English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
brooder U اندیشه کننده
delib erator U اندیشه کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
Other Matches
idea U اندیشه
devisal U اندیشه
offhanded U بی اندیشه
excogitation U اندیشه
by rote U بی اندیشه
extemporal U بی اندیشه
ideas U اندیشه
on the impluse of the moment U بی اندیشه
offhandedly U بی اندیشه
mentality U اندیشه
notional U اندیشه
mentalities U اندیشه
incogitant U بی اندیشه
second thoughts U اندیشه
thoughts U اندیشه
thought U اندیشه
ponderation U اندیشه
reflexion U اندیشه
solicitude U اندیشه
afterthought U پس اندیشه
anxieties U اندیشه
anxiety U اندیشه
internal conception U اندیشه
concept U اندیشه
brainchild U اندیشه
conception U اندیشه
afterthoughts U پس اندیشه
extemporarily U بی اندیشه
rapt in meditation U اندیشه
meditation U اندیشه
ideas U اندیشه ها
concepts U اندیشه ها
worry U اندیشه نگرانی
worries U اندیشه نگرانی
forethought U اندیشه قبلی
refelectingly U اندیشه کنان
conspiratress U اندیشه کردن در
opinions U رای اندیشه
opinion U رای اندیشه
woriless U بی غم اسوده بی اندیشه
mentality U شیوه اندیشه
musingly U در حال اندیشه
notion U اندیشه فکر
notions U اندیشه فکر
telepathy U اندیشه خوانی
deliberations U اندیشه تامل
pondering U اندیشه کردن
pondered U اندیشه کردن
ponder U اندیشه کردن
bethink U اندیشه کردن
association of ideas U تداعی اندیشه ها
to set one's affection U اندیشه کردن
syntaxic thought U اندیشه منطقی
thinkable U اندیشه پذیر
thought reading U اندیشه خوانی
thought stopping technique U فن بازداری اندیشه
ponders U اندیشه کردن
trow U اندیشه کردن
economic thought U اندیشه اقتصادی
plan U تدبیر اندیشه
an absurd notion U اندیشه پوچ
deliberation U اندیشه تامل
muse U اندیشه کردن
mused U اندیشه کردن
muses U اندیشه کردن
devisable U شایسته اندیشه
considered U با اندیشه صحیح
plans U تدبیر اندیشه
to bethink oneself U اندیشه کردن
prenotion U پیش اندیشه
overwhelmed with reflection U مستغرق اندیشه
otherworldiness U اندیشه عاقبت
bubbled U اندیشه پوچ
idiographic U اندیشه نگار
speculative U مربوط به اندیشه
bubbles U اندیشه پوچ
bubbling U اندیشه پوچ
cerebrotonia U اندیشه ورزی
mentalities U شیوه اندیشه
cogitate U اندیشه کردن
reflection U بازتاب اندیشه
cogitates U اندیشه کردن
cogitating U اندیشه کردن
cogitated U اندیشه کردن
cerebrotonic U اندیشه ورز
bubble U اندیشه پوچ
meditating U اندیشه کردن
cogitation U اندیشه وتفکر
cogitativeness U قوه اندیشه
meditates U اندیشه کردن
meditate U اندیشه کردن
premeditatedly U با اندیشه قبلی
cogitable U اندیشه پذیر
immersed in thinking U غرق اندیشه
ponderingly U اندیشه کنان
meditated U اندیشه کردن
ideality U اندیشه گرایی
ideation U اندیشه پردازی
ideational fluency U سیالی اندیشه
intellectual history U تاریخ اندیشه ها
ideographs U حروف اندیشه نگاری
homo sapiens U انسان اندیشه ورز
to r.over something U درچیزی اندیشه کردن
the seat thought U مرکز اندیشه یا فکر
thinking type U سنخ اندیشه ورز
pursuance of a plan U تعقیب اندیشه یا نقشهای
cogitative U مربوط به اندیشه وتفکر
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
ruminating U اندیشه کردن دوباره جویدن
to form a notion U اندیشه کردن خیال بستن
to go off half U بی اندیشه سخن گفتن وزیاددیدن
to take counsel of one'spillow U شب هنگام اندیشه در چیزی کردن
ruminates U اندیشه کردن دوباره جویدن
extemporizes U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporises U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporised U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
ruminated U اندیشه کردن دوباره جویدن
to contemplate about/on/over something U اندیشه کردن [در باره چیزی]
to meditate on/over something U اندیشه کردن [در باره چیزی]
to ruminate on something U اندیشه کردن [در باره چیزی]
extemporising U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporize U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
ruminate U اندیشه کردن دوباره جویدن
extemporized U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
conceptualize U تصور یا اندیشه چیزی راکردن
extemporizing U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
to consult one's pillow U هنگام شب پیش خود اندیشه کردن
to open one's mind U اندیشه یا راز خود را به کسی گفتن
to speak one's mind U اندیشه خود را اشکار کردن رک سخن گفتن
intrusive thoughts U اندیشه هایی که بی اراده شخص بخاطرش می اید افکار فضول
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
deliberates U اندیشه کردن کنکاش کردن
deliberated U اندیشه کردن کنکاش کردن
deliberating U اندیشه کردن کنکاش کردن
deliberate U اندیشه کردن کنکاش کردن
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
insulator U جدا کننده عایق کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
corruptor U فاسد کننده منحرف کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
prosecutor U پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutors U پیگرد کننده تعقیب کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
hangers U اویزان کننده معلق کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
thwarter U خنثی کننده مسدود کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com