Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
grantee
U
انتقال گیرنده متهب منتقل الیه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
declaration of trust
U
افهارنامه تکلیف به قبض افهارنامهای که ناقل به منتقل الیه یا مصالح به متصالح میدهد و در ان به او تکلیف میکند که اداره مورد انتقال یا مال الصلح رابه عهده بگیرد و ان را قبض کند
assignee
U
منتقل الیه
purchasers
U
منتقل الیه
purchaser
U
منتقل الیه
transferee
U
منتقل الیه
transferee
U
منتقل الیه متصالح
fee tail
U
تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
pass
U
انتقال یافتن منتقل شدن
passed
U
انتقال یافتن منتقل شدن
passes
U
انتقال یافتن منتقل شدن
negative acknowledgement
U
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
transferee
U
انتقال گیرنده
cessionary
U
انتقال گیرنده
grantee
U
انتقال گیرنده
feoffee
U
زعیم انتقال گیرنده
nak
U
کد کنترل انتقال بین المللی که توسط یک ترمینال گیرنده برگردانده شده است AknowledgeCharacter Negativeکاراکتر تصدیق منفی
wideband
U
روش ارسال که حاوی چندین کانال داده روی سیگنال انتقال است و میتواند داده را در مسافت طولانی منتقل کند
beneficiaries
U
متهب
beneficiary
U
متهب
donee
U
متهب
backward
U
کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
backwards
U
کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
requesting
U
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requests
U
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
request
U
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requested
U
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
restraint of marriage
U
شرط ضمن هبه یا وصیت که به طور مطلق ازدواج متهب یا موصی له را منع کنند
donee
U
موهب الیه
consignee
U
مرسل الیه
augend
U
مضاف الیه
basics
U
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basic
U
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
possessive
U
حالت مضاف الیه
possessives
U
حالت مضاف الیه
extreme
U
حداکثر درمنتهی الیه
object genitive
U
مضاف الیه مفعولی
westernmost
U
واقع در منتهی الیه غرب
signalling
U
1-روش فرستنده برای هشدار به گیرنده برای ارسال یک پیام . 2-ارتباط با فرستنده درباره وضعیت گیرنده
consignee
U
گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
indeterminate change of station
U
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer
U
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transfers
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission
U
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
upload
U
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing
U
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
signaled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem
U
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
transfer ladle
U
کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer rate
U
نسبت انتقال سرعت انتقال
safe-conducts
U
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conducts
U
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conduct
U
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
genitive
U
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
consuls
U
نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
consul
U
نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
transferor
U
منتقل
immunity
U
مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
rendered
U
منتقل کردن
renders
U
منتقل کردن
render
U
منتقل کردن
to go over
U
منتقل شدن
transferring
U
منتقل کردن
go over
U
منتقل شدن
transfer
U
منتقل کردن
transporters
U
منتقل کننده
transferor
U
منتقل کننده
transporter
U
منتقل کننده
transfers
U
منتقل کردن
wend
U
منتقل کردن
trans shipment
U
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
letter of recall
U
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
to pass a disease on
U
بیماری منتقل کردن
abalienate
U
منتقل کردن پس گرفتن
to be transferred
U
منتقل شدن واگذارشدن
transmigrate
U
کوچ دادن منتقل کردن
IrDA
U
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
xmodem
U
بایت از بلاک داده را منتقل میکند
modulating
U
سیگنال ارسالی برای توابع منتقل شونده
modulates
U
سیگنال ارسالی برای توابع منتقل شونده
modulate
U
سیگنال ارسالی برای توابع منتقل شونده
to move one's operation offshore
U
شرکت خود را به خارج
[از کشور]
منتقل کردن
inputted
U
داده یا اطلاعی که به کامپیوتر منتقل شده است
analog
U
