English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 229 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to look forward to U انتظار داشتن
in the cards <idiom> U انتظار داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
await U منتظر شدن انتظار داشتن
awaited U منتظر شدن انتظار داشتن
awaiting U منتظر شدن انتظار داشتن
awaits U منتظر شدن انتظار داشتن
expect U انتظار داشتن منتظر بودن
expected U انتظار داشتن منتظر بودن
expecting U انتظار داشتن منتظر بودن
expects U انتظار داشتن منتظر بودن
attend U انتظار کشیدن انتظار داشتن
attending U انتظار کشیدن انتظار داشتن
attends U انتظار کشیدن انتظار داشتن
envisage U انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisaged U انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisages U انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisaging U انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
speculate U انتظار سودو زیاد داشتن
speculated U انتظار سودو زیاد داشتن
speculates U انتظار سودو زیاد داشتن
speculating U انتظار سودو زیاد داشتن
hold forth U پیشنهاد کردن انتظار داشتن
look forward U انتظار چیزی را داشتن
get away with murder <idiom> U انجام کاری خیلی بد بدون انتظار تنبیه را داشتن
to look forward to something U انتظار چیزی را داشتن
Other Matches
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness. U نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
holding position U وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
waiting position U ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
prospects U انتظار
prospecting U انتظار
prospected U انتظار
prospect U انتظار
expectantly U با انتظار
ready line U خط انتظار
expectancy U انتظار
expectance U انتظار
expectations U انتظار
expectation U انتظار
anticipation U انتظار
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
waiting-rooms U اطاق انتظار
ante-chamber U اتاق انتظار
rendezvous area U موضع انتظار
anterooms U اطاق انتظار
in prospective U انتظار داشته
in prospect U انتظار داشته
anteroom U اطاق انتظار
ante-rooms U اطاق انتظار
waiting list U لیست انتظار
waiting lists U لیست انتظار
anticipatory U در حال انتظار
redezvous U محل انتظار
inopinate U انتظار نداشته
waiting-room U اطاق انتظار
waiting room U اطاق انتظار
reception rooms U اتاق انتظار
to my great surprise U برخلاف انتظار من
expectative U مورد انتظار
reception room U اتاق انتظار
waiting-room U اتاق انتظار
expectancy table U جدول انتظار
waiting time U زمان انتظار
expectancy chart U نمودار انتظار
error of expectation U خطای انتظار
wait state U وضعیت انتظار
wait time U زمان انتظار
lobby U سالن انتظار
lobbies U سالن انتظار
lobbied U سالن انتظار
anticipative U درحالت انتظار
half pay U حق انتظار خدمت
wait state U حالت انتظار
presumable <adj.> U انتظار می رود
expected <adj.> U انتظار می رود
bide U در انتظار ماندن
estimated <adj.> U انتظار می رود
anticipated <adj.> U انتظار می رود
standbys U حالت انتظار
beyond the pale <idiom> U دوراز انتظار
cooling period U زمان انتظار
standby U حالت انتظار
aspiration level U سطح انتظار
probable <adj.> U انتظار می رود
means end expectation U انتظار وسیله- هدف
likly U انتظار داشتنی مناسب
nonpay status U حالت انتظار خدمتی
beyond one's expectation U مافوق انتظار کسی
anticipated price U قیمت مورد انتظار
anticipated inflation U تورم مورد انتظار
intended saving U پس انداز مورد انتظار
anticipated profit U سود مورد انتظار
point spread U امتیاز قابل انتظار
on deck U در انتظار نوبت شنا
expected value U ارزش مورد انتظار
expected price U قیمت مورد انتظار
expected frequency U فراوانی مورد انتظار
tempo stroll variation U واریاسیون صبر و انتظار
suit up U ذخیره در انتظار بازی
one anxious week of waiting U یک هفته انتظار با نگرانی
sales expectations U فروش مورد انتظار
in prospect U مورد انتظار [در برنامه ]
promises U نوید انتظار وعده دادن
promise U نوید انتظار وعده دادن
wait U انتظار کشیدن معطل شدن
waited U انتظار کشیدن معطل شدن
product life expectancy U عمر مورد انتظار محصول
profiteers U فردیکه انتظار سودزیاد دارد
profiteer U فردیکه انتظار سودزیاد دارد
par for the course <idiom> U تنها چیزیکه انتظار داشته
waits U انتظار کشیدن معطل شدن
to look forward expectantly to the future U با انتظار به آینده نگاه کردن
intended investment U سرمایه گذاری مورد انتظار
awaiting aircraft availability U زمان انتظار درخط تعمیر
to have arrived [expected moment] U رسیدن [به زمان انتظار رفته]
fractional antedating goal response U خرده پاسخ انتظار هدف
taxi stand U توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
a further 50 are in prospect U ۵۰ تای دیگر مورد انتظار هستند
cabstand [American E] U توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
central tendency U احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
taxi rank [British E] U توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
I look forward to receiving your reply. U من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
queuing theory U نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
lounger U کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
ready cap U حالت انتظار هواپیمای جنگنده برای پرواز
deliver the goods <idiom> U موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
Perhaps you are waiting for the plums fall into your mouth. U لابد انتظار داری که لقمه را بجوند ودهانت بگذارند
immediate U پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
hangs U قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hang U قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
Those who play with edged tools must expect to be . <proverb> U کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
mttr U متوسط زمانی که انتظار می رود برای تشخیص و تصحیح یک خطا در سیستم کامپیوتری لازم باشدRepair To Time ean
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas.. <proverb> U کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
ring U سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
holding point U نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
zero wait state U که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
goldie U علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
von neuman morgensterm utility index U شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است
bears U در بر داشتن
redolence U بو داشتن
owning U داشتن
to hold a meeting U داشتن
to be feverish U تب داشتن
to be in a f. U تب داشتن
to have f. U تب داشتن
relieve U داشتن
have U داشتن
to go hot U تب داشتن
doubt U شک داشتن
doubted U شک داشتن
doubting U شک داشتن
doubts U شک داشتن
bear U داشتن
bear U در بر داشتن
having U داشتن
owned U داشتن
bears U داشتن
own U داشتن
relieving U داشتن
relieves U داشتن
owns U داشتن
lack U کم داشتن
possessing U داشتن
wanted U کم داشتن
lacked U کم داشتن
to have possession of U داشتن
lacks U کم داشتن
to possess U داشتن
monogyny U داشتن یک زن
possesses U داشتن
want U کم داشتن
to hold U داشتن
lackvt U کم داشتن
possess U داشتن
to have U داشتن
intercommon U داشتن
recoiled U واکنش داشتن بر
to know by heart U ازحفظ داشتن
to keep up prices U نرخهارابالانگاه داشتن
monogamy U داشتن یک همسر
recoil U واکنش داشتن بر
attend U حضور داشتن
to keep in U نگاه داشتن
existed U وجود داشتن
to keep shop U دکان داشتن
exists U وجود داشتن
to lock out U نگاه داشتن
stink U تعفن داشتن
stinks U تعفن داشتن
dehydrate U پسابش داشتن
to know for certain U یقین داشتن
to know what's what U خبرازجهان داشتن
to observe a fast U روزه داشتن
lean U تمایل داشتن
hankered U اشتیاق داشتن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com