English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
resile U انعطاف داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
plasticity U انعطاف
inflexion U انعطاف
inflexions U انعطاف
inflections U انعطاف
inflection U انعطاف
rigid U انعطاف ناپذیر
flexibility U قابلیت انعطاف
flexibility U انعطاف پذیری
plasticity U انعطاف پذیری
pliability U قابلت انعطاف
flexible U قابل انعطاف
flexible U انعطاف پذیر
malleability U قابلیت انعطاف
flexibtlity U انعطاف پذیری
inflexibility U انعطاف ناپذیری
rigidity U انعطاف ناپذیری
uncompromising U غیرقابل انعطاف
uncompromisingly U غیرقابل انعطاف
supple U انعطاف پذیر
elastic U انعطاف پذیر
pliable U قابل انعطاف
flexible disk U دیسک انعطاف پذیر
wage rigidity U انعطاف ناپذیری مزد
soft <adj.> U نرم وقابل انعطاف
flexible joint U اتصال قابل انعطاف
flexible lead U اتصال قابل انعطاف
intorsion U پیچش ساقه انعطاف
flexible pavement U شوسه انعطاف پذیر
flexible price U قیمت انعطاف پذیر
flexible tariff U تعرفه انعطاف پذیر
rigidity of prices U انعطاف ناپذیری قیمت ها
flexible shaft U محور قابل انعطاف
malleable U نرم وقابل انعطاف
flexible disk U دیسک قابل انعطاف
flexible cord U سیم قابل انعطاف
flexible footing U شالوده انعطاف پذیر
flexible U انعطاف پذیر تا شدنی
price rigidity U انعطاف ناپذیری قیمت
price responsiveness U انعطاف پذیری قیمت
smooth <adj.> U نرم وقابل انعطاف
nonflexible price U قیمت انعطاف ناپذیر
rigidity of wages U انعطاف ناپذیری مزدها
flexibilitas cerea U انعطاف پذیری مومی
nonflexible wage U مزد انعطاف ناپذیر
lock step U غیر قابل انعطاف
economic flexibility U انعطاف پذیری اقتصادی
flexible budget U بودجه انعطاف پذیر
waxy flexibility U انعطاف پذیری مومی
intortion U پیچش ساقه انعطاف
elastic supply U عرضه انعطاف پذیر
elastic demand U تقاضای انعطاف پذیر
wage flexibility U انعطاف پذیری دستمزد
immutably <adv.> U به طور غیر قابل انعطاف
unalterably <adv.> U به طور غیر قابل انعطاف
unchangeably <adv.> U به طور غیر قابل انعطاف
software flexibility U انعطاف پذیری نرم افزار
flexible arm lamp U چراغ مطالعه قابل انعطاف
flexible metal hose U لوله فلزی قابل انعطاف
flexible brake tubing U لوله قابل انعطاف ترمز
bine U هرنوع ساقه نرم و قابل انعطاف
flexible fuel tubing U لوله سوخت رسانی قابل انعطاف
inelastic U غیر قابل انعطاف تغییر نا پذیر
air foil U سطوح ایرودینامیک هواپیماپوششهای قابل انعطاف بدنه هواپیما
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
foiling U مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foils U مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foiled U مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foil U مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
cases U جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
case U جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
elasticity U خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
lanolin U لانولین [ماده چربی موجود در سطح الیاف پشم که در صورت شسته نشدن حالت انعطاف پذیری و درخشندگی به فرش های پشمی می بخشد.]
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to possess U داشتن
lacked U کم داشتن
to hold a meeting U داشتن
lacks U کم داشتن
owned U داشتن
to hold U داشتن
wanted U کم داشتن
to be feverish U تب داشتن
to have f. U تب داشتن
to have U داشتن
own U داشتن
relieving U داشتن
lack U کم داشتن
to have possession of U داشتن
relieve U داشتن
relieves U داشتن
having U داشتن
possessing U داشتن
possesses U داشتن
have U داشتن
bears U داشتن
to be in a f. U تب داشتن
bears U در بر داشتن
bear U در بر داشتن
bear U داشتن
monogyny U داشتن یک زن
doubted U شک داشتن
doubting U شک داشتن
doubts U شک داشتن
lackvt U کم داشتن
redolence U بو داشتن
intercommon U داشتن
owns U داشتن
to go hot U تب داشتن
owning U داشتن
doubt U شک داشتن
possess U داشتن
want U کم داشتن
sending U ارسال داشتن
sends U گسیل داشتن
aspires U هوش داشتن
apprehend U بیم داشتن
sends U اعزام داشتن
sends U ارسال داشتن
aspire U هوش داشتن
in the cards <idiom> U انتظار داشتن
sending U اعزام داشتن
up to <idiom> U بستگی داشتن به
aspired U ارزو داشتن
aspiring U هوش داشتن
take kindly to <idiom> U دوست داشتن
send U گسیل داشتن
aspire U ارزو داشتن
aspired U هوش داشتن
aspiring U ارزو داشتن
in a hurry <idiom> U عجله داشتن
liked U دوست داشتن
send U اعزام داشتن
in a jam <idiom> U مشکل داشتن
aspires U ارزو داشتن
in a rush <idiom> U عجله داشتن
in common <idiom> U مسئولیت داشتن
sending U گسیل داشتن
send U ارسال داشتن
abhorring U تنفر داشتن از
protrude U برامدگی داشتن
loathes U نفرت داشتن از
loathed U نفرت داشتن از
loathe U نفرت داشتن از
withholds U دریغ داشتن
withholding U دریغ داشتن
withhold U دریغ داشتن
withheld U دریغ داشتن
resides U اقامت داشتن
resided U اقامت داشتن
protruded U برامدگی داشتن
protrudes U برامدگی داشتن
abhorred U تنفر داشتن از
abhor بیم داشتن از
abhor U تنفر داشتن از
affords U استطاعت داشتن
affording U استطاعت داشتن
afforded U استطاعت داشتن
afford U استطاعت داشتن
protruding U برامدگی داشتن
reside U اقامت داشتن
one up <idiom> U برتری داشتن
espousing U عقیده داشتن به
to have in stock U موجود داشتن
espouses U عقیده داشتن به
espoused U عقیده داشتن به
espouse U عقیده داشتن به
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com