Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fully-fledged
U
انجام تمام وکمال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
in full
U
تمام وکمال
thorough going
U
تمام وکمال
thoro
U
تمام وکمال
wholly
U
تمام وکمال
thoroughgoing
U
تمام وکمال
partitura
U
بطور تمام وکمال
consummated
U
تمام وکمال بحدکمال
consummates
U
تمام وکمال بحدکمال
pay up
U
تمام وکمال پرداختن
partitur
U
بطور تمام وکمال
wells
U
تماما تمام وکمال
well
U
تماما تمام وکمال
consummating
U
تمام وکمال بحدکمال
consummate
U
تمام وکمال بحدکمال
All the formalities were carried out.
U
تمام تشریفات انجام شد
even par
U
انجام تعداد ضربات استاندارددر یک بخش یا تمام بخشای گلف
alu
U
بخشی از CPU که تمام توابع محاسباتی و منط قی را انجام میدهد
arithmetic
U
بخش سخت افزاری CPU که تمام توابع ریاضی و منط قی را انجام میدهد
demo
U
نشان دادن آنچه یک برنامه کاربردی میتواند انجام دهد بدون پیاده سازی تمام توابع
universal
U
مدار مجتمع مجزا که تمام عملیات سری به موازی و واسط را انجام میدهد که بین کامپیوتر و خط وط ارسال لازم است
kalon
U
جمال وکمال
learning
U
فضل وکمال
scholarship
U
فضل وکمال
scholarships
U
فضل وکمال
interlocked
U
رسانه امنیتی که بخشی از ورودی است و به کلمه رمز نیاز دارد تا وسیله کار دیگری انجام دهد تا کار جاری تمام شود
interlock
U
رسانه امنیتی که بخشی از ورودی است و به کلمه رمز نیاز دارد تا وسیله کار دیگری انجام دهد تا کار جاری تمام شود
interlocking
U
رسانه امنیتی که بخشی از ورودی است و به کلمه رمز نیاز دارد تا وسیله کار دیگری انجام دهد تا کار جاری تمام شود
interlocks
U
رسانه امنیتی که بخشی از ورودی است و به کلمه رمز نیاز دارد تا وسیله کار دیگری انجام دهد تا کار جاری تمام شود
groupware
U
نرم افزاری که توسط گروهی از افراد استفاده میشود که به شبکه وصل اند و به آنها کمک میکند تا کار خاصی را انجام دهند. حاوی توابع مفید مثل پست الکترونیکی است که توسط تمام کاربران قابل دستیابی است
beta software
U
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminated
U
تمام شدن تمام کردن
terminates
U
تمام شدن تمام کردن
terminate
U
تمام شدن تمام کردن
fails
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
like a duck takes the water
[Idiom]
U
کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
qui facit per alium facit perse
U
کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
automates
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failures
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failure
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
robots
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
gurantee
U
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
scratch one's back
<idiom>
U
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster
U
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
upward compatible
U
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
lap
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy
U
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
panoramas
U
تمام نما اینه تمام نما
full track
U
تمام شنی خودرو تمام شنی
panorama
U
تمام نما اینه تمام نما
retention money
U
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
querying
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
continues
U
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continue
U
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
mission , oriented
U
لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
thorough
U
تمام
off
U
تمام
full length
U
تمام قد
completing
U
تمام
incomplete
U
نا تمام
lion's share
U
تمام
full
U
تمام
completes
U
تمام
thru
U
تمام
whole length
U
تمام قد
fullest
U
تمام
full-length
U
تمام قد
completed
U
تمام
whole
U
تمام
rounded
U
پر تمام
It's over.
U
تمام شد.
all night
U
در تمام شب
complete
U
تمام
it is all up
U
تمام شد
full face
U
تمام رخ
out-and-out
U
تمام
out and out
U
تمام
entire
U
تمام
through
U
تمام
yame
U
تمام
full-face
U
تمام رخ
rounded
U
تمام شده
pucka
U
تمام عیار
inchoate
U
نیمه تمام
finishing
U
تمام کاری
rounds complete
U
تیر تمام شد
short measure full measure
U
پیمانه تمام
round d.
