Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
end bulb
U
انتهای اعصاب در پوست یا مخاط که به ان endcopuscle نیز می گویند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
butt
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
vertical
U
سیگنال بیان کننده انتهای آخرین شیاردر انتهای صفحه نمایش
eot
U
maker Tape Of End نشانگر انتهای نوار Transmission Of End انتهای مخابره
phlegm
U
مخاط
mucus
U
مخاط
muciferous
U
دارای مخاط
blennorhaea
U
جریان مخاط
mucorrhea
U
ریزش مخاط
mucus of the nose
U
مخاط بینی
pituitous
U
مخاط مانند
gleet
U
ریزش مخاط
air thread
U
مخاط شیطان
blennorhagia
U
جریان مخاط
lappets
U
[حواشی و نقوش بکار رفته در انتهای فرش بافته شده در ترکیه که شکل اصلی بصورت بندی پنج ضلعی است و در آن اشکال هندسی یکسان که انتهای آن تا حدودی به نرمه گوش شباهت دارد استفاده می شود.]
mucopurulent
U
دارای جراحت و مخاط
colitis
U
ورم مخاط روده بزرگ
stomatitis
U
ورم مخاط دهان ولثه
endermic
U
انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
pollinosis
[med.]
U
التهاب مخاط بینی آلرژیک
[پزشکی]
hay fever
[med.]
U
التهاب مخاط بینی آلرژیک
[پزشکی]
pollenosis
[med.]
U
التهاب مخاط بینی آلرژیک
[پزشکی]
allergic rhinitis
[med.]
U
التهاب مخاط بینی آلرژیک
[پزشکی]
hayfever
[med.]
U
التهاب مخاط بینی آلرژیک
[پزشکی]
scleroderma
U
مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
it is said that
U
گویند که
the story goes
U
گویند
they say
U
گویند
dermatological
U
مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
the report goes
U
چنین گویند
What do the others say?
U
دیگران چه می گویند؟
people say
U
مردم می گویند
phlegm
[secretion in the airway during inflammation]
U
بلغم
[مخاط]
[ترشح در دستگاه تنفسی در زمان التهاب]
[پزشکی]
That is what I call a scientist . There is a scientist for you .
U
به این می گویند دانشمند
metonymical
U
دارای صنعتی که انراmetonym گویند
estate in joint tenancy
U
در CLواگذاری ملکی را به دو یا چندنفر گویند
He is said to be very rich .
U
می گویند خیلی پولدار است
worded
U
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
word
U
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
nervation
U
رگ و پی اعصاب
everything is good in its season
<proverb>
U
گویند که هرچیز به هنگام خوش است
skin
U
پوست کندن با پوست پوشاندن
skinned
U
پوست کندن با پوست پوشاندن
skinning
U
پوست کندن با پوست پوشاندن
skins
U
پوست کندن با پوست پوشاندن
war of nerves
U
جنگ اعصاب
neuropathist
U
پزشک اعصاب
neuropharmacology
U
داروشناسی اعصاب
neurosis
U
اختلال اعصاب
neurologist
U
ویژه گر اعصاب
neurotoxic
U
مخدر اعصاب
neurosurgery
U
جراحی اعصاب
neurotomy
U
تشریح اعصاب
neuroses
U
اختلال اعصاب
peripheral nerves
U
اعصاب پیرامونی
sensory nerves
U
اعصاب حساسه
neurophysiology
U
فیزیولوژی اعصاب
neurochemistry
U
شیمی اعصاب
somatic nerves
U
اعصاب تنی
neurility
U
وفیفه اعصاب
neuremia
U
اختلال اعصاب
neuralgia
U
درد اعصاب
taste nerves
U
اعصاب چشایی
nerve gases
U
گاز اعصاب
neurasthenia
U
ضعف اعصاب
nervous prostration
U
کسالت اعصاب
neurologist
U
متخصص اعصاب
nervous prostration
