Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
trans shipment
U
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transfer processing
U
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
passages
U
انتقال از حالتی به حالت دیگر
passage
U
انتقال از حالتی به حالت دیگر
contango
U
از دفتری به دفتر دیگر انتقال دادن
acculturate
نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
trasship
U
بکشتی یا وسیله نقلیه دیگری انتقال دادن
bridge
U
استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
transposition
U
انتقال اعدادمعلوم بیکسو ومجولات بطرف دیگر معادله فراگذاری
bridges
U
استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
bridged
U
استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
giros
U
روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
giro
U
روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
begger my neighbour policy
U
سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
transhipment
U
انتقال محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
transhipment
U
انتقال کالا از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
indeterminate change of station
U
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer
U
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transfers
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission
U
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
upload
U
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
xmodem
U
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signalled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer ladle
U
کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer rate
U
نسبت انتقال سرعت انتقال
chip
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
pads
U
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad
U
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
otherwise
<adv.>
U
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
negative acknowledgement
U
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
conversion
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time
U
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
tunnelling
U
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered
U
جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shifted
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile
U
1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
IrDA
U
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
he had no more no to say
U
دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML
U
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
transfer check
U
انتقال
shifted
U
انتقال
negotiation
U
انتقال
transter
U
انتقال
displacement
U
انتقال
intuitions
U
انتقال
intuition
U
انتقال
transmission line
U
خط انتقال
transformation
U
انتقال
downloading
U
انتقال
negotiations
U
انتقال
shift
U
انتقال
conduction
U
انتقال
transfer line
U
خط انتقال
conveyance
U
انتقال
bail arm
U
انتقال
conveyances
U
انتقال
devolution
U
انتقال
transference
U
انتقال
shifts
U
انتقال
abaloenation
U
انتقال
turn over
U
انتقال
conductance
U
انتقال
migration
U
انتقال
assignments
U
انتقال
assignment
U
انتقال
convey
U
انتقال
transferring
U
انتقال
conveyed
U
انتقال
conveying
U
انتقال
conveys
U
انتقال
translation
U
انتقال
move
U
انتقال
shift
U
انتقال
transmission
U
انتقال
transfer
U
انتقال
transmissions
U
انتقال
transitions
U
انتقال
transition
U
انتقال
mittimus
U
انتقال
metabasis
U
انتقال
marque
U
انتقال
line shaft
U
انتقال
transportation
U
انتقال
translations
U
انتقال
transfers
U
انتقال
transition probability
U
احتمال انتقال
doppler shift
U
انتقال دوپلری
data transfer
U
انتقال داده ها
traffics
U
انتقال دریانوردی
delivery
U
انتقال دادن
digital transmission
U
انتقال رقمی
transfer ladle
U
پاتیل انتقال
transfer function
U
تابع انتقال
open cheque
U
چک قابل انتقال
transfer interpreter
U
مفسر انتقال
deliveries
U
انتقال دادن
transfer machine
U
دستگاه انتقال
transfer time
U
زمان انتقال
transfer time
U
مدت انتقال
carrying
U
انتقال دادن
demountable
U
قابل انتقال
demographic transition
U
انتقال جمعیتی
carry
U
انتقال دادن
transferee
U
انتقال گیرنده
carried
U
انتقال دادن
transferrer
U
انتقال دهنده
deed of transfer
U
سند انتقال
deed of transfer
U
انتقال نامه
transfer table
U
میز انتقال
transfer switch
U
کلید انتقال
descendible
U
قابل انتقال
transfer medium
U
رسانه انتقال
transfer of capital
U
انتقال سرمایه
transfer of technology
U
انتقال تکنولوژی
transfer of learning
U
انتقال یادگیری
transition period
U
دوره انتقال
transition moment
U
گشتاور انتقال
digital transmission
U
انتقال دیجیتالی
carries
U
انتقال دادن
transfer of training
U
انتقال اموزش
transfer operation
U
عمل انتقال
transfer orbit
U
مدار انتقال
transfer rate
U
نرخ انتقال
transferor
U
انتقال دهنده
power transmission
U
انتقال قدرت
overhead transmission line
U
خط انتقال هوایی
heat transmission
U
انتقال گرما
credit transfers
U
انتقال اعتبار
credit transfer
U
انتقال اعتبار
inalienable
U
غیرقابل انتقال
transferable
U
قابل انتقال
transporter
U
انتقال دهنده
transporters
U
انتقال دهنده
parallel transmission
U
انتقال موازی
power transmission
U
انتقال انرژی
positive transference
U
انتقال مثبت
positive transfer
U
انتقال مثبت
portability
U
قابلیت انتقال
grantor
U
انتقال دهنده
heat transfer
U
انتقال حرارت
heat transfer
U
انتقال گرما
transferable
U
انتقال پذیر
axles
U
محور انتقال
negative transfer
U
انتقال منفی
information transmission
U
انتقال اطلاعات
instrument of assignment
U
سند انتقال
mortmain
U
انتقال ناپذیری
integrate transmission line
U
خط انتقال مجتمع
light transmission
U
انتقال نور
line generated error
U
خطای انتقال
lineshaft drive
U
محرکه انتقال
negotiability
U
انتقال پذیری
transferability
U
انتقال پذیری
incidence of taxation
U
انتقال مالیات
axle
U
محور انتقال
open cheque
U
چک انتقال پذیر
negotiable instruments
U
اسنادقابل انتقال
not negotiable
U
غیرقابل انتقال
image propagation factor
U
ضریب انتقال
internal transmittance
U
ضریب انتقال
image transmission
U
انتقال تصویر
immobilization
U
عدم انتقال
line transmission error
U
خطای انتقال
transients
U
در حال انتقال
synchronous transmission
U
انتقال همزمان
transports
U
نقل و انتقال
social transmission
U
انتقال اجتماعی
transporting
U
انتقال دادن
transporting
U
نقل و انتقال
transported
U
انتقال دادن
transported
U
نقل و انتقال
shift out
U
انتقال به بیرون
transports
U
انتقال دادن
tactical march
U
انتقال جنگی
gradation
U
انتقال تدریجی
transfer address
U
ادرس انتقال
transient
U
در حال انتقال
to carry over
U
انتقال دادن
to be transferred
U
انتقال یافتن
thought transference
U
انتقال فکر
telegraphic transfer
U
انتقال تلگرافی
technology transfer
U
انتقال تکنولوژی
gradations
U
انتقال تدریجی
tax shifting
U
انتقال مالیات
shift of a tax
U
انتقال مالیات
shift of a curve
U
انتقال یک منحنی
power transfer
U
انتقال انرژی
red shift
U
انتقال سرخ
evocate
U
انتقال دادن
quickness
U
سرعت انتقال
protect a player
U
معاف از انتقال
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com