English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
forward tell U انتقال دادن اطلاعات به ردههای بالاتر گزارش به مقام بالاتر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the above figures U بالاتر
uppers U بالاتر
overshooting U بالاتر از حد
about U بالاتر
superiors U بالاتر
above U بالاتر
overshoots U بالاتر از حد
further up U بالاتر
superior U بالاتر
overshoot U بالاتر از حد
upper U بالاتر
higher U بالاتر
senior U بالاتر بالارتبه
seniors U بالاتر بالارتبه
parent directory U دایرکتوری بالاتر
above-average <adj.> U بالاتر از حد متوسط
superordinates U شخص بالاتر
hereinabove U بالاتر از این
overshoots U بالاتر زدن
superordinate U شخص بالاتر
overshooting U بالاتر زدن
over-average <adj.> U بالاتر از حد متوسط
overshoot U بالاتر زدن
above all U بالاتر از همه
royalmast U دکل بالاتر
the court above U محکمه بالاتر
transcends U بالاتر بودن
transcended U بالاتر بودن
transcend U بالاتر بودن
transcending U بالاتر بودن
above average <adj.> U بالاتر از حد متوسط
above par U بالاتر از بهای اسمی
hyperpyrexia U درجه حرارت بالاتر از صد
evocation U احاله بدادگاه بالاتر احضار
reserve buoyancy U حجم بالاتر از خط ابخور ناو
Black will take no other hue. <proverb> U بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
evocations U احاله بدادگاه بالاتر احضار
There is no colour beyond black . <proverb> U بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
critical altitude U ارتفاعی که از ان بالاتر کاردستگاهها مختل میشود
to invoke a higher power U به مقامی بالاتر رجوع کردن [برای کمک]
channelled U ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channel U ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channeled U ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channels U ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channeling U ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
cabin supercharger U کوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
cabin blower U در بعضی هواپیماهاکوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
negative acknowledgement U کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
limiter U وسیلهای که خروجی ان درازای همه ورودیهای بالاتر از حد معین ثابت است
gale U باد تند و سریع که درارتفاعات بالاتر از 02 متری سطح زمین میوزد
gales U باد تند و سریع که درارتفاعات بالاتر از 02 متری سطح زمین میوزد
cassion discase U تغییرات عصبی ناشی ازکاهش فشار محیط در ارتفاع بالاتر از یک یا دو اتمسفر
braze welding U جوشکاری در دمایی بالاتر از 054درجه سانتی گراد و پایین تراز نقطه ذوب قطعات
pass U یک دور حرکت در مسیرمسابقه اسکی روی اب انصراف از پرش برای انتخاب اندازههای بالاتر
passes U یک دور حرکت در مسیرمسابقه اسکی روی اب انصراف از پرش برای انتخاب اندازههای بالاتر
passed U یک دور حرکت در مسیرمسابقه اسکی روی اب انصراف از پرش برای انتخاب اندازههای بالاتر
curie point U دمای بحرانی منحصر به فردبرای هر ماده که بالاتر از ان مواد فرومانیتیک خاصیت مغناطیسی دائم یاموقت خودرا ازدست میدهند
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
services U توابعی که در یک لایه DSI برای استفاده در لایه بالاتر به کار می روند
flag rank U افسر بالاتر از سروان افسر ارشد
LIM EMS U استانداردی که حافظه جانبی بالاتر از کلید بایت را معرفی میکند. این حافظه فقط توسط برنامه هایی که خاص نوشته شده اند به کار می رود
speedy cut U اسیب به عقب پای جلویی اسب بالاتر از سم با ضربه پای عقب
signal U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
iron law of wage U قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
departure report U گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
data communication U انتقال اطلاعات
information transmission U انتقال اطلاعات
communicates U انتقال اطلاعات به کسی
electronic transfer of data U انتقال الکترونیکی اطلاعات
communicate U انتقال اطلاعات به کسی
communicated U انتقال اطلاعات به کسی
transfers U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer U انتقال دادن نقل کردن انتقال
infra red link U روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
loads U فرمانی انتقال اطلاعات ازحافظه جانبی به حافظه اصلی
data link U تجهیزاتی که اجازه انتقال اطلاعات به صورت یک داده رامیدهد
load U فرمانی انتقال اطلاعات ازحافظه جانبی به حافظه اصلی
double buffering U روش انتقال اطلاعات میان کامپیوتر و دستگاه جانبی میانگیر مضاعف
connexions U پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
connection U پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
returning U گزارش دادن
