English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
expect U انتظار داشتن منتظر بودن
expected U انتظار داشتن منتظر بودن
expecting U انتظار داشتن منتظر بودن
expects U انتظار داشتن منتظر بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
awaited U منتظر شدن انتظار داشتن
await U منتظر شدن انتظار داشتن
awaits U منتظر شدن انتظار داشتن
awaiting U منتظر شدن انتظار داشتن
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness. U نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
attending U انتظار کشیدن انتظار داشتن
attend U انتظار کشیدن انتظار داشتن
attends U انتظار کشیدن انتظار داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
look out U منتظر بودن گوش به زنگ بودن
in the cards <idiom> U انتظار داشتن
to look forward to U انتظار داشتن
look for U منتظر بودن درجستجو بودن
to look forward to something U انتظار چیزی را داشتن
look forward U انتظار چیزی را داشتن
abhide U منتظر بودن
to look out U منتظر بودن
await U منتظر بودن
awaited U منتظر بودن
awaiting U منتظر بودن
awaits U منتظر بودن
speculating U انتظار سودو زیاد داشتن
hold forth U پیشنهاد کردن انتظار داشتن
speculates U انتظار سودو زیاد داشتن
speculated U انتظار سودو زیاد داشتن
speculate U انتظار سودو زیاد داشتن
hang about U در نزدیکی منتظر بودن
sweat out <idiom> U با دلواپسی منتظر بودن
hold breath U منتظر یک اتفاق بودن
envisaged U انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisages U انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisage U انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisaging U انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
to wait for a favorable opportunity U منتظر یک فرصت مطلوب بودن
bide one's time <idiom> U صبورانه منتظر فرصت بودن
mark time <idiom> U منتظر وقوع چیزی بودن
lie over U متمایل بودن منتظر ماندن
get away with murder <idiom> U انجام کاری خیلی بد بدون انتظار تنبیه را داشتن
wait U چشم براه بودن منتظر شدن
to look forward to something excitedly U با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
waits U چشم براه بودن منتظر شدن
waited U چشم براه بودن منتظر شدن
to feverishly look forward to something U با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
standby U منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
standbys U منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
caretaker status U وضعیت منتظر استفاده تاسیسات ذخیره تاسیسات منتظر اشغال
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
holding position U وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
suspecting U شک داشتن مظنون بودن
suspect U شک داشتن مظنون بودن
suspects U شک داشتن مظنون بودن
undulated U تموج داشتن موجدار بودن
tend U متمایل بودن به گرایش داشتن
to have an interest [in] U سهم داشتن [شریک بودن] [در]
abounding U زیاد بودن وفور داشتن
required U نیاز داشتن لازم بودن
finger in the pie <idiom> U دست داشتن ،مسئول بودن
merits U شایسته بودن استحقاق داشتن
tending U متمایل بودن به گرایش داشتن
tends U متمایل بودن به گرایش داشتن
tended U متمایل بودن به گرایش داشتن
merited U شایسته بودن استحقاق داشتن
detesting U تنفر داشتن از بیزار بودن از
detests U تنفر داشتن از بیزار بودن از
undulates U تموج داشتن موجدار بودن
detest U تنفر داشتن از بیزار بودن از
requires U نیاز داشتن لازم بودن
meriting U شایسته بودن استحقاق داشتن
require U نیاز داشتن لازم بودن
adequateness U توافق داشتن متفق بودن
requiring U نیاز داشتن لازم بودن
love U عشق داشتن عاشق بودن
yearn U اشتیاق داشتن مشتاق بودن
yearned U اشتیاق داشتن مشتاق بودن
yearns U اشتیاق داشتن مشتاق بودن
matters U مهم بودن اهمیت داشتن
loves U عشق داشتن عاشق بودن
dominates U حکمفرما بودن تسلط داشتن
dominated U حکمفرما بودن تسلط داشتن
merit U شایسته بودن استحقاق داشتن
dominate U حکمفرما بودن تسلط داشتن
adheres U توافق داشتن متفق بودن
site U قرار داشتن مستقر بودن
sited U قرار داشتن مستقر بودن
loved U عشق داشتن عاشق بودن
sites U قرار داشتن مستقر بودن