U
دوجین تمام
main
U
مهم تمام
unfinished
U
تمام نشده
forth
U
تمام کردن
body and soul
<idiom>
U
با تمام وجود
finished
U
تمام شده
pukka
U
تمام عیار
run out of
U
تمام کردن
integral
U
کامل تمام
main
U
بزرگ تمام
go through with
<idiom>
U
تمام کردن
par excellence
U
به تمام معنی
full-scale
U
تمام عیار
dyed-in-the-wool
U
تمام عیار
dyed-in-the-wool
U
به تمام معنی
dyed-in-the-wool
U
تمام و کمال
yearlong
U
یکسال تمام
yean round
U
در تمام سال
fuller
U
کامل تر تمام تر
out
U
در بیرون تمام
out-
U
در بیرون تمام
wrap up
U
تمام شدن
full-page
U
تمام صفحه
passes
U
تمام شدن
give out
<idiom>
U
تمام شده
get (something) over with
<idiom>
U
تمام کردن
all day long
<idiom>
U
تمام روز
exhausted
U
تمام شده
cosine
U
جیب تمام
cosines
U
جیب تمام
processor
U
تمام کننده
A whole week
U
یک هفته تمام
spring-clean
U
تمام وکمالتمیزکردن
pass
U
تمام شدن
passed
U
تمام شدن
go
U
تمام شدن
full-blown
U
تمام کامل
to draw to an end
U
تمام شدن
to blow over
U
تمام شدن
sterling
U
تمام عیار
three whole years
U
سه سال تمام
thoro
U
کامل تمام
the whole world
U
تمام دنیا
the game is up
U
بازی تمام شد
the full of the moon
U
ماه تمام
outed
U
در بیرون تمام
all-
U
: همه تمام
all
U
: همه تمام
to eat up
U
تمام کردن
to fill out
U
تمام کردن
full-blown
U
تمام شگفته
goes
U
تمام شدن
whole hog
U
تمام راه
use up
U
تمام کردن
to see through
U
تمام کردن
to see out
U
تمام کردن
to run away with
U
تمام کردن
to finish off
U
تمام کردن
thru
U
تمام شده
full wave
U
تمام موج
due
U
تمام شده
full blown
U
تمام کامل
full blown
U
تمام شکفته
full automatic
U
تمام اتوماتیک
full adder
U
تمام افزایشگر
full-time
U
تمام وقت
finisher
U
تمام کننده
fiddle away
U
تمام کردن
f. sixmiles
U
6میل تمام
f. and fell
U
تمام بودن
full duplex
U
تمام دو رشتهای
full moon
U
ماه تمام
full mouthed
U
تمام دندان
full view
U
نمای تمام رخ
full tracked
U
تمام زنجیر
full tracked
U
تمام شنی
full time
U
تمام روز
full subtractor
U
تمام کاهشگر
full screen
U
تمام صفحه
full scale
U
تمام عیار
full pay
U
مواجب تمام
full pay
U
حقوق تمام
full orbed
U
تمام روشن
end of mission
U
ماموریت تمام
payment in full
U
پرداخت تمام
all out
U
باشدت تمام
all d.
U
در تمام روز
best of both worlds
<idiom>
U
تمام مزایا
full
U
تمام تکمیل
full
U
تمام قدرت
fullest
U
تمام تکمیل
fullest
U
تمام قدرت
peter
U
تمام شدن
defunct
U
تمام شده
unfailing
U
تمام نشدنی
all risks
U
تمام خطرات
all this
U
تمام اینها
depletable
U
تمام شدنی
cosecant
U
قطرفل تمام
consumptible
U
تمام شدنی
through
U
تمام شده
consummative
U
تمام کننده
completive
U
تمام کننده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com