English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
election U انتخاب نماینده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
radio button U شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
commision agent U نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
surrogates U نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogate U نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
target selector U دوربین انتخاب هدف دوربینی که مخصوص انتخاب هدفها به وسیله توپ است
visiting correspondent U نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
tree U روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود
sophistication U نوع انتخاب سریع که اطلاعات مرحله اول مرتب سازی در مرحله دوم به کار می رود تا سرعت انتخاب را افزایش دهد
ineligibility U عدم قابلیت برای انتخاب شدن محرومیت از انتخاب شدن غیرقابل قبول
checks U جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
check U جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
checked U جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
menu item U یک انتخاب در فهرست انتخاب
delegating U نماینده
agent U نماینده
agents U نماینده
deligate U نماینده
depts U نماینده
nominees U نماینده
nominee U نماینده
commissioners U نماینده
commissioner U نماینده
attorneys U نماینده
attorney U نماینده
agency U نماینده
proxy U نماینده
delegates U نماینده
representatives U نماینده
representative U نماینده
doers U نماینده
doer U نماینده
delegated U نماینده
deputies U نماینده
delegate U نماینده
deputy U نماینده
factor U نماینده
factors U نماینده
indicator U نماینده
dept U نماینده
indicatory U نماینده
mercantile agent U نماینده
representatives U نماینده ها
agencies U نماینده
delegates U نماینده ها
proctor U نماینده
indicant U نماینده
rollover U صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
stack indicator U نماینده پشته
sole agent U نماینده انحصاری
deputy U وکیل نماینده
sales agent U نماینده فروش
deputations U نماینده نمایندگی
parliamentarians U نماینده مبرز
sales representative U نماینده فروش
representative elements U عناصر نماینده
priority indicator U نماینده اولویت
deputies U وکیل نماینده
permanent deligate U نماینده دایمی
walking delegate U نماینده سیار
legates U نماینده پاپ
Members of Parliament U نماینده مجلس
envoy U مامور نماینده
envoys U مامور نماینده
legate U نماینده پاپ
deputation U نماینده نمایندگی
parliamentarian U نماینده مبرز
Member of Parliament U نماینده مجلس
pathognomomical U نماینده ناخوشی
expessive U حاکی نماینده
represents U نماینده بودن
manufacturer's agent U نماینده تولیدکننده
represent U نماینده بودن
law agent U نماینده حقوقی
law agent U نماینده قضایی
jack and gill U دونامه نماینده ........
internunico U نماینده پاپ
insurance agent U نماینده بیمه
assignee U نماینده مامور
by depty U بوسیله نماینده
check indicator U نماینده مقابله
consular agent U نماینده کنسولی
customs agent U نماینده گمرکی
envoi U مامور نماینده
represented U نماینده بودن
opostolic delegate U نماینده پاپ
manufacturers' agent U نماینده سازنده
manufacturer's agent U نماینده سازنده
representation U تمثال نماینده
manufacturers' agent U نماینده تولیدکننده
marker ship U کشتی نماینده
overseas agent U نماینده خارجی
representations U تمثال نماینده
pathognomic U نماینده ناخوشی
controlled reprisal U انتخاب بررسی شده راه کار انتخاب کنترل شده راه کار
overseas agent U نماینده درکشور بیگانه
full length U نماینده تمام قدانسان
polyphonic U نماینده چندین صدا
legates U نماینده پاپ حاکم
debt collecting agency U نماینده وصول مطالبات
legate U نماینده پاپ حاکم
delegacy U نماینده هیئت نمایندگان
forwarding agent U نماینده حمل و نقل
phraseogram U خط یا خطوط نماینده عبارات
envoy extraordiinary U نماینده فوق العاده
sole agent U نماینده منحصر بفرد
guidon U پرچم نماینده واحد
sole representative U نماینده منحصر بفرد
polyphonous U نماینده چندین صدا
special agent U وکیل یا نماینده مقیدالوکاله
shipping agent U نماینده شرکت کشتیرانی
lord lieutenant U نماینده پادشاه در ایالات
