Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
wait
U
انتظار کشیدن معطل شدن
waited
U
انتظار کشیدن معطل شدن
waits
U
انتظار کشیدن معطل شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
attends
U
انتظار کشیدن انتظار داشتن
attend
U
انتظار کشیدن انتظار داشتن
attending
U
انتظار کشیدن انتظار داشتن
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness.
U
نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
holding position
U
وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
waiting position
U
ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
at a losses
U
معطل
pending
U
معطل
stranded
U
معطل
detaining
U
معطل کردن
detained
U
معطل کردن
To hang about . To be getting nowhere .
U
ول معطل بودن
lingeringly
U
معطل کنان
What are you waiting for ?
U
معطل چه هستی ؟
detains
U
معطل کردن
detain
U
معطل کردن
to keep at bay
U
معطل نگاه داشتن
To keep someone waiting .
U
کسی را معطل کردن
to hang about
U
گشتن معطل شدن
We are waiting for the rain to stop .
معطل بارانم که بند بیاید
to keep somebody waiting
U
کسی را معطل نگه داشتن
My car is held up at the customs .
U
اتوموبیلم ؟ رگمرک معطل مانده
He held me up
[slowed me down]
for a long time.
U
او
[مرد]
من را خیلی معطل کرد.
don't wait the dinner for me
U
ناهاعرابرای خاطرمن معطل نکنید
I am down and out . I dont know where my next meal is coming for .
U
برای نان شب معطل مانده ام
to hang up
U
معطل کردن مسکوت گذاشتن
Get a move on . Expedite it .
U
اینقدر کشش نده ( معطل نکن )
you must w the signal
U
ناهار را برای خاطر من معطل نکنید
he made me wait
U
مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
The reporter was held at the checkpoint for several hours.
U
خبرنگار چندها ساعت در محل بازرسی معطل شد.
To stand someone up .
U
کسی را قال گذاشتن ( منتظر ؟ معطل گذاردن )
bouse
U
بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
weight
U
بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone .
U
ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
snuffle
U
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled
U
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling
U
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles
U
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
twinge
U
درد کشیدن تیر کشیدن
twinges
U
درد کشیدن تیر کشیدن
agonise
U
زحمت کشیدن درد کشیدن
demurrage
U
بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
expectations
U
انتظار
ready line
U
خط انتظار
expectation
U
انتظار
expectantly
U
با انتظار
expectance
U
انتظار
expectancy
U
انتظار
prospects
U
انتظار
prospected
U
انتظار
prospect
U
انتظار
anticipation
U
انتظار
prospecting
U
انتظار
to pause upon a word
U
روی واژهای ایست کردن درادای واژهای معطل شدن
aspiration level
U
سطح انتظار
waiting-room
U
اطاق انتظار
rendezvous area
U
موضع انتظار
waiting-rooms
U
اطاق انتظار
redezvous
U
محل انتظار
anticipatory
U
در حال انتظار
cooling period
U
زمان انتظار
to my great surprise
U
برخلاف انتظار من
waiting lists
U
لیست انتظار
waiting list
U
لیست انتظار
error of expectation
U
خطای انتظار
bide
U
در انتظار ماندن
anticipative
U
درحالت انتظار
beyond the pale
<idiom>
U
دوراز انتظار
to look forward to
U
انتظار داشتن
probable
<adj.>
U
انتظار می رود
anteroom
U
اطاق انتظار
ante-rooms
U
اطاق انتظار
waiting time
U
زمان انتظار
standby
U
حالت انتظار
standbys
U
حالت انتظار
in prospect
U
انتظار داشته
ante-chamber
U
اتاق انتظار
in prospective
U
انتظار داشته
anterooms
U
اطاق انتظار
lobby
U
سالن انتظار
presumable
<adj.>
U
انتظار می رود
expected
<adj.>
U
انتظار می رود
estimated
<adj.>
U
انتظار می رود
anticipated
<adj.>
U
انتظار می رود
half pay
U
حق انتظار خدمت
reception room
U
اتاق انتظار
reception rooms
U
اتاق انتظار
lobbied
U
سالن انتظار
expectative
U
مورد انتظار
waiting room
U
اطاق انتظار
expectancy table
U
جدول انتظار
waiting-room
U
اتاق انتظار
expectancy chart
U
نمودار انتظار
wait state
U
حالت انتظار
inopinate
U
انتظار نداشته
lobbies
U
سالن انتظار
wait state
U
وضعیت انتظار
in the cards
<idiom>
U
انتظار داشتن
wait time
U
زمان انتظار
suit up
U
ذخیره در انتظار بازی
beyond one's expectation
U
مافوق انتظار کسی
on deck
U
در انتظار نوبت شنا
tempo stroll variation
U
واریاسیون صبر و انتظار
sales expectations
U
فروش مورد انتظار
anticipated inflation
U
تورم مورد انتظار
intended saving
U
پس انداز مورد انتظار
to look forward to something
