English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
performing U انجام دهنده
accomplisher U انجام دهنده
achiever U انجام دهنده
complier U انجام دهنده
functor U انجام دهنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
connective U نشانه بین دو عملوند که نشان دهنده عملی است که باید انجام شود
consummative U تکمیل کننده انجام دهنده
Other Matches
trimmer U زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
conglutinative U التیام دهنده جوش دهنده
exhibitor U نمایش دهنده ارائه دهنده
bailor U امانت دهنده کفیل دهنده
exhibitors U نمایش دهنده ارائه دهنده
catalyst U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibiter U نمایش دهنده ارائه دهنده
catalysts U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
extender U توسعه دهنده ادامه دهنده
bailer U امانت دهنده کفیل دهنده
fails U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
qui facit per alium facit perse U کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
like a duck takes the water [Idiom] U کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
automating U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failure U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failures U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
robots U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
gurantee U عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robot U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
scratch one's back <idiom> U کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
upward compatible U اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
retention money U مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
queried U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
querying U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
indicator U نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
continue U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continues U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
altitude azimuth U عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
mission , oriented U لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
donor U دهنده
pusher U هل دهنده
pushers U هل دهنده
shover U هل دهنده
transferor U دهنده
joggers U هل دهنده
donors U دهنده
donar U دهنده
giver U دهنده
jogger U هل دهنده
trimestr U رخ دهنده
irriguous U اب دهنده
conjunctive U ربط دهنده
demonstrators U نشان دهنده
eleemosynary U صدقه دهنده
demonstrator U نشان دهنده
examinee U امتحان دهنده
placater U اشتی دهنده
concussive U تکان دهنده
connector U اتصال دهنده
stirring U تکان دهنده
elucidator U توضیح دهنده
erosive U فرسایش دهنده
erosive U سایش دهنده
epicritic U تمیز دهنده
endorser U حواله دهنده
evangelic U مژده دهنده
communicator U پیام دهنده
compensative U پاداش دهنده
concentative U تمرکز دهنده
transporters U انتقال دهنده
Baptists U تعمید دهنده
conciliator U اشتی دهنده
emancipator U رهایی دهنده
Baptist U تعمید دهنده
expositor U توضیح دهنده
electron donor U دهنده الکترون
depreciative U تنزل دهنده
drill master U مشق دهنده
deliverer U تحویل دهنده
continuative U ادامه دهنده
delegant U حواله دهنده
promising U نوید دهنده
decreer U حکم دهنده
arbitrator U فیصل دهنده
continuant U ادامه دهنده
dimissory U رخصت دهنده
decker U ارایش دهنده
decker U زینت دهنده
deceiver U فریب دهنده
deluder U فریب دهنده
retrograde U برگشت دهنده
lurer U فریب دهنده
drawer of a bill of exchange U برات دهنده
discriminator U تمیز دهنده
indicator U نشان دهنده
consultee U مشورت دهنده
interlocutors U جواب دهنده
interlocutor U جواب دهنده
arbitrators U فیصل دهنده
designator U نقش دهنده
depreciator U تنزل دهنده
deponont U شهادت دهنده
demulcent U ت سکین دهنده
transporter U انتقال دهنده
modifiers U تغییر دهنده
impersonator U شخصیت دهنده
impersonators U شخصیت دهنده
modificative U تغییر دهنده
locator U اجاره دهنده
loaner U عاریه دهنده
linker U پیوند دهنده
line adapter U وفق دهنده خط
licensor U پروانه دهنده
licenser U پروانه دهنده
lessor U اجاره دهنده
legator U ارث دهنده
lactiferous U شیر دهنده
jolter U تکان دهنده
organisers U تشکیل دهنده
modificatory U تغییر دهنده
money lender U وام دهنده
illustrators U توضیح دهنده
palliator U تسکین دهنده
pacificator U تسکین دهنده
differential U تشخیص دهنده
differentials U تشخیص دهنده
offeror U پیشنهاد دهنده
offerer U پیشنهاد دهنده
nomenclator U لقب دهنده
nomenclator U کنیه دهنده
preferential U امتیاز دهنده
mover U پیشنهاد دهنده
mortgagor U رهن دهنده
startling U تکان دهنده
moratory U مهلت دهنده
regulatory U نظم دهنده
recuperative U اعاده دهنده
illustrator U توضیح دهنده
organizer U تشکیل دهنده
organizers U تشکیل دهنده
irradiative U روشنی دهنده
fumigator U بخور دهنده
frondescent U برگ دهنده
contributor U اعانه دهنده
contributors U اعانه دهنده
redeemer U فدیه دهنده
redeemers U فدیه دهنده
formatter U شکل دهنده
flowerer U گیاه گل دهنده
extenuative U تخفیف دهنده
extenuating U تخفیف دهنده
extender U بسط دهنده
explicator U توضیح دهنده
expander U بسط دهنده
exhibitive U جلوه دهنده
exhibitioner U نمایش دهنده
exhalent U بیرون دهنده
auxiliary <adj.> U کمک دهنده
auxiliaries U کمک دهنده
gagger U فریب دهنده
inspirator U الهام دهنده
ingot pusher U هل دهنده شمش
ingestive U قورت دهنده
indicator electrode U الکترودنشان دهنده
indicant U نشان دهنده
indemnitor U تاوان دهنده
incarnative U گوشن نو دهنده
impellent U سوق دهنده
impelent U سوق دهنده
hurter U ازار دهنده
informant U اگاهی دهنده
informant U شکل دهنده
informants U اگاهی دهنده
informants U شکل دهنده
grantor U انتقال دهنده
palliator U کاهش دهنده
exhalant U بیرون دهنده
sedated U تسکین دهنده
salvers U التیام دهنده
salver U التیام دهنده
salver U شفا دهنده
abusers U دشنام دهنده
abuser U دشنام دهنده
pushers U فشار دهنده
pusher U فشار دهنده
negotiators U انتقال دهنده
negotiator U انتقال دهنده
connecting U اتصال دهنده
persecutors U ازار دهنده
persecutor U ازار دهنده
prickly U خراش دهنده
instructive U یاد دهنده
illustrative U توضیح دهنده
healer U شفا دهنده
healer U التیام دهنده
sedate U تسکین دهنده
commanding U فرمان دهنده
shocking U تکان دهنده
lenders U وام دهنده
setter U پاس دهنده
setter U قرار دهنده
setters U پاس دهنده
setters U قرار دهنده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com