Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
clump
U
انبوه کردن
clumped
U
انبوه کردن
clumping
U
انبوه کردن
clumps
U
انبوه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
thickest
U
انبوه
tufty
U
انبوه
tump
U
انبوه
lot
U
انبوه
bushy
U
انبوه
bushiest
U
انبوه
bushier
U
انبوه
clumps
U
انبوه
vasty
U
انبوه
thicker
U
انبوه
thick
U
انبوه
clumpy
U
انبوه
multitudinous
U
انبوه
collective
U
انبوه
dense
U
انبوه
denser
U
انبوه
densest
U
انبوه
clump
U
انبوه
agminated
U
انبوه
agminate
U
انبوه
aggregation
U
انبوه
floccose
U
انبوه
rank
U
انبوه
ranked
U
انبوه
ranks
U
انبوه
luxuriant
U
انبوه
heap
U
انبوه
clumping
U
انبوه
grossest
U
انبوه
multitude
U
انبوه
thickset
U
انبوه
grosser
U
انبوه
overgrown
U
انبوه
masses
U
انبوه
grosses
U
انبوه
riffraff
U
انبوه
grossing
U
انبوه
massing
U
انبوه
clumped
U
انبوه
cluster
U
انبوه
heaping
U
انبوه
mass
U
انبوه
heaps
U
انبوه
gross
U
انبوه
grossed
U
انبوه
multitudes
U
انبوه
flocculate
U
انبوه شدن
high mass consumption
U
مصرف انبوه
massed fire
U
اتش انبوه
mass
U
انبوه توده
thickets
U
درختزار انبوه
flag
U
دم انبوه وپشمالوی سگ
aggregates
U
انبوه سنگدانه
flags
U
دم انبوه وپشمالوی سگ
mass unemployment
U
بیکاری انبوه
tussocks
U
دسته انبوه
mob
U
انبوه مردم
overcrowd
U
انبوه شدن
tussock
U
دسته انبوه
congeries
U
انبوه کومه
aggregate
U
انبوه سنگدانه
aggregates
U
انبوه توده
mobbed
U
انبوه مردم
bikes
U
انبوه جمعیت
bike
U
انبوه جمعیت
mobbing
U
انبوه مردم
mobs
U
انبوه مردم
densest
U
انبوه احمق
mass-production
U
تولید انبوه
thicket
U
درختزار انبوه
congest
U
انبوه شدن
aggregate
U
انبوه توده
heap
U
انبوه گروه
mass memory
U
حافظه انبوه
mass production
U
تولید انبوه
mass storage
U
انبار انبوه
dense
U
انبوه احمق
masses
U
انبوه توده
heaps
U
انبوه گروه
heaping
U
انبوه گروه
luxuriant vegetation
U
گیاهان انبوه
rampant vegetation
U
گیاهان انبوه
shock head
U
انبوه گیسو
mass data
U
دادههای انبوه
agglomerate
U
توده انبوه
overrun
U
انبوه شدن
voluminous
U
متراکم انبوه
lot
U
توده انبوه
overrunning
U
انبوه شدن
acervate
U
انبوه شده
overruns
U
انبوه شدن
massing
U
انبوه توده
mass consumption
U
مصرف انبوه
denser
U
انبوه احمق
mass formation
U
ارایش هجومی انبوه
overeun error
U
خطای انبوه شده
mass production of goods
U
تولید انبوه کالا
mass storage device
U
دستگاه انبوه ذخیره
age of mass consumption
U
عصر مصرف انبوه
aggregate particles
U
خردههای انبوه شده
central mass storage
U
انباره انبوه مرکزی
removable mass storage
U
انباره انبوه قابل انتقال
flocculate
U
بصورت رشتههای انبوه و کرکداردراوردن
cloud
U
توده انبوه تیره وگرفته
clouding
U
توده انبوه تیره وگرفته
clouds
U
توده انبوه تیره وگرفته
economies of scale
U
صرفه جوئیهای تولید انبوه
crowds
U
بازور وفشارپرکردن انبوه مردم
crowd
U
بازور وفشارپرکردن انبوه مردم
rain forest
U
جنگل انبوه مناطق گرم و پرباران
profiles
U
سیستم پرسنلی ذخیره انبوه کامپیوتر
profiled
U
سیستم پرسنلی ذخیره انبوه کامپیوتر
profile
U
سیستم پرسنلی ذخیره انبوه کامپیوتر
profiling
U
سیستم پرسنلی ذخیره انبوه کامپیوتر
covert
U
بوته زار انبوه مخفیگاه شکار
wooded
U
پوشیده شده از درخت خیلی انبوه
shock headed
U
انبوه گیسو دارای موی فراوان
reprographics
U
ترسیم ها و فیلم ها و روشهای تولید انبوه مجدد
off the shelf
U
محصول سخت افزار یا نرم افزار با تولید انبوه
prodos
U
سیستم عامل II APPLE که برای حمایت دستگاههای ذخیره انبوه و دستگاههای ذخیره فلاپی دیسک طراحی شده است
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com