English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
short tour U انتقال کوتاه مدت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
signal U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
baseband transmission U روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
Other Matches
indeterminate change of station U انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
blast U منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blasts U منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
short lunge U نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
electronic funds transfer U انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transfer U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
upload U انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
xmodem U یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
transfer rate U نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle U کفچه انتقال چمچمه انتقال
pantywaist U شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
shorthorn U جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
negative acknowledgement U کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
short quard U سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
hurdle step U جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
linter U ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
down U کوتاه
stockier U کوتاه
stockiest U کوتاه
shortest U کوتاه
concise <adj.> U کوتاه
stunting U کوتاه
stocky U کوتاه
succinct U کوتاه
bas relif U کوتاه
dwarfish U کوتاه
puny U قد کوتاه
miniatures U کوتاه
synoptic U کوتاه
curtal U کوتاه
short U کوتاه
shorter U کوتاه
miniature U کوتاه
dumpy U کوتاه
pygmy U قد کوتاه
pigmy U کوتاه
succinct <adj.> U کوتاه
curt <adj.> U کوتاه
fleeting <adj.> U کوتاه
short <adj.> U کوتاه
concise U کوتاه
pigmies U قد کوتاه
pygmy U کوتاه
little U کوتاه
pigmies U کوتاه
pigmy U قد کوتاه
pygmies U کوتاه
pygmies U قد کوتاه
stunts U کوتاه
scut U دم کوتاه
stunt U کوتاه
of short duration U کوتاه
liliputian U قد کوتاه
low U کوتاه
transter U انتقال
translation U انتقال
transitions U انتقال
transition U انتقال
turn over U انتقال
convey U انتقال
devolution U انتقال
metabasis U انتقال
conveyed U انتقال
negotiation U انتقال
negotiations U انتقال
marque U انتقال
abaloenation U انتقال
conveying U انتقال
transference U انتقال
downloading U انتقال
conveys U انتقال
conduction U انتقال
transportation U انتقال
line shaft U انتقال
intuitions U انتقال
mittimus U انتقال
migration U انتقال
transformation U انتقال
displacement U انتقال
conductance U انتقال
translations U انتقال
transfer line U خط انتقال
transfer check U انتقال
intuition U انتقال
conveyances U انتقال
transfers U انتقال
shifted U انتقال
conveyance U انتقال
transmission line U خط انتقال
transfer U انتقال
transferring U انتقال
shift U انتقال
bail arm U انتقال
transmissions U انتقال
shifts U انتقال
move U انتقال
shift U انتقال
assignments U انتقال
assignment U انتقال
transmission U انتقال
fubsy U کوتاه وکلفت
paddles U پاروی کوتاه
easy term U کوتاه مدت
paddle U پاروی کوتاه
bas relief U برجسته کوتاه
draw in U کوتاه شدن
short-lived U کوتاه مدت
transient U فانی کوتاه
escopet U قرابینه کوتاه
bas-relief U برجسته کوتاه
paddling U پاروی کوتاه
hare sighted U کوتاه بین
half timber U الوار کوتاه
escopette U قرابینه کوتاه
half pint U کوتاه تر از مقدارمتوسط
bas-reliefs U برجسته کوتاه
gnomical U کوتاه لب نویس
paddled U پاروی کوتاه
short lived U کوتاه مدت
let us be brief U کوتاه کنیم
pygmies U ادم کوتاه قد
line to line fault U اتصال کوتاه خط به خط
abbreviated U کوتاه شده
lop sided U کوتاه و بلند
pigmies U ادم کوتاه قد
low frequency wave U موج کوتاه
mackinaw U کت کوتاه و سنگین
manakin U ادم کوتاه قد
poops U صدای کوتاه
epigrammatical U کوتاه ونیشدار
poop U صدای کوتاه
shortest U کوتاه کردن
manikin U ادم کوتاه قد
knurly U کوتاه قد کوتوله
jog trot U یورتمه کوتاه
pygmy U ادم کوتاه قد
short-range U کوتاه مدت
short range U کوتاه مدت
hide bound U کوتاه فکر
idyl U چکامه کوتاه
idyl U قصیده کوتاه
truncheons U چماق کوتاه
truncheon U چماق کوتاه
low U کوتاه دون
aphorism U سخن کوتاه
anecdotes U قصهء کوتاه
anecdote U قصهء کوتاه
aphorisms U سخن کوتاه
curt U کوتاه ومختصر
intrim U کوتاه مدت
shortening U کوتاه شدگی
short-circuit U اتصال کوتاه
short-circuits U اتصال کوتاه
shuffle U گام کوتاه
truncates U کوتاه کردن
truncated U کوتاه کردن
curtails U کوتاه کردن
by pass U اتصال کوتاه
britches U شلوار کوتاه
breeks U شلوار کوتاه
brachydactyly U کوتاه انگشتی
truncate U کوتاه کردن
truncating U کوتاه کردن
shuffling U گام کوتاه
short stories U داستان کوتاه
short story داستان کوتاه
novelette U داستان کوتاه
novelettes U داستان کوتاه
lie down U استراحت کوتاه
term paper U رساله کوتاه
unabridged U کوتاه نشده
stags U کوتاه کردن
abridge U کوتاه کردن
an incomprehensive report U گزارش کوتاه
basso relief U برجسته کوتاه
clipping U کوتاه کردن
shuffled U گام کوتاه
scurried U مسابقه کوتاه
scurries U مسابقه کوتاه
shuffles U گام کوتاه
scurry U مسابقه کوتاه
scurrying U مسابقه کوتاه
apophthegm U گفتار لب و کوتاه
stag U کوتاه کردن
curtailing U کوتاه کردن
transients U فانی کوتاه
idyll U قصیده کوتاه
abbreviate U کوتاه کردن
abbreviates U کوتاه کردن
abbreviating U کوتاه کردن
coatee U دامن کوتاه
chiton U قبای کوتاه
shorten U کوتاه کردن
idylls U چکامه کوتاه
shorten U کوتاه تر کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com