English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
we made heavy weather of it U انرا خیلی سخت دیدیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
give it a good wash U خوب انرا شستشو بدهید خوب انرا بشویید
she has a well poised head U وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
go great guns <idiom> U موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
paint oneself into a corner <idiom> U گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
i am very keen on going there U من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
microfilm U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce U صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency U فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
ponderous U خیلی سنگین خیلی کودن
rattling U خیلی تند خیلی خوب
him who U انرا که
neither i or he sees it U نه من انرا می بینم نه او
had searched U انرا می یافتید
i saw it U انرا دیدم
i have a secure grasp of it U انرا گرفته ام
imyself saw it U من خودم انرا دیدم
i can make nothing of it U هیچ انرا نمیفهم
i saw it my self U من خودم انرا دیدم
i do not have the courage U جرات انرا ندارم
i am out of p with it U دیگرحوصله انرا ندارم
give it a shake U انرا تکان دهید
lowlander U اسکاتلندکه انرا lowlandsمینامند
give it a rinse U انرا بشویید یا اب بکشید
give it a twist U انرا پیچ بدهید
we must winnow away the refuse U اشغال انرا باید
send it by post U با پست انرا بفرستید
i had it signed U انرا به امضاء رساندم
he sold the good ones U خوبهای انرا فروخت
i sold it to one abdullah U به عبدالله نامی انرا فروختم
who will pay for it U کی پول انرا خواهد داد
it mokes it yet easier U انرا اسانترهم میکند انرابازاسانترمیکند
who will pay for it U کی هزینه انرا خواهد پرداخت
i kind of liked it U من تا اندازهای انرا دوست داشتم
you have perhaps seen it U شاید انرا دیده باشید
i gave it a slight press U انرا کمی فشار دادم
shearling U گوسفندی که یک بار پشم انرا
sculpsit U انرا تراشیده یاحجاری کرد
i am out of p with it U دیگرنمیتوانم انرا تحمل کنم
they give it a good scrub U خوب انرا مالش میدهند
i cannot a to buy that U استطاعت خرید انرا ندارم
overshot wheel U چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
you have perhaps seen it U ممکن است انرا دیده باشید
an inseparable prefix U سر واژهای که نتوان انرا به کار برد
irrecocilably U چنانکه نتوان انرا وفق داد
it is past reclaim U دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد
i life that better U انرا بیشتر از همه دوست دارم
ormer U یکجور نرم تن یک دریچهای که انرا میخورند
inimitably U چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
water bed U تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
indiscerptible U ازهم نپاشیدنی که تجزیه انرا فانی نسازد
sexto U کتابی که هر برگ انرا 6بارتاه زده باشند
whitleather U پوستی که با زاج انرا خوراک داده باشند
loaded dice U طاسی که یکسوی انرا سنگین کرده باشد
dress coat U جامه جلوبازمردانه که دامن ان درپشت است ودرمهمانیهای شب انرا
it will not bear repeating U جندان زشت است که نمیتوان انرا بازگو کرد
rackets U یکجور توپ بازی با چوگانی که انرا racket میگویند
ricksha U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
indian giver U کسی که چیزی بکسی میدهد وبعد انرا پس میگیرد
rickshaw U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rickshaws U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
reversible propeller U ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
emergencies U خیلی خیلی فوری
emergency U خیلی خیلی فوری
judgement dept U بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است
cheque to a person's order U چکی که گیرنده وجه باید پشت انرا امضا کند
to garble the coinage U مسکوکات راصرافی وجورکردن برای اینکه سره انرا اب کنندوناسره ات
waggonette U گردونه چهار چرخه که یک یاچند اسب انرا می کشد...دارد
rose gall U برامدگی در درخت نسترن که انرا حشره ویژهای فراهم می ورد
retro rocket U موشک اضافی فضا پیما که انرا در جهت مخالف حرکت دهد
leadsman U کسی که گلوله سربی بدریا می اندازد تا عمق انرا تعیین نماید
pope's eye U غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
vacuum concrete U ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
vanishing cream U کرم یا روغنی که چون بصورت بمالندزودخوردبرودیاپوست صورت انرا جذب کند
telescopic chimney U دود کشی که تیکههای انراتوی هم برده انرا کوتاه وبلند میکنند
