یا عضوی بوسیله کاهش رویش وتکثیر سلولی
hydrofoil
U
سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
hydrofoils
U
سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
Internet
U
انجمنی که عضوی از IAB است و استانداردهای جدید اینترنت را پیش از اینکه به IETF مراجعه کنند بررسی میکند
countersignature
U
امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
qyaternary
U
چهار واحدی چهار عضوی
tooth pick
U
خلال دندان دندان کاو
another
U
دیگری
thirds
U
به دیگری
third
U
به دیگری
t' other
U
دیگری
tother
U
دیگری
in turn
<idiom>
U
یکی پس از دیگری
follow suit
<idiom>
U
از دیگری تقلیدکردن
onother's money
U
پول دیگری
We have no other way (alternative).
U
را ه دیگری نداریم
common of pasturage
U
حق چرادرزمین دیگری
consecutively
U
یکی پس از دیگری
at second hand
U
از قول دیگری
at another time
U
در زمان دیگری
other
U
متفاوت دیگری
heteronomous
U
پیروقانون دیگری
others
U
متفاوت دیگری
transplanting
U
درجای دیگری نشاندن
converting
U
تغییر چیزی به دیگری
transplant
U
درجای دیگری نشاندن
take the words out of someone's mouth
<idiom>
U
حرف دیگری راقاپیدن
copycat
<idiom>
U
تقلید از شخص دیگری
converted
U
تغییر چیزی به دیگری
transplanted
U
درجای دیگری نشاندن
converts
U
تغییر چیزی به دیگری
convert
U
تغییر چیزی به دیگری
transports
U
انتقال از یک مسیر به دیگری
breach of a close
U
تجاوز به ملک دیگری
breach of close
U
تجاوز به ملک دیگری
assumpsit
U
تقبل دیون دیگری
detinue
U
ضبط مال دیگری
eye baby
U
دیگری که به او نگاه میکند
heteronomy
U
پیروی از قانون دیگری
shuffle off
U
بدوش دیگری گذاردن
serially
U
یکی پس از دیگری یا در سری
sequentially
U
یکی پس از دیگری به ترتیب
transport
U
انتقال از یک مسیر به دیگری
transported
U
انتقال از یک مسیر به دیگری
transporting
U
انتقال از یک مسیر به دیگری
to feel for another
U
برای دیگری متاثرشدن
transplants
U
درجای دیگری نشاندن
metonymy
U
ذکرکلمهای بمنظور دیگری
personify
U
رل دیگری بازی کردن
personifies
U
رل دیگری بازی کردن
one after a
U
یکی درپی دیگری
personified
U
رل دیگری بازی کردن
another kettle of fish
<idiom>
U
کاملا متفاوت از دیگری
subtraction
U
کم کردن یک عدد از دیگری
highbinder
U
جاسوس یا مراقب دیگری
personifying
U
رل دیگری بازی کردن
another
U
کسی
[چیز]
دیگری
let a praise thee
U
بگذارد دیگری تورابستاید
ratio
U
نسبت یک عدد به دیگری
ratios
U
نسبت یک عدد به دیگری
release
U
اعراض از حق به نفع دیگری
released
U
اعراض از حق به نفع دیگری
releases
U
اعراض از حق به نفع دیگری
it is of a different kind
U
قسم دیگری است
one country or another
U
این یا یک کشور دیگری
i had no a
U
شق دیگری نبودکه اختیارکنم
i had no a
U
چاره دیگری نداشتم
through the grapevine
<idiom>
U
از اشخاص دیگری پرسیدن
predecease
U
مرگ قبل از دیگری
predecease
U
قبل از دیگری مردن
pestiferous
U
فاسدکننده اخلاق دیگری
impersonating
U
خودرابجای دیگری جا زدن
impersonates
U
خودرابجای دیگری جا زدن
impersonate
U
خودرابجای دیگری جا زدن
impersonated
U
خودرابجای دیگری جا زدن
follow in one's footsteps (tracks)
<idiom>
U
دنبال روی دیگری
alternately
U
تغییر از یکی به دیگری
augmenter
U
مقداری که به دیگری اضافه میشود
to t.
U
بحقوق دیگری تجاوز کردن
pur autre vie
U
برای مدت عمر دیگری
to shift a burden
U
کاری رابدوش دیگری گذاشتن
rephrased
U
به طرز دیگری بیان کردن
proxy
U
بنمایندگی دیگری رای دادن
common of piscary
U
حق ماهی گیری درابهای دیگری
interrupt
U
حرف دیگری را قطع کردن
interrupting
U
حرف دیگری را قطع کردن
multiplicand
U
عددی که در دیگری ضرب شود
interrupts
U
حرف دیگری را قطع کردن
are these a more apples
U
هیچ سیب دیگری هست
he took a different view
U
نظریه دیگری اتخاذ کرد
transmissions
U
ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
delay
U
یچ بسته به دیگری عبور میکند
delaying
U
یچ بسته به دیگری عبور میکند
vest
U
واگذاری حقی یامالی به دیگری
relocation
U
انتقال به محل دیگری ازحافظه
overlap
U
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
staged
U
اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
overlapped
U
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
matches
U
تنظیم ثبات معادل با دیگری
i have no other place to go
U
جای دیگری ندارم که بروم
reword
U
باواژههای دیگری بیان کردن
sublease
U
به مستاجر دیگری اجاره دادن
vests
U
واگذاری حقی یامالی به دیگری
passing off
U
به اسم دیگری معامله کردن
delays
U
یچ بسته به دیگری عبور میکند
transmission
U
ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
match
U
تنظیم ثبات معادل با دیگری
ghostwrite
U
بنام شخص دیگری نوشتن
hold at disposal
U
در اختیار دیگری نگهداری کردن
suffragan
U
تابع منطقه یاقسمت دیگری
personifier
U
مجسم کننده شخصیت دیگری
personator
U
کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
overlaps
U
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
inherits
U
وارث شدن از دیگری گرفتن
relative
U
آنچه با دیگری مقایسه شود
foist
U
چیزی را بجای دیگری جا زدن
rephrases
U
به طرز دیگری بیان کردن
to connect with a flight
U
به پرواز
[دیگری]
وصل شدن
objects
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objecting
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
rephrase
U
به طرز دیگری بیان کردن
girlfriends
U
زنی که دوست زن دیگری است
girlfriend
U
زنی که دوست زن دیگری است
vicariousness
U
خود را به جای دیگری گذاشتن
outdistance
U
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
outdistanced
U
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
objected
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
rephrasing
U
به طرز دیگری بیان کردن
unless otherwise agreed
U
اگر توافق دیگری نباشد
messages
U
اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
inheriting
U
وارث شدن از دیگری گرفتن
inherit
U
وارث شدن از دیگری گرفتن
message
U
اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
new person
<idiom>
U
شخص دیگری شدن ،بهترشدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com