English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
voluntary conveyance U انتقال اختیاری بلاعوض
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gift tax U مالیات بر نقل و انتقال بلاعوض
nonreimbursable U بلاعوض کمک بلاعوض
option dealer U واسطه معاملات اختیاری دلال معاملات اختیاری
gratuitous U بلاعوض
gratuitously U بلاعوض
exgratia U بلاعوض
donation U کمک بلاعوض
grant aid U کمک بلاعوض
grant in aid U کمک بلاعوض
grant U کمک بلاعوض
granted U کمک بلاعوض
donations U کمک بلاعوض
grants U کمک بلاعوض
subsidy U کمک بلاعوض دولت
unjustified enrichment U فضل مال بلاعوض
indeterminate change of station U انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
arbitary U اختیاری
arbitrary U اختیاری
voluntary U اختیاری
optional U اختیاری
freewill U اختیاری
involuntariness U بی اختیاری
free will U اختیاری
discretional U اختیاری
facultative U اختیاری
electronic funds transfer U انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
optional feature U خصیصه اختیاری
voluntary assignment U واگذاری اختیاری
optional conciliation U مصالحه اختیاری
optional consumption U مصرف اختیاری
free U اختیاری مختار
voluntary savings U پس اندازهای اختیاری
voluntary exercise U حرکات اختیاری
option dealing U معاملات اختیاری
soft hyphen U خط تیره اختیاری
incontinence U ناپرهیزکاری بی اختیاری
voluntary partnership U شرکت اختیاری
urinary incontinence U بی اختیاری ادرار
option U خصیصه اختیاری
frees U اختیاری مختار
freeing U اختیاری مختار
optional U حرکات اختیاری
freed U اختیاری مختار
encopresis U بی اختیاری دفع
incontinency U ناپرهیزکاری بی اختیاری
perseveation U تکرارغیر اختیاری
enuresis U بی اختیاری ادرار
options U خصیصه اختیاری
ultimate factor of safety U ضریب اطمینان اختیاری
discretionary fiscal policy U سیاست مالی اختیاری
retirement U عقب نشینی اختیاری
transfers U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring U انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission U روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
proctorize U زیر انضیاط در اوردن اختیاری داری کردن بر
upload U انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
xmodem U یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signalled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer ladle U کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer rate U نسبت انتقال سرعت انتقال
disengagement U جدا شدن ازدشمن عقب نشینی اختیاری قطع تماس با دشمن
rigging position U وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
negative acknowledgement U کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
full power U اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
stock watering U سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
constructive notice U ابلاغ اختیاری در CL ابلاغی که به وکیل شخص بشود قانونی یااعتباری نامیده میشود و درمقابل ان " ابلاغ رسمی یاواقعی " قرار دارد و ان ابلاغی است که به خود شخص بشود
withdrawals U عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
withdrawal U عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
conveys U انتقال
translation U انتقال
translations U انتقال
conveyed U انتقال
convey U انتقال
transmission line U خط انتقال
transfer check U انتقال
conveying U انتقال
mittimus U انتقال
metabasis U انتقال
shift U انتقال
transportation U انتقال
intuitions U انتقال
transfer U انتقال
assignment U انتقال
marque U انتقال
downloading U انتقال
line shaft U انتقال
migration U انتقال
intuition U انتقال
transformation U انتقال
transfers U انتقال
transfer line U خط انتقال
conduction U انتقال
assignments U انتقال
conductance U انتقال
shift U انتقال
conveyance U انتقال
transmission U انتقال
transition U انتقال
transferring U انتقال
shifts U انتقال
transitions U انتقال
shifted U انتقال
conveyances U انتقال
transmissions U انتقال
abaloenation U انتقال
turn over U انتقال
negotiations U انتقال
negotiation U انتقال
displacement U انتقال
move U انتقال
bail arm U انتقال
devolution U انتقال
transference U انتقال
transter U انتقال
negotiable U قابل انتقال
transfer U انتقال دادن
protect a player U معاف از انتقال
not negotiable U غیرقابل انتقال
progation U افزایش انتقال
assignment U انتقال قانونی
shifting U انتقال دادن
crawl carry U انتقال خزشی
open cheque U چک انتقال پذیر
shuttled U ریل انتقال
mortmain U انتقال ناپذیری
shuttle U ریل انتقال
positive transference U انتقال مثبت
portability U قابلیت انتقال
alienation U انتقال مالکیت
intuitively U ازراه انتقال
positive transfer U انتقال مثبت
negative transfer U انتقال منفی
parallel transmission U انتقال موازی
power transmission U انتقال انرژی
assignments U انتقال قانونی
heredity U انتقال موروثی
velocity U سرعت انتقال
power transmission U انتقال قدرت
open cheque U چک قابل انتقال
negotiable instruments U اسنادقابل انتقال
overhead transmission line U خط انتقال هوایی
transferability U انتقال پذیری
shuttles U ریل انتقال
negotiability U انتقال پذیری
digital transmission U انتقال رقمی
gold flow U انتقال طلا
cessionary U انتقال گیرنده
change over U انتقال بانکی
file transfer U انتقال فایل
conditional transfer U انتقال شرطی
conductible U قابل انتقال
convect U انتقال یافتن
carry over U انتقال دادن
capital flow U انتقال سرمایه
heat transfer U انتقال گرما
block move U انتقال بلوک
block transfer U انتقال کندهای
block transfer U انتقال بلوک
heat transfer U انتقال حرارت
grantor U انتقال دهنده
grantee U انتقال گیرنده
conveyable U قابل انتقال
conveying capacity U قدرت انتقال
deed of transfer U سند انتقال
demand shift U انتقال تقاضا
demographic transition U انتقال جمعیتی
demountable U قابل انتقال
descendible U قابل انتقال
doppler shift U انتقال دوپلری
digital transmission U انتقال دیجیتالی
deed of transfer U انتقال نامه
electron transition U انتقال الکترون
counter transference U انتقال متقابل
evocate U انتقال دادن
power transfer U انتقال انرژی
energy transmission U انتقال انرژی
energy transfer U انتقال انرژی
data communication U انتقال اطلاعات
data transfer U انتقال داده ها
line generated error U خطای انتقال
heat transmission U انتقال گرما
transfers U انتقال دادن
convection U انتقال گرما
convection U انتقال برق
bail U واگذاری انتقال
light transmission U انتقال نور
lineshaft drive U محرکه انتقال
transferring U انتقال دادن
line transmission error U خطای انتقال
integrate transmission line U خط انتقال مجتمع
transferred U انتقال یافته
alienor U انتقال دهنده
incidence of taxation U انتقال مالیات
immobilization U عدم انتقال
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com