English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stack U انباشتن پشته کردن
stacked U انباشتن پشته کردن
stacks U انباشتن پشته کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pops U برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
pop U برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
popped U برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
agglomerate U جمع کردن انباشتن
garnering U انبار کردن انباشتن
garnered U انبار کردن انباشتن
garner U انبار کردن انباشتن
garners U انبار کردن انباشتن
plenish U با اثاثه انباشتن تجهیز کردن
stacks U پشته کردن
stacked U پشته کردن
stack U پشته کردن
pop U خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
popped U خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
pops U خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
bulk U انباشتن
hoarded U انباشتن
hoard U انباشتن
stack U انباشتن
hoardings U انباشتن
accrue U انباشتن
accumulating U انباشتن
hoards U انباشتن
accumulates U انباشتن
accruing U انباشتن
stuffed U انباشتن
accrues U انباشتن
accumulate U انباشتن
stashed U انباشتن
roll up U انباشتن
stuffs U انباشتن
cumulate U انباشتن
cumulation U انباشتن
treasur up U انباشتن
stuff U انباشتن
stash U انباشتن
stashes U انباشتن
stacks U انباشتن
agglomerate U انباشتن
hill U انباشتن
stashing U انباشتن
hills U انباشتن
stuffing U انباشتن
hoarding U انباشتن
stacked U انباشتن
accumulating U رویهم انباشتن
stow U پریدن انباشتن
accumulates U رویهم انباشتن
stuffed U چپاندن انباشتن
dump U رونوشت انباشتن
pyramid U رویهم انباشتن
pyramids U رویهم انباشتن
stuffs U چپاندن انباشتن
stuff U چپاندن انباشتن
stack up U روی هم انباشتن
accumulate U رویهم انباشتن
stowed U پریدن انباشتