English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
change over U انتقال بانکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
clearing bank U بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
clearing banks U بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
indeterminate change of station U انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer U انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transfers U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer U انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission U روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
upload U انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
signaled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem U یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signal U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer rate U نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle U کفچه انتقال چمچمه انتقال
bank check U چک بانکی
bank giro U جیروی بانکی
bank guarantee U ضمانت بانکی
bank interest U بهره بانکی
bank liabilities U بدهیهای بانکی
bank reserves U ذخایر بانکی
bank deposit U سپرده بانکی
consortium of bankers U کنسرسیوم بانکی
banker's bill U صورتحساب بانکی
bank transfers U انتقالات بانکی
bank reserves U اندوختههای بانکی
bank pass book U دفترچه بانکی
bank liabilities U تعهدات بانکی
bank failure U ورشکستگی بانکی
bank expansion U گسترش بانکی
bank bond U ضمانت بانکی
bank bill U حواله بانکی
bank advance U وام بانکی
bank acceptance U قبولی بانکی
bank holidays U تعطیلات بانکی
bank rate U نرخ بانکی
bank accounts U حساب بانکی
bank account U حساب بانکی
bank statements U صورتحساب بانکی
bank statement U صورتحساب بانکی
bank charge U هزینههای بانکی
bank charges U هزینههای بانکی
bank draft U حواله بانکی
bank draft U برات بانکی
bank discount U سپردههای بانکی
bank discount U تخفیف بانکی
bank discount U تنزیل بانکی
bank credit U اعتبار بانکی
bank contraction U انقباض بانکی
bank commission U کارمزد بانکی
banking U کار بانکی
clearing U تهاتر بانکی
bank loan U وام بانکی
account with [at] a bank U حساب بانکی
clearings U تهاتر بانکی
negative acknowledgement U کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
checking accounts U حساب جاری بانکی
clearing U نقل وانتقال بانکی
bank guarantee U ضمانت نامه بانکی
bank development U گسترش شبکه بانکی
clearings U نقل وانتقال بانکی
checking account U حساب جاری بانکی
liabilities U تعهد موجودی بانکی
joint account U حساب بانکی مشترک
volume of bank credit U حجم اعتبارات بانکی
liability U تعهد موجودی بانکی
bank statement U صورت حساب بانکی
letter of credit U اعتبار نامه بانکی
banking deposit account U حساب سپرده بانکی
bank rate U نرخ بهره بانکی
bank statements U صورت حساب بانکی
negotiating bank U بانکی که اسناد را معامله میکند
cashed U حواله پستی تلگرافی یا بانکی
time deposit U سپردهء بانکی مدت دار
cashing U حواله پستی تلگرافی یا بانکی
bank paper U چک تضمین شده سفته بانکی
bankable U قابل نقل وانتقال بانکی
giro U خدمات بانکی اداره پست
bankbook U دفترحساب بانک دفترچه بانکی
I deposited the money in my bank account . پول را به حساب بانکی ام ریختم
discount rate U نرخ ثابت نزول بانکی
cash U حواله پستی تلگرافی یا بانکی
giros U خدمات بانکی اداره پست
cashes U حواله پستی تلگرافی یا بانکی
penny bank U بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
advising bank U بانکی که گشایش اعتبار اسنادی رابه ذینفع
demand deposit U سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
over-the-counter interbank transactions U داد و ستد بین بانکی در خارج از بورس
land bank U بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
30% down payment against bank guaranty U ۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
excess preserves U اندوخته بانکی بیش از حدی که قانونا" لازم است
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
trust company U شرکت امین یا امانت دار بانکی که امانات وسپرده هارا نیز نگهمیدارد
holographic image [ذخیره داده به صورت تصویری که بعدا توسط بانکی از خانه های نوری و لیزر خوانده میشود.]
conveyances U انتقال
shift U انتقال
move U انتقال
conveyance U انتقال
displacement U انتقال
conduction U انتقال
transfer U انتقال
assignments U انتقال
assignment U انتقال
transmissions U انتقال
transmission U انتقال
negotiations U انتقال
abaloenation U انتقال
turn over U انتقال
transter U انتقال
transmission line U خط انتقال
conductance U انتقال
bail arm U انتقال
downloading U انتقال
line shaft U انتقال
marque U انتقال
metabasis U انتقال
mittimus U انتقال
transfer check U انتقال
negotiation U انتقال
transferring U انتقال
transfers U انتقال
transfer line U خط انتقال
transference U انتقال
convey U انتقال
shifted U انتقال
conveyed U انتقال
conveying U انتقال
shift U انتقال
intuitions U انتقال
intuition U انتقال
transformation U انتقال
devolution U انتقال
shifts U انتقال
transition U انتقال
migration U انتقال
transitions U انتقال
translation U انتقال
translations U انتقال
transportation U انتقال
conveys U انتقال
negotiators U انتقال دهنده
negotiator U انتقال دهنده
alienated U انتقال شده
gears U انتقال دادن
gear U انتقال دادن
transferred U انتقال یافته
saltus U انتقال ناگهانی
shift of a tax U انتقال مالیات
geared U انتقال دادن
thought transference U انتقال فکر
telegraphic transfer U انتقال تلگرافی
asynchronous transmission U انتقال غیرهمزمان
tax shifting U انتقال مالیات
assignment of contract U انتقال قرارداد
shift forward U انتقال به جلو
shift out U انتقال به بیرون
social transmission U انتقال اجتماعی
alienor U انتقال دهنده
shift backward U انتقال به عقب
alienator U انتقال دهنده
alienable U قابل انتقال
synchronous transmission U انتقال همزمان
tactical march U انتقال جنگی
technology transfer U انتقال تکنولوژی
sewarage U انتقال گنداب
shift of a curve U انتقال یک منحنی
bail U واگذاری انتقال
transfer of capital U انتقال سرمایه
transfer of learning U انتقال یادگیری
transfer of technology U انتقال تکنولوژی
transfer of training U انتقال اموزش
transfer operation U عمل انتقال
digital transmission U انتقال دیجیتالی
transfer orbit U مدار انتقال
transfer rate U نرخ انتقال
transferring U انتقال دادن
transfer switch U کلید انتقال
transfer medium U رسانه انتقال
convection U انتقال برق
convection U انتقال گرما
to be transferred U انتقال یافتن
to carry over U انتقال دادن
transfer address U ادرس انتقال
transfer function U تابع انتقال
transfer interpreter U مفسر انتقال
transfer ladle U پاتیل انتقال
removable U قابل انتقال
transfer machine U دستگاه انتقال
transfers U انتقال دادن
transfer table U میز انتقال
file transfer U انتقال فایل
incidence of taxation U انتقال مالیات
immobilization U عدم انتقال
image transmission U انتقال تصویر
deed of transfer U انتقال نامه
deed of transfer U سند انتقال
internal transmittance U ضریب انتقال
demand shift U انتقال تقاضا
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com