adhering U توافق داشتن متفق بودن
deserve U سزاوار بودن شایستگی داشتن
deserve U لایق بودن استحقاق داشتن
abounds U زیاد بودن وفور داشتن
abounded U زیاد بودن وفور داشتن
to have patience U شکیبا بودن صبر داشتن
adhere U توافق داشتن متفق بودن
undulate U تموج داشتن موجدار بودن
deserves U سزاوار بودن شایستگی داشتن
may U توانایی داشتن قادر بودن
mattering U مهم بودن اهمیت داشتن
matter U مهم بودن اهمیت داشتن
mattered U مهم بودن اهمیت داشتن
deserves U لایق بودن استحقاق داشتن
adhered U توافق داشتن متفق بودن
To be in the ring (arena). U تو گود بودن ( درمتن قرار داشتن )
equivalents U همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
to be together with somebody U با کسی بودن و رابطه جنسی داشتن
overpoise U مهمتر بودن از بیشتر نفوذ داشتن از
equivalent U همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
To be a good conversationalist . U دهان گرمی داشتن ( خوش صحبت بودن )
play second fiddle to someone <idiom> U ازنظر مهم بودن مقام دوم داشتن
waiting position U ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
outclass U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
to wobble [rotate unevenly] U لنگ بودن [تاب داشتن] [به طور نامنظم چرخیدن] [اصطلاح روزمره]
outclassing U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclasses U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassed U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
shimmered U روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmers U روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmer U روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmering U روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
stand by <idiom> U پشت کسی بودن ،هوای کسی را داشتن
expectant of U منتظر
waiting U منتظر
wistful U منتظر
waiter U منتظر
inexpectant U نا منتظر
anticipatory U منتظر
anticipant U منتظر
trray U منتظر
anticipator U منتظر
waiters U منتظر
trray U منتظر شدن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to look forward to something U منتظر چیزی شدن
to look for anything U منتظر چیزی شدن
hold one's horses <idiom> U باصبوری منتظر ماندن
to wait for any one U منتظر کسی شدن
less than release unit U یکان منتظر حمل
i pause for a reply U منتظر پاسخ هستم
on deck U دونده منتظر نوبت
i await you U منتظر شما هستم
prospecting U انتظار
prospects U انتظار
prospected U انتظار
ready line U خط انتظار
expectance U انتظار
expectancy U انتظار
expectantly U با انتظار
expectation U انتظار
expectations U انتظار
prospect U انتظار
anticipation U انتظار
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to look forward to something U با خوشحالی منتظر چیزی شدن
abided U منتظر شدن وفا کردن
abide U منتظر شدن وفا کردن
stick around <idiom> U همین دوروبر منتظر ماندن
abides U منتظر شدن وفا کردن
we watched for his arrival U منتظر ورود او شدیم یا بودیم
anterooms U اطاق انتظار
presumable <adj.> U انتظار می رود
half pay U حق انتظار خدمت
anteroom U اطاق انتظار
waiting room U اطاق انتظار
waiting-rooms U اطاق انتظار
waiting-room U اطاق انتظار
error of expectation U خطای انتظار
ante-rooms U اطاق انتظار
inopinate U انتظار نداشته
anticipative U درحالت انتظار
expected <adj.> U انتظار می رود
estimated <adj.> U انتظار می رود
wait state U حالت انتظار
standby U حالت انتظار
wait state U وضعیت انتظار
anticipated <adj.> U انتظار می رود
standbys U حالت انتظار
bide U در انتظار ماندن
probable <adj.> U انتظار می رود
ante-chamber U اتاق انتظار
wait time U زمان انتظار
lobbied U سالن انتظار
waiting list U لیست انتظار
beyond the pale <idiom> U دوراز انتظار
anticipatory U در حال انتظار
waiting lists U لیست انتظار
to my great surprise U برخلاف انتظار من
cooling period U زمان انتظار
in prospect U انتظار داشته
expectative U مورد انتظار
waiting-room U اتاق انتظار
in prospective U انتظار داشته
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com