frumenty U گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند
jim dandy U ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
money spinner U کارتنه کوچک که انرا نشانه خوشبختی و وسیله پیدا شدن پول میدانند
controllable twist U تیغه رتورهلیکوپتر که میتوان زاویه برخورد انرا درحال پرواز از ریشه تا نوک تغییرداد
prolixity U بی ربط یاغیرلازم در اقرارنامه یااستشهادیه که ممکن است انرا از عداد دلایل خواهان خارج کند
hot money U منظورزمانی استکه مردم بدلیل نرخ تورم بالا مایل به نگهداری پول نیستند و انرا به کالاتبدیل میکنند
permanent income hypothesis U این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
band project filter U فیلتر الکترونیکی که تنها یک باند معین از فرکانسها ونوسانات را عبور میدهد وحدود بالا و پایین انرا حذف میکند
flash card U ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
voter U عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
voters U عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
fettling U شن یاکلوخهای که درته کوره می ریزند تا انرا محافظت کند خاکستر ته کوره
phyrgian cap U یکجور کلاه مخروطی که اکنون انرا با کلاه ازادی یکی میدانند
loganberry U میوه تمشک قرمز رنگ که انرا تمشک خرس مینامند
loganberries U میوه تمشک قرمز رنگ که انرا تمشک خرس مینامند
you shall rue it U از اینکار پشیمان خواهید شد افسوس انرا خواهید خورد
lutine bell U زنگ که ازکشتی قدیمی لوتین برداشته شده و در دفتر شرکت بیمه لویدز نصب گردیده و برای اعلام خبرهای مهم انرا به صدا در می اورند
anti balance tab U بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
villainous U خیلی بد
dumpiness U خیلی
very U خیلی
abysmal <adj.> U خیلی بد
copious U خیلی
far and away U خیلی
highly U خیلی
dammit U خیلی
damn U خیلی
ten U خیلی
routh U خیلی
for long U خیلی
to a large extent U خیلی
many U خیلی
in large quantities U خیلی خیلی
not a few U خیلی ها
very little U خیلی کم
many persons U خیلی اشخاص
subminiature U خیلی کوچک
span new U خیلی تازه
skinless U خیلی حساس
level best U خیلی عالی
very light U خیلی سبک
senseful U خیلی حساس
hand and glove U خیلی صمیمی
hand and glove U خیلی نزدیک
hand in glove U خیلی صمیمی
hand in glove U خیلی نزدیک
giantess U زن خیلی قدبلند
thank you very much U خیلی متشکرم
often <adv.> U خیلی از اوقات
many times <adv.> U خیلی از اوقات
swith U خیلی عظیم
frequently <adv.> U خیلی از اوقات
dead slow U خیلی اهسته
superrabundant U خیلی زیاد
level best U خیلی خوب
a lot of times <adv.> U خیلی از اوقات
lily white U خیلی سفید
far and away U خیلی دور
far off U خیلی دور
much was said U خیلی حرفهازده شد
lower most U خیلی پست تر
many people U خیلی از مردم
many people U خیلی اشخاص
sappy U خیلی احساساتی
ritzy U خیلی شیک
toploftiness U خیلی متکبر
I spoke my mind. U من خیلی رک گفتم.
raff U خیلی زیاد
in no time U خیلی زود
ultraconservative U خیلی محتاط
primely U خیلی خوب
precisian U خیلی دقیق
immensurable U خیلی قدیم
it is very easily done U خیلی به اسانی
pixilated U خیلی حساس
pianissmo U خیلی نرم
iam in bad U خیلی محتاجم
to spread like wildfire U خیلی زودمنتشرشدن
Many thanks! U خیلی ممنون!
really wicked U خیلی محشر
really sick U خیلی محشر
bone dry U خیلی خشک
of vital importance U خیلی ضروری
oftentimes U خیلی اوقات
overstrung U خیلی حساس
rotundily U چاقی خیلی
much worse U خیلی بدتر
number one U خیلی خوب
She is very pretentious. U خیلی ادعادارد
corking U خیلی زیبا
niftiest U خیلی خوب
faraway U خیلی دور
skin and bones <idiom> U خیلی لاغر
(a) snap <idiom> U خیلی ساده
stentorian U خیلی بلند
tickled pink <idiom> U خیلی شادوخوشحال
too bad <idiom> U خیلی بد ،غم انگیز
to pieces <idiom> U خیلی زیاده
whopping U خیلی بزرگ
in cold blood <idiom> U خیلی خونسرد
in seventh heaven <idiom> U خیلی خوشحال
mad as a hornet <idiom> U خیلی عصبانی
decrepit U خیلی پیر
not so hot <idiom> U نه خیلی خوب
niftier U خیلی خوب
whackings U خیلی بزرگ
whacking U خیلی بزرگ
(go over with a) fine-toothed comb <idiom> U خیلی بادقت
flying high <idiom> U خیلی شادوشنگول
get up the nerve <idiom> U خیلی شلوغ
hit bottom <idiom> U خیلی پست
precipitating U خیلی سریع
precipitates U خیلی سریع
precipitated U خیلی سریع
To take with a pinch of salt. U خیلی جدی نگرفتن
(as) old as the hills <idiom> U خیلی قدیمی
immediate U خیلی فوری
superabundant U خیلی زیاد
highest U خیلی بزرگ
high U خیلی بزرگ
frequently U خیلی اوقات
quaint U خیلی فریف
wells U خیلی خوب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com