officially represented U دارای نماینده رسمی
regent U نماینده پادشاه رئیس
to act for somebody U نماینده کسی بودن
regents U نماینده پادشاه رئیس
home service agent U نماینده فروش داخلی
ho stands for water U نماینده اب است O2H
senators U نماینده مجلس سنا
factors U حق العمل کار نماینده
exponents U شرح دهنده نماینده
factor U حق العمل کار نماینده
senator U نماینده مجلس سنا
exponent U شرح دهنده نماینده
delegation U اعزام نماینده هیات نمایندگی
typifying U نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن
genotype U نوع معرف و نماینده یک جنس
g man U نماینده مخصوص دایره بازرسی
agent U نماینده عامل شیمیایی خرج
unseats U محروم کردن نماینده از کرسی
symptomatic U مطابق نشانه بیماری نماینده
unseating U محروم کردن نماینده از کرسی
unseated U محروم کردن نماینده از کرسی
legates U ایلچی نماینده تام الاختیار
delegations U اعزام نماینده هیات نمایندگی
agents U نماینده عامل شیمیایی خرج
unseat U محروم کردن نماینده از کرسی
typify U نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن
typified U نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن
syndic U نماینده یا وکیل یک شرکت یادانشگاه
legate U ایلچی نماینده تام الاختیار
impersonify U ادم ساختن نماینده بودن از
ship's husband U مباشر و مالک نماینده کشتی
typifies U نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن
marker ship U ناو نماینده یاجلودار ستون
residents U نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
resident U نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
subagent U عامل دست دوم نماینده فرعی
High Commissioners U نماینده عالیرتبه کشوری درکشور دیگر
High Commissioner U نماینده عالیرتبه کشوری درکشور دیگر
he voted by proxy U بوسیله وکیل یا نماینده رای داد
lexigraphy U یکجور خط که هر حرف ان نماینده واژه ایست
laboriously U ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
to act [as somebody] U عمل کردن [به عنوان نماینده کسی]
lagate a latere U نماینده پاپ که دارای اختیارات کامل باشد
persona grata U نماینده سیاسی مورد قبول کشور دیگر
residency U محل اقامت نماینده دولت استعمارگر در کشورمستعمره
program music U موزیکی که نماینده یک رشته رویدادهاو منظره ها باشد
coloury U دارای رنگی که نماینده خوبی کالایی است
to speak on behalf of [as representative] U از طرف [کسی] صحبت کردن [به عنوان نماینده]
phonotypy U چاپ با حروفی که هرکدام نماینده یک صدای معینی است
state's attorney U نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state attorney U نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
proxy U نماینده صاحب سهم در مجمع عمومی صاحبان سهام وکیل
jeap &gill U دو نام نماینده برای پسران ودختران که درحکایات یامثل هابگویند
liberal gift U بخششی که نماینده رادی ونظری بلندی دهنده باشد بخشش کافی
noting U نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire
note U نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire
notes U نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire
embassies U سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
embassy U سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
phonetic system of spelling U اصول املایی بموجب ان هرحرف نماینده همیشگی یک صدای معین میباشد
minister plenipotentiary U نماینده سیاسی که زیر دست سفیرکبیر است ولی قدرت تمام دارد
roundhead U نماینده پارلمان انگلیس دردوره شارل اول و عضو فرقه مسیحیان کویکر
sheriffs U نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
sheriff U نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
selections U انتخاب
selection U انتخاب
draft U انتخاب
drafted U انتخاب
drafts U انتخاب
choicer U انتخاب
choices U انتخاب
franchises U حق انتخاب
franchise U حق انتخاب
delegacy U انتخاب
franc U حق انتخاب
francs U حق انتخاب
election U انتخاب
selecting U انتخاب
choice U انتخاب
excerption U انتخاب
choicest U انتخاب
suffrage U حق انتخاب
options U انتخاب
option U حق انتخاب
option U انتخاب
options U حق انتخاب
selected U انتخاب کردن
electors U انتخاب کننده
option U شق انتخاب شده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com