Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
unbowed
U
انحنا پیدا نکرده تعظیم نکرده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
unexploded
U
عمل نکرده مهمات عمل نکرده
look before your leap
U
گز نکرده
untravelled
U
سفر نکرده
unsight
U
امتحان نکرده
abortive
<adj.>
رشد نکرده
single
U
ازدواج نکرده
niet le fait
U
او نکرده است
soles
U
ازدواج نکرده
sole
U
ازدواج نکرده
rudimental
U
رشد نکرده
unkempt
U
شانه نکرده
indigested
U
فکر نکرده
uncounselled
U
مشورت نکرده
[نداده]
dud
U
گلوله عمل نکرده
unused
U
عادت نکرده بکارنبرده
paddy
U
برنج اسیاب نکرده
paddies
U
برنج اسیاب نکرده
hung striker
U
چاشنی عمل نکرده نارنجک
he is not quite rested
U
خوب رفع خستگی نکرده
order form
U
نمونه سفارش نامه پر نکرده
unfledged
U
پر در نیاورده کاملا رشد نکرده
stunted tree
U
درخت رشد نکرده وکوتاه
dwarf dud
U
بمب اتمی عمل نکرده
seed wool
U
پنبه خام یاپاک نکرده
nuclear dud
U
بمب عمل نکرده اتمی
absolute dud
U
گلوله اتمی عمل نکرده
impennate
U
دارای بالهای رشد نکرده
You haven't changed.
U
تو هیچ تغییر نکرده ای
[رفتار]
.
gear blank
U
چرخ دنده کار نکرده
Nobody was late except me .
U
هیچکس غیر از من دیر نکرده بود
clean
U
که از زمان خواندن تغییری نکرده است
cleaned
U
که از زمان خواندن تغییری نکرده است
dwarf dud
U
جنگ افزار هستهای عمل نکرده
unschooled
U
تعلیم نگرفته کار اموزی نکرده
cleans
U
که از زمان خواندن تغییری نکرده است
cleanest
U
که از زمان خواندن تغییری نکرده است
bomb cemetery
U
محل تخریب بمبهای عمل نکرده
Nothing has changed there.
U
آنجا هیچ چیز تغییر نکرده است.
polywag
U
دریانوردی که به نواحی استوایی سفر نکرده باشد
abortions
U
سقط نوزاد نارس یا رشد نکرده عدم تکامل
slinking
U
انسان یاحیوان رشد نکرده وضعیف حرکت دزدکی
abortion
سقط نوزاد نارس یا رشد نکرده عدم تکامل
slinks
U
انسان یاحیوان رشد نکرده وضعیف حرکت دزدکی
slink
U
انسان یاحیوان رشد نکرده وضعیف حرکت دزدکی
He has never taken a step for any one . He has never raised a finger to
U
تا کنون برای کسی قدم یبر نداشته است ( مسا عدتی نکرده )
presumptive instruction
U
دستور برنامه تغییر نکرده که پردازش میشود تا دستورات قابل اجرا را بدست آورد
accumulated profit
U
پولی که شرکت یا شخصی در سال های قبل به دست آورده و استفاده نکرده یا به خریداران سهام نداده است
syntactic error
U
خطای برنامه نویسی به علت اینکه عبارت برنامه دستور زبان را رعایت نکرده است
bomb reconnaissance
U
شناسایی محل بمبهای عمل نکرده شناسایی محل بمب
curvature
U
انحنا
uncurl
U
از انحنا در امدن
pilable
U
انحنا پذیر
change of curvature
U
تغییر انحنا
curvy
U
دارای انحنا
decurved
U
دارای انحنا به پایین
curtsey
U
تعظیم
curtseying
U
تعظیم
curtsied
U
تعظیم
obeisances
U
تعظیم
obeisance
U
تعظیم
curtsying
U
تعظیم
curtsy
U
تعظیم
curtsies
U
تعظیم
saluting
U
تعظیم
conge
U
تعظیم
saluted
U
تعظیم
salutes
U
تعظیم
salute
U
تعظیم
an inflexible rod of iron
U
میل غیر قابل انحنا
architrave
U
پوشش مستقیم بدون انحنا
outcurve
U
انحنا یا خمیدگی بطرف خارج
Riemann curvature tensor
U
تانسور انحنا ریمان
[ریاضی]
bowed
U
تعظیم کمان
bowing
U
تعظیم کمان
bows
U
تعظیم کمان
beck
U
تعظیم کردن
bowed
U
تعظیم کردن
bowing
U
تعظیم کردن
inclining
U
تعظیم تمایل
bow
U
تعظیم کمان
bow
U
تعظیم کردن
bend
U
تعظیم کردن
bows
U
تعظیم کردن
to give one the knee
U
بکسی تعظیم کردن
inswinger
U
توپی که در هوا با انحنا به سوی توپزن می اید
dip
U
اندازه گیر زاویه انحنا عمق غوطه وری مین عمق شناوری ازاد مین نیم افراشتن پرچم
dips
U
اندازه گیر زاویه انحنا عمق غوطه وری مین عمق شناوری ازاد مین نیم افراشتن پرچم