U
انتظار چیزی را داشتن
means end expectation
U
انتظار وسیله- هدف
anticipated price
U
قیمت مورد انتظار
anticipated profit
U
سود مورد انتظار
look forward
U
انتظار چیزی را داشتن
expected price
U
قیمت مورد انتظار
expected value
U
ارزش مورد انتظار
one anxious week of waiting
U
یک هفته انتظار با نگرانی
expected frequency
U
فراوانی مورد انتظار
likly
U
انتظار داشتنی مناسب
nonpay status
U
حالت انتظار خدمتی
point spread
U
امتیاز قابل انتظار
in prospect
U
مورد انتظار
[در برنامه ]
awaits
U
منتظر شدن انتظار داشتن
awaiting
U
منتظر شدن انتظار داشتن
par for the course
<idiom>
U
تنها چیزیکه انتظار داشته
awaited
U
منتظر شدن انتظار داشتن
await
U
منتظر شدن انتظار داشتن
speculate
U
انتظار سودو زیاد داشتن
expect
U
انتظار داشتن منتظر بودن
promise
U
نوید انتظار وعده دادن
speculated
U
انتظار سودو زیاد داشتن
speculating
U
انتظار سودو زیاد داشتن
speculates
U
انتظار سودو زیاد داشتن
to look forward expectantly to the future
U
با انتظار به آینده نگاه کردن
promises
U
نوید انتظار وعده دادن
product life expectancy
U
عمر مورد انتظار محصول
expecting
U
انتظار داشتن منتظر بودن
expected
U
انتظار داشتن منتظر بودن
expects
U
انتظار داشتن منتظر بودن
awaiting aircraft availability
U
زمان انتظار درخط تعمیر
to have arrived
[expected moment]
U
رسیدن
[به زمان انتظار رفته]
profiteers
U
فردیکه انتظار سودزیاد دارد
profiteer
U
فردیکه انتظار سودزیاد دارد
fractional antedating goal response
U
خرده پاسخ انتظار هدف
hold forth
U
پیشنهاد کردن انتظار داشتن
intended investment
U
سرمایه گذاری مورد انتظار
loiter
U
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitered
U
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitering
U
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters
U
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
central tendency
U
احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
queuing theory
U
نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
a further 50 are in prospect
U
۵۰ تای دیگر مورد انتظار هستند
envisage
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisaged
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisages
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisaging
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
cabstand
[American E]
U
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
taxi stand
U
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
I look forward to receiving your reply.
U
من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
taxi rank
[British E]
U
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
deliver the goods
<idiom>
U
موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
ready cap
U
حالت انتظار هواپیمای جنگنده برای پرواز
lounger
U
کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
drag
U
کشیدن بزور کشیدن
drags
U
کشیدن بزور کشیدن
dragged
U
کشیدن بزور کشیدن
Perhaps you are waiting for the plums fall into your mouth.
U
لابد انتظار داری که لقمه را بجوند ودهانت بگذارند
get away with murder
<idiom>
U
انجام کاری خیلی بد بدون انتظار تنبیه را داشتن
immediate
U
پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون
hang
U
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hangs
U
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
Those who play with edged tools must expect to be .
<proverb>
U
کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
mttr
U
متوسط زمانی که انتظار می رود برای تشخیص و تصحیح یک خطا در سیستم کامپیوتری لازم باشدRepair To Time ean
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas..
<proverb>
U
کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
pull up
U
بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
ring
U
سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
holding point
U
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
zero wait state
U
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
evulsion
U
کشیدن
plot
U
کشیدن
to smell about
U
بو کشیدن
stretches
U
: کشیدن
stretched
U
کشیدن
stretched
U
: کشیدن
stretch
U
کشیدن
stretch
U
: کشیدن
shoot up
U
قد کشیدن
imbibed
U
در کشیدن
pulls
U
کشیدن
stretches
U
کشیدن
pull
U
کشیدن
drawings
U
کشیدن
indravgnt
U
تو کشیدن
drawing
U
کشیدن
thread
U
نخ کشیدن به
indraft
U
تو کشیدن
threads
U
نخ کشیدن به
imbibe
U
در کشیدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com