returns U گزارش دادن
returned U گزارش دادن
report U گزارش دادن به
return U گزارش دادن
turn in <idiom> U گزارش دادن
reported U گزارش دادن
report U گزارش دادن
subemit a report U گزارش دادن
submit a report U گزارش دادن
reported U گزارش دادن به
reports U گزارش دادن
reports U گزارش دادن به
to give forth U گزارش دادن
control unit U قسمتی از یک کامپیوتر که عملکرد صحیح واحدهای اریتمتیک نگهداری و انتقال اطلاعات را کنترل میکند
relates U گزارش دادن شرح دادن
relate U گزارش دادن شرح دادن
informs U اطلاع دادن گزارش دادن
inform U اطلاع دادن گزارش دادن
informing U اطلاع دادن گزارش دادن
flag U 1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
flags U 1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
misreport U اشتباه گزارش دادن
to give an account of U گزارش و توضیح دادن
to report [to a body] U گزارش دادن [به اداره ای]
shifted U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shifts U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shift U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
conditioning U اصلاح مشخصههای اطلاعات در یک خط انتقال صدا ازطریق تصحیح خصوصیات فازدامنه تقویت کنندههای خط شایسته سازی
frequency shift keying U روشی برای انتقال اطلاعات که در ان وضعیت بیت ارسال شده توسط یک لهجه شنیدنی مشخص میشود
at U استاندارد باس IBM که برای انتقال بیتهای داده و اطلاعات آدرس از لبه متصل شونده استفاده میکند
levels of maintenance U ردههای نگهداری
echelons U ردههای تابع
echelon U ردههای تابع
command channels U ردههای فرماندهی
service echelon U ردههای سرویس
dignifies U شان و مقام دادن به
dignify U شان و مقام دادن به
dignifying U شان و مقام دادن به
glitches U یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitch U یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
download U فرایند انتقال اطلاعات از یک سیستم کامیپوتر مرکزی بزرگ به سیستم کامپیوترکوچک و دور
skies U در مقام منیعی قرار دادن
sky U در مقام منیعی قرار دادن
driver U یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
drivers U یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
commoners U پروتکلی که به صورت رسمی توسط ISO تنظیم شده برای انتقال اطلاعات مدیریتی شبکه در شبکه
commonest U پروتکلی که به صورت رسمی توسط ISO تنظیم شده برای انتقال اطلاعات مدیریتی شبکه در شبکه
common U پروتکلی که به صورت رسمی توسط ISO تنظیم شده برای انتقال اطلاعات مدیریتی شبکه در شبکه
action report U گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
spot report U گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
action letter U فرم بازرسی ویژه در ردههای بالا
asynchronous transmission U اطلاعات در فواصل زمانی بدون قاعده و نامنظم به وسیله قراردادن یک بیت شروع قبل از هر کاراکتر ویک بیت خاتمه پس از ان انتقال می یابند
transfers U انتقال دادن
transports U انتقال دادن
transporting U انتقال دادن
transported U انتقال دادن
transport U انتقال دادن
demise U انتقال دادن
alienating U انتقال دادن
alienates U انتقال دادن
alienate U انتقال دادن
gears U انتقال دادن
geared U انتقال دادن
gear U انتقال دادن
evocate U انتقال دادن
shifting U انتقال دادن
carries U انتقال دادن
shifted U انتقال دادن
carried U انتقال دادن
shifts U انتقال دادن
transfer U انتقال دادن
carry U انتقال دادن
carry over U انتقال دادن
deliveries U انتقال دادن
delivery U انتقال دادن
detaches U انتقال دادن
transferring U انتقال دادن
detach U انتقال دادن
shift U انتقال دادن
detaching U انتقال دادن
carrying U انتقال دادن
to carry over U انتقال دادن
displaying U نشان دادن اطلاعات
display U نشان دادن اطلاعات
displays U نشان دادن اطلاعات
displayed U نشان دادن اطلاعات
tabled U به جدولی انتقال دادن
table U به جدولی انتقال دادن
redeploys U نقل و انتقال دادن
switch fire U انتقال تیر دادن
demise U انتقال دادن مال
shift U انتقال تیر دادن
move U تغییردادن انتقال دادن
moved U تغییردادن انتقال دادن
shift fire U انتقال دادن اتش
tabling U به جدولی انتقال دادن
tables U به جدولی انتقال دادن
moves U تغییردادن انتقال دادن
shuttle U نقل و انتقال دادن
shifts U انتقال تیر دادن
redeploy U نقل و انتقال دادن
redeployed U نقل و انتقال دادن
shuttled U نقل و انتقال دادن
shuttles U نقل و انتقال دادن
shifted U انتقال تیر دادن
redeploying U نقل و انتقال دادن
shift fire U انتقال اتش دادن
report generator U گزارش ساز ایجادکننده گزارش
report generator U گزارش زایی گزارش گیری
flag U جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
flags U جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
observer U گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com