U
ضعف اعصاب
nerve gas
U
گاز اعصاب
neurosyphilis
U
سیفلیس اعصاب
neurovegetative system
U
دستگاه اعصاب نباتی
reticulum
U
بافت نگاهدارنده اعصاب
neural
U
وابسته به سلسله اعصاب
nerve racking
U
خسته کننده اعصاب
nerve wrack
U
خسته کننده اعصاب
analeptics
U
داروهای محرک اعصاب
nerve-racking
U
خسته کننده اعصاب
nervous prostration
U
سستی پی خستگی اعصاب
neurodynamic substances
U
مواد پویاساز اعصاب
neuropsychiatrist
U
پزشک اعصاب و روان
neuropathologist
U
اسیب شناس اعصاب
to stretch oneself
U
تمد د اعصاب کردن
neuroanatomy
U
کالبد شناسی اعصاب
vasomotor
U
اعصاب محرک رگها
vasomotor nerves
U
اعصاب محرک رگها
let down one's hair
<idiom>
U
تمدد اعصاب کردن
ignores
U
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignored
U
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignore
U
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignoring
U
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
alburnum
U
طبقه دوم شیره برکه که انراsapwood نیزمی گویند
the common wealth of massachusette
U
چهار ایالت کنتاکی وماساچوست و ویرجینیا وپنسیلوانیا را گویند
king's evidence
U
گواهی واعتراف شریک گناه برضدهمدستان خودرادرامریکا.....گویند
nervous
U
عصبی مربوط به اعصاب عصبانی
You're a pain in the neck!
U
اعصاب آدم را خورد می کنی!
pain in the neck
U
آدم
[چیز]
اعصاب خورد کن
neurasthenic
U
دچار خستگی یاضعف اعصاب
to blow out one's brains
U
اعصاب کسی را خورد کردن
row
U
[ردیف بافت در عرض فرش که گاه به آن رجشمار نیز می گویند.]
slough
U
پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
This drug excites the nerves.
U
این دارو اعصاب را تحریک می کند
neuration
U
بخش پی یا اعصاب درتن عصب بندی
pull oneself together
U
بر اعصاب خود تسلط پیدا کردن
pidgin english
U
انگلیسی دست وپا شکسته وامیختهای که چینی هابدان سخن می گویند
condominiums
U
اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
condominium
U
اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
The nerves can only take so much .
U
اعصاب می توانند فقط تا حدی تحمل بکنند .
classical economics
U
نظرپیروان ان عدم دخالت دولت در امور اقتصادی است وپیروان ان را اقتصادیون کلاسیک گویند
atlantis
U
جزیرهای که سابقا گویند درمغرب جبل الطارق وجودداشته و در اثر زلزله بدریافرورفته است
myelin sheath
U
ماده سفید چربی که غلاف بعضی اعصاب رامیپوشاند
escheat
U
در CLاراضیی را گویند که پس ازفوت مالک به علت عدم وجودوراث قانونی به مالکیت دولت درمی اید
tegumnentum
U
پوست طبیعی پوست
peel
U
پوست انداختن پوست
peels
U
پوست انداختن پوست
unlawful assembly
U
در CL سه نفر یا بیشتر را گویند که به قصد ارتکاب اعمالی که مخل اسایش و امنیت جامعه است گرد هم ایند
most favored nation
U
کشورهایی را گویند که در صورتی که یکی از لنها امتیازی را به کشور دیگر بدهد سایرین نیزبخودی خود دارای ان امتیازبشوند
grand larceny
U
سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
collapse slump
U
از هم پاشیدگی بتن را درازمایش افت بتن بوسیله مخروط ناقص گویند
damage feasant
U
درCL حالتی را گویند که رمه یاگله کسی وارد ملک دیگری شده از طریق چریدن یاشکستن اشجار ایجاد خسارت نماید