in a good light
U
پیدا
indiscernible able
U
نا پیدا
visible
U
پیدا
axiomatical
U
پیدا
phenomenally
U
پیدا
phenomenal
U
پیدا
prosilient
U
پیدا
apparent
U
پیدا
visibility
U
پیدا
a rare bird
U
کم پیدا
spottable
U
پیدا کردنی
finds
U
پیدا کردن
to figure up
پیدا کردن
to look up
U
پیدا کردن
detects
U
پیدا کردن
detecting
U
پیدا کردن
detected
U
پیدا کردن
detect
U
پیدا کردن
pin point
U
پیدا کردن
open roof
U
بام پیدا
track
U
پیدا کردن
tracked
U
پیدا کردن
turn up
<idiom>
U
پیدا شدن
tracks
U
پیدا کردن
find
U
پیدا کردن
scholastic agent
U
شاگرد پیدا کن
gain
U
پیدا کردن
averaging
U
پیدا کردن
raise its head
U
پیدا شدن
smell out
U
با بو پیدا کردن
trover
U
چیز پیدا ده
exposure
U
پیدا شدن
exposures
U
پیدا شدن
gains
U
پیدا کردن
gained
U
پیدا کردن
acquire
پیدا کردن
finder
U
پیدا کننده
to search out
U
پیدا کردن
to pick up
U
پیدا کردن
averages
U
پیدا کردن
average
U
پیدا کردن
averaged
U
پیدا کردن
to pluck up one's heart
U
دل پیدا کردن
show up
<idiom>
U
سر و کله اش پیدا می شود
he looks malice
U
ازسیمای او پیدا است
hade
U
تمایل پیدا کردن
equation of payments
U
قاعده پیدا کردن
escrow
U
اجرایی پیدا میکند
get at able
یافتنی پیدا کردنی
to take umbra at
U
رنجش پیدا کردن از
shield
U
حفاظ پیدا کردن
shields
U
حفاظ پیدا کردن
primigenial
U
نخست پیدا شده
new discovered
U
تازه پیدا شده
take to
U
تمایل پیدا کردن
i had a quiet read
U
فرصت پیدا کردم
i am through with my work
U
ازکارفراغت پیدا کردم
to think out
U
با فکر پیدا کردن
preempt
U
حق تقدم پیدا کردن
to work out something
U
حل چیزی را پیدا کردن
luff
U
لنگر پیدا کردن
demonetize
U
تنزل پیدا کردن
come to an agreement
U
موافقت پیدا کردن
prove opplicable
U
مصداق پیدا کردن
pvogenous
U
از چرک پیدا شده
dampens
U
رطوبت پیدا کردن
qualifies
U
شایستگی پیدا کردن
converge
U
تقارت پیدا کردن
converged
U
تقارت پیدا کردن
converges
U
تقارت پیدا کردن
converging
U
تقارت پیدا کردن
to become a necessity
U
لزوم پیدا کردن
liaising
U
ارتباط پیدا کردن
take to
U
تمایل پیدا کردن به
It showed on his face.
U
از صورتش پیدا بود
To find a way out. To find a remedy.
U
چاره پیدا کردن
stammers
U
لکنت پیدا کردن
stammered
U
لکنت پیدا کردن
dampening
U
رطوبت پیدا کردن
dampened
U
رطوبت پیدا کردن
dampen
U
رطوبت پیدا کردن
liaises
U
ارتباط پیدا کردن
liaised
U
ارتباط پیدا کردن
liaise
U
ارتباط پیدا کردن
to win fame
U
شهرت پیدا کردن
to spring a leaguer
U
رخنه پیدا کردن
stammer
U
لکنت پیدا کردن
qualify
U
شایستگی پیدا کردن
touting
U
خریدار پیدا کردن
declined
U
شیب پیدا کردن
tout
U
خریدار پیدا کردن
in the doghouse
<idiom>
U
مشکل پیدا کردن با
touted
U
خریدار پیدا کردن
declines
U
شیب پیدا کردن
declining
U
شیب پیدا کردن
trove
U
چیز پیدا شده
to take a ply
U
تمایل پیدا کردن
decline
U
شیب پیدا کردن
touts
U
خریدار پیدا کردن
out maneuver
U
برتری مانور پیدا کردن
to rummage out
U
با جستجوی زیاد پیدا کردن
Help me find my keys.
U
کمک کن کلیدهایم را پیدا کنم
if he has found it
U
اگر ان را پیدا کرده باشد
pot luck
U
هرچه دردیگ پیدا شود
wavered
U
فتور پیدا کردن دو دل بودن
neptunian
U
ازاب پیدا شده نپتونی
The mountain peak is not in sight.
U
قله کوه پیدا نیست
Fetch a doctor at once.
U
زود یک دکتر پیدا کن بیاور
genealogize
U
شجره کسی را پیدا کردن
to pick up
U
فراگرفتن دوباره پیدا کردن
overmaster
U
مهارت کامل پیدا کردن در
hit on/upon
<idiom>
U
پیدا کردن چیزی که میخواهی
read between the lines
<idiom>
U
پیدا کردن مفهوم ضمنی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com