English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
outsize U اندازه متفاوت با عادی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
special U آنچه متفاوت یا غیر عادی است
it is of a normal size U دارای اندازه عادی یا معمولی است
supernumerary U بیش از اندازه عادی فوق عددی
program line U فرش های همگون [اصطلاحا به فرش های اطلاق می شود که از نظر نقشه مشابه بوده ولی اندازه آنها با یکدیگر متفاوت باشد.]
warp patterning U طراحی با تار [گاه با استفاده از تارهای رنگی و یا تارهای با ظرافت متفاوت از تار جهت بوجود آمدن جلوه های متفاوت در فرش استفاده می شود.]
routinize U عادی یا روزمره کردن بجریان عادی انداختن
hypermnesia U ازدیاد غیر عادی خاطرات وافکار گذشته افزایش غیر عادی حافظه
angles U اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angle U اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
If the cap fit,wear it. <proverb> U اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
zahn cup U محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
typefaces U اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typeface U اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
different U متفاوت
away U متفاوت
other than U متفاوت
odd and ends U متفاوت
analogue U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
orifice meter U روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
analog U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogues U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
others U متفاوت دیگری
differentiated products U کالاهای متفاوت
re route U ارسال در یک متفاوت
re-route U ارسال در یک متفاوت
re-routed U ارسال در یک متفاوت
re-routing U ارسال در یک متفاوت
re-routes U ارسال در یک متفاوت
other U متفاوت دیگری
differebtial settlements U نشستهای متفاوت
continuous tone U نقطههای متفاوت
unlike signs U علامتهای متفاوت
changing U متفاوت ساختن چیزی
a whole new ball game <idiom> U یک ماجرای کاملا متفاوت
far cry <idiom> U چیزی کاملا متفاوت
changes U متفاوت ساختن چیزی
change U متفاوت ساختن چیزی
another kettle of fish <idiom> U کاملا متفاوت از دیگری
changed U متفاوت ساختن چیزی
as different as chalk and cheese <idiom> U مثل فیل و فنجان [متفاوت]
as different as chalk and cheese <idiom> U مثل آسمان و ریسمان [متفاوت]
alien U متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
differently U بطریق دیگر بطور متفاوت
exceptional U متفاوت ونه مثل همیشه
aliens U متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
ranges U تغییر کردن یا متفاوت بودن
ranged U تغییر کردن یا متفاوت بودن
range U تغییر کردن یا متفاوت بودن
crossfertilize U پیوستن دونوع متفاوت از طریق لقاح
combo box U ورودی- خروجی متفاوت را نمایش میدهد
swim against the tide/current <idiom> U کاری متفاوت از دیگران انجام دادن
unique U آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است
uniquely U آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است
processor U ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage U اندازه گیر اندازه گرفتن
gage U اندازه وسیله اندازه گیری
weighted bit U هر بیت با مقدار متفاوت بسته به محل آن در کلمه
to try something completely new <idiom> U چیزی [روشی ] کاملا متفاوت امتحان کردن
sizes U 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
size U 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
discriminating tariff U شیوهای که در ان حقوق گمرکی کالاهای وارداتی متفاوت بایکدیگرست
1 and 2 are poles apart. <idiom> U ۱ و ۲ یک دنیا باهم فرق دارند [بسیار متفاوت هستند] .
farraginous U تلفیق کننده کلیه شرایط واخلاقهای متفاوت وجنسهای مخالف
These pants do not look any different than the others. U به نظر نمی آید که این شلوار از دیگران متفاوت باشد.
exceptions U چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
exception U چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
measure U 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
dichogamic U دارای عناصر نر وماده ایکه در مواقع متفاوت اماده باروری می شوند
dichogamous U دارای عناصر نروماده ایکه درمواقع متفاوت اماده باروری می شوند
carrier U روش ارسال سیگنالهای متفاوت روی یک کانال با داده ارسالی با فرکانسهای مختلف
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish. U اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
carriers U روش ارسال سیگنالهای متفاوت روی یک کانال با داده ارسالی با فرکانسهای مختلف
gateway U اتصال میان دو شبکه نامتشابه کامپیوتری که دوشبکه ارتباطی متفاوت ومجزا را به هم وصل میکند
gateways U اتصال میان دو شبکه نامتشابه کامپیوتری که دوشبکه ارتباطی متفاوت ومجزا را به هم وصل میکند
Pidgin English <idiom> U انگلیسی برای ارتباط بازرگانان با زبان های متفاوت شامل گرامر ساده و لغات کم.