dying declarations
U
در CLافهاراتی را گویند که شخص مشرف به موت پس ازاطمینان از قریب الوقوع بودن مرگ خود که مالا" به راستگویی وادارش میکند بیان نماید
IOUs
U
در CL سند بدهکاری یا سفته یا سند ذمهای را گویند
IOU
U
در CL سند بدهکاری یا سفته یا سند ذمهای را گویند
joint tenants
U
در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
xanthochroid
U
شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
estate in common
U
درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
logic seeking
U
انتهای خط وط
end of line
U
انتهای خط
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
quasi contract
U
عقدی را گویند که التزام طرفین به مفاد ان ناشی از تصریح خودشان نباشد بلکه به صرف وقوع عمل خارجی به حکم قانون به عمل خود ملتزم شوند
end of file
U
انتهای پرونده
loose end
U
انتهای شل هرچیزی
loose ends
U
انتهای شل هرچیزی
drill tang
انتهای مته
baselines
U
خط انتهای زمین
end of transmission
U
انتهای مخابره
end of form
U
انتهای ورقه
depth
U
انتهای پرز
loose ends
U
انتهای تاریانخ
baseline
U
خط انتهای زمین
loose end
U
انتهای تاریانخ
end of volume
U
انتهای جلد
end of file
U
انتهای فایل
flukes
U
انتهای دم نهنگ
fluke
U
انتهای دم نهنگ
batang son
U
انتهای کف دست
bitter end
U
انتهای درد
returns
U
نشانههای انتهای خط
end of message
U
انتهای پیام
rear court
U
انتهای زمین
return
U
نشانههای انتهای خط
pipehead
U
انتهای خط لوله
dead burned
U
انتهای اشتعال
end of record
U
انتهای مدرک
returning
U
نشانههای انتهای خط
end of medium
U
انتهای رسانه
cable tail
U
انتهای سیم
end of line
U
انتهای سطر
cow's tail
U
انتهای طناب
end of massage
U
انتهای پیام
end of reel
U
انتهای حلقه
returned
U
نشانههای انتهای خط
end of job card
U
کارت انتهای کار
end of file mark
U
نشان انتهای پرونده
palmate
U
دارای انتهای پهن
riblet
U
انتهای دنده گوسفند
swan neck
U
انتهای خمیده لوله
nock
U
شکاف انتهای کمان
baseliner
U
بازیگر انتهای زمین
backstop
U
حصار انتهای زمین
cable
U
اتصال در انتهای کامل
cabled
U
اتصال در انتهای کامل
baselines
U
خط انتهای زمین والیبال
baselines
U
خط انتهای زمین تنیس
baseline
U
خط انتهای زمین والیبال
baseline
U
خط انتهای زمین تنیس
loops
U
درو در انتهای خرک
looped
U
درو در انتهای خرک
ST connector
U
اتصالی در انتهای فیبرنوری
end of data marker
U
نشانگر انتهای داده ها
saphead
U
انتهای نقب نظامی
thereis no end to it
U
انتهای برای ان نیست
head
U
انتهای میز بیلیارد
flip turn
U
برگشت انتهای استخر
formee
U
دارای انتهای مربع
ends
U
کد نشان دهنده انتهای خط
furnace discharged end
U
انتهای تخلیه کوره
finish
U
انتهای فرآیند یا تابع
finishes
U
انتهای فرآیند یا تابع
eom
U
انتهای پیام essage
ended
U
کد نشان دهنده انتهای خط
etb
U
انتهای بلاک مخابره
sink
U
دریافت انتهای خط ارتباتی
sinks
U
دریافت انتهای خط ارتباتی
end
U
کد نشان دهنده انتهای خط
end of tape mark
U
نشان انتهای نوار
end of tape marker
U
نشانگر انتهای نوار
end of tape marker
U
علامت انتهای نوار
loop
U
درو در انتهای خرک
end of transmission block
U
انتهای بلاک مخابره
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com