English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
block transfer U انتقال کندهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
blocking factor U ضریب کندهای
block sort U جورسازی کندهای
block code U رمز کندهای
block diagram U نمودار کندهای
block size U اندازه کندهای
blocking U کندهای کردن
block structure U ساخت کندهای
block structured U با ساخت کندهای
interblock gap U شکاف بین کندهای
block gap U شکاف بین کندهای
blocking factor U ضریب کندهای بودن
knockstone U کندهای که روی ان سنگهای معدنی راخردمیکنند
indeterminate change of station U انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer U انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transfers U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring U انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission U روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
upload U انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
xmodem U یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signalled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer rate U نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle U کفچه انتقال چمچمه انتقال
negative acknowledgement U کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
block length U طول کندهای طول بلاک
block structure U ساختمان بلاکی ساختمان کندهای
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
conveying U انتقال
conveyed U انتقال
conveys U انتقال
convey U انتقال
transfer check U انتقال
abaloenation U انتقال
transfer line U خط انتقال
conduction U انتقال
transportation U انتقال
migration U انتقال
transfers U انتقال
mittimus U انتقال
translations U انتقال
marque U انتقال
line shaft U انتقال
transformation U انتقال
intuition U انتقال
intuitions U انتقال
metabasis U انتقال
translation U انتقال
downloading U انتقال
transfer U انتقال
transferring U انتقال
transmission U انتقال
transmissions U انتقال
negotiation U انتقال
negotiations U انتقال
conveyances U انتقال
conveyance U انتقال
conductance U انتقال
assignments U انتقال
assignment U انتقال
displacement U انتقال
bail arm U انتقال
shift U انتقال
shift U انتقال
move U انتقال
shifts U انتقال
transmission line U خط انتقال
transter U انتقال
transference U انتقال
transition U انتقال
turn over U انتقال
transitions U انتقال
devolution U انتقال
shifted U انتقال
alienable U قابل انتقال
alienor U انتقال دهنده
alienator U انتقال دهنده
gears U انتقال دادن
alienated U انتقال شده
negotiator U انتقال دهنده
negotiators U انتقال دهنده
transfer license plate [American E] U پلاک انتقال
transfer number plate [British E] U پلاک انتقال
assignment of contract U انتقال قرارداد
asynchronous transmission U انتقال غیرهمزمان
capital flow U انتقال سرمایه
carry over U انتقال دادن
cessionary U انتقال گیرنده
change over U انتقال بانکی
transmission system U شبکه انتقال
conductible U قابل انتقال
convect U انتقال یافتن
conveyable U قابل انتقال
conveying capacity U قدرت انتقال
transmission tower U برج انتقال
transmissive U قابل انتقال
voluntary assignment U انتقال ارادی
wireless transmission U انتقال بی سیم
grantee U انتقال گیرنده
conditional transfer U انتقال شرطی
block move U انتقال بلوک
transport number U عدد انتقال
transmittancy U انتقال سرایت
transmittance U انتقال سرایت
transmittal U انتقال سرایت
transmissive U انتقال یافته
block transfer U انتقال بلوک
counter transference U انتقال متقابل
intuitively U ازراه انتقال
transferring U انتقال دادن
alacrity [speed] U سرعت انتقال
transfer U انتقال دادن
alienation U انتقال مالکیت
swiftness U سرعت انتقال
speed of action U سرعت انتقال
speediness U سرعت انتقال
rapidness U سرعت انتقال
rapidity U سرعت انتقال
promptness U سرعت انتقال
promptitude U سرعت انتقال
nippiness U سرعت انتقال
fleetness U سرعت انتقال
easiness [quickness] U سرعت انتقال
celerity U سرعت انتقال
convection U انتقال گرما
convection U انتقال برق
bail U واگذاری انتقال
transferred U انتقال یافته
gear U انتقال دادن
transfers U انتقال دادن
negotiability U انتقال پذیری
geared U انتقال دادن
crawl carry U انتقال خزشی
transition probability U احتمال انتقال
positive transfer U انتقال مثبت
positive transference U انتقال مثبت
power transmission U انتقال انرژی
power transmission U انتقال قدرت
progation U افزایش انتقال
protect a player U معاف از انتقال
quickness U سرعت انتقال
red shift U انتقال سرخ
removable U قابل انتقال
saltus U انتقال ناگهانی
sewarage U انتقال گنداب
transfer table U میز انتقال
portability U قابلیت انتقال
transition period U دوره انتقال
transition moment U گشتاور انتقال
transferrer U انتقال دهنده
transferor U انتقال دهنده
transferee U انتقال گیرنده
overhead transmission line U خط انتقال هوایی
transfer time U مدت انتقال
parallel transmission U انتقال موازی
transfer time U زمان انتقال
shift backward U انتقال به عقب
shift forward U انتقال به جلو
shift of a curve U انتقال یک منحنی
transfer rate U نرخ انتقال
transfer function U تابع انتقال
transfer interpreter U مفسر انتقال
transfer orbit U مدار انتقال
transfer operation U عمل انتقال
transfer ladle U پاتیل انتقال
transfer of training U انتقال اموزش
transfer of technology U انتقال تکنولوژی
transfer machine U دستگاه انتقال
transfer medium U رسانه انتقال
transfer of capital U انتقال سرمایه
transfer address U ادرس انتقال
transfer switch U کلید انتقال
shift of a tax U انتقال مالیات
tax shifting U انتقال مالیات
shift out U انتقال به بیرون
social transmission U انتقال اجتماعی
synchronous transmission U انتقال همزمان
tactical march U انتقال جنگی
technology transfer U انتقال تکنولوژی
telegraphic transfer U انتقال تلگرافی
thought transference U انتقال فکر
to be transferred U انتقال یافتن
to carry over U انتقال دادن
transfer of learning U انتقال یادگیری
velocity U سرعت انتقال
data communication U انتقال اطلاعات
transmission of sound U انتقال یاعبورصدا
energy transfer U انتقال انرژی
energy transmission U انتقال انرژی
power transfer U انتقال انرژی
evocate U انتقال دادن
file transfer U انتقال فایل
gold flow U انتقال طلا
grantor U انتقال دهنده
heat transfer U انتقال حرارت
heat transfer U انتقال گرما
electron transition U انتقال الکترون
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com