JPEG++ U حالت توسعه یافته gPEG که بخ بخشهای تصویر امکان فشرده شدن متفاوت می دهند
baud rate U وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند
gateway U نرم افزاری که ارسال پیام های پستی توسط مسیر متفاوت یا شبکه دیگر میدهد
gateways U نرم افزاری که ارسال پیام های پستی توسط مسیر متفاوت یا شبکه دیگر میدهد
baud U وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند
abrash U دو رنگی شدن زمینه و حاشیه فرش به دلیل استفاده از کلاف های متفاوت پشم و یا رنگرزی نامناسب
gauges U اندازه اندازه گیر
gauge U اندازه اندازه گیر
gauged U اندازه اندازه گیر
measuring converter U مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
angular momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
moment of momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
stream gaging U اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
habitual U عادی
routine U عادی
regular U عادی
ordinary U عادی
routinely U عادی
common U عادی
commoners U عادی
routines U عادی
commonest U عادی
regulars U عادی
uncritically U عادی
uncritical U عادی
run-of-the-mill U عادی
run of the mill U عادی
gen U عادی
wonted U عادی
normal U عادی
private U عادی
privates U عادی
groovy U عادی
unexceptional U عادی
customary U عادی
naked U عادی
edge finish U شیرازه بافی [جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
multimodal transport U حمل و نقل توسط چند وسیله حمل متفاوت
scissored wool U پشم مقراضی [پشمی که با قیچی دستی چیده شده نه با ماشین برقی لذا الیاف یک ناحیه دارای طول های متفاوت می باشند.]
norm U روش عادی
eccentrics U غیر عادی
queerer U غیر عادی
routine U امر عادی
ruck U مردم عادی
queerest U غیر عادی
abnormal U غیر عادی
commons U مردم عادی
eccentric U غیر عادی
typical <adj.> U بافت عادی
normality U عادی بودن
oneself U در حال عادی
unwonted U غیر عادی
normally U بطور عادی
workaday U معمولی عادی
customarily U بطور عادی
normality U حالت عادی
usual U عادی مرسوم
normal U عادی معمولی
subnormal U مادون عادی
queer U غیر عادی
norms U روش عادی
rucks U مردم عادی
the inevitable U چیزهای عادی
normal profit U سود عادی
normal price U قیمت عادی
normal good U کالای عادی
normal form U صورت عادی
normal exit U درروی عادی
nonsingular matrix U ماتریس عادی
nominal price U قیمت عادی
nutcase U غیر عادی
matter of course U چیز عادی
matten of course U جیز عادی
nutcases U غیر عادی
abnormally U غیر عادی
in the course of nature U بطریق عادی
in the a way U بطریق عادی
normal maintenance U محافظت عادی
off the beaten track <idiom> U غیر عادی
normal range U محدوده عادی
normal termination U پایان عادی
the common run of men U مردمان عادی
supernormal U فوق عادی
routine message U پیام عادی
regular price U قیمت عادی
procedure message U پیام عادی
private decument U عقد عادی
private decument U سند عادی
unwashed U جزومردم عادی
overage U سن عادی را گذرانده
ornery U عادی معمولی
ornary U عادی معمولی
ordinary shareholder U سهامدار عادی
ordinary share U سهام عادی
ordinary passport U پاسپورت عادی
onery U عادی معمولی
one's self U در حال عادی
normal voltage U ولتاژ عادی
habitualness U عادی بودن
habitual way of doing anything U راه عادی
general creditor U طلبکار عادی
anomalous U غیر عادی
ordinary income U درامد عادی
rife U فراوان عادی
wear and tear U فرسودگی عادی
naturals U دیوانه عادی
natural U دیوانه عادی
routines U طریقه عادی
routines U کار عادی
routines U امر عادی
routinely U طریقه عادی
preternatural U غیر عادی
routinely U کار عادی
routinely U امر عادی
routine U طریقه عادی
inevitability U امر عادی
eupnoea U تنفس عادی
private document U سند عادی
deed under private signature U سند عادی
deed under private seal U سند عادی
deed under private U سند عادی
consuetudinary U عادی معمول
common whipping U بست عادی
ordinary shares U سهام عادی
common stocks U سهام عادی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com