خط ارتباطی که خط وط آنالوگ مانند صوت را منتقل میکند
input
U
داده یا اطلاعی که به کامپیوتر منتقل شده است
kilo
U
اندازه مقدار داده که یک وسیله هر ثانیه منتقل میکند
kilos
U
اندازه مقدار داده که یک وسیله هر ثانیه منتقل میکند
footing
U
قسمتی از پی ساختمان که بارها رامستقیما" به خاک منتقل میکند
audio
U
ماشین منتقل کننده سیگنالهای صوتی به نوار مغناطیسی
analog
U
خط ارتباطی که خط وط سیگنالهای آنالوگ مانند خط تلفن را منتقل میکند
analogue
U
خط وط ارتباطی که سیگنالهای آنالوگ مانند خط تلفن را منتقل می کنند
analogue
U
خط وط ارتباطی که سیگنالهای آنالوگ مانند صوت را منتقل می کنند
analogues
U
خط وط ارتباطی که سیگنالهای آنالوگ مانند خط تلفن را منتقل می کنند
data link
U
راه اصلی که اطلاعات در ان بصورت دیجیتال منتقل میشوند
analogues
U
خط وط ارتباطی که سیگنالهای آنالوگ مانند صوت را منتقل می کنند
T link
U
که میتواند داده تا چند مگابیت در ثانیه منتقل کند
to shift freight traffic from road to rail
U
حمل نقل بار را از جاده به راه آهن منتقل کردن
drives
U
مکانیزمی که نوار مغناطیسی را روی نوکهای درایو منتقل میکند
interrupts
U
وقفهای که CPU را هدایت میکند تا به محل مشخصی منتقل شود
interrupting
U
وقفهای که CPU را هدایت میکند تا به محل مشخصی منتقل شود
registers
U
فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
closed circuit
U
تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
closed circuits
U
تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
to second somebody
U
ماموریت کسی را به جای دیگری منتقل کردن
[اصطلاح رسمی]
register
U
فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
registering
U
فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
drive
U
مکانیزمی که نوار مغناطیسی را روی نوکهای درایو منتقل میکند
interrupt
U
وقفهای که CPU را هدایت میکند تا به محل مشخصی منتقل شود
sensor
U
گیرنده
receptor
U
گیرنده
payees
U
گیرنده
receiver
U
گیرنده
addressee
U
گیرنده
receivers
U
گیرنده
grantee
U
گیرنده
payee
U
گیرنده
fetching
U
گیرنده
consignee
U
گیرنده
addressees
U
گیرنده
acceptor
U
گیرنده
catchier
U
گیرنده
prehensorial
U
گیرنده
barrage reception
U
سد گیرنده
adopter
U
گیرنده
touching
U
گیرنده
catchy
U
گیرنده
accipient
U
گیرنده
receptors
U
گیرنده
recipient
U
گیرنده
recipients
U
گیرنده
catchiest
U
گیرنده
prehensile
U
گیرنده
reciever
U
گیرنده
reciptacle
U
گیرنده
prehensory
U
گیرنده
getter
U
گیرنده
assignee
U
گیرنده
catcher
U
گیرنده
subject and predicate
U
مسند الیه و مسند
card
U
برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند
papers
U
وسیلهای که سوارخ ها را در نوار کاغذ پانچ میکند تا داده را منتقل کند
cards
U
برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند
papered
U
وسیلهای که سوارخ ها را در نوار کاغذ پانچ میکند تا داده را منتقل کند
input/output
U
دستور برنامه که داده را از حافظه به پورت ورودی /خروجی منتقل میکند
paper
U
وسیلهای که سوارخ ها را در نوار کاغذ پانچ میکند تا داده را منتقل کند
papering
U
وسیلهای که سوارخ ها را در نوار کاغذ پانچ میکند تا داده را منتقل کند
receivers
U
گیرنده رادیویی
pledgee
U
رهن گیرنده
jam
U
سد گیرنده پاس
receivers
U
دستگاه گیرنده
amateur receiver
U
گیرنده اماتور
decision maker
U
تصمیم گیرنده
trainee
U
تعلیم گیرنده
bribee
U
رشوه گیرنده
receiver
U
گیرنده رادیویی
receiver
U
دستگاه گیرنده
bailee
U
تحویل گیرنده
clocker
U
گیرنده وقت
iterant
U
ازسر گیرنده
jams
U
سد گیرنده پاس
jammed
U
سد گیرنده پاس
trainees
U
تعلیم گیرنده
receivers
U
فرف گیرنده
distilling receiver
U
گیرنده تقطیر
borrowers
U
قرض گیرنده
donee
U
هبه گیرنده
offtake canal
U
کانال گیرنده
comprehensive
U
فرا گیرنده
chemoreceptor
U
گیرنده شیمیایی
loanee
U
وام گیرنده
nociceptor
U
گیرنده درد
cell receptor
U
گیرنده سلولی
sound probe
U
گیرنده صوتی
donee
U
گیرنده هبه
catch of guage
U
گیرنده بارانسنج
distance receptor
U
گیرنده دوربرد
transferee
U
تحویل گیرنده
acceptor level
U
تراز گیرنده
pledgee
U
وثیقه گیرنده
photoreceptor
U
گیرنده نور
auto radio
U
گیرنده اتومبیل
single circuit receiver
U
گیرنده یک مداره
prepossessing
U
گیرنده جالب
acquisitive
فرا گیرنده
pawnee
U
رهن گیرنده
passcatcher
U
گیرنده پاس
grabber hand
U
دست گیرنده
opiate receptor
U
گیرنده افیونی
donee
U
گیرنده هدیه
transceiver
U
فرستنده و گیرنده
mechanic recepter
U
گیرنده مکانیکی
tither
U
عشر گیرنده
borrower
U
قرض گیرنده
beat receiver
U
گیرنده تداخلی
borrower
U
وام گیرنده
mortgagee
U
رهن گیرنده
transreceiver
U
فرستنده و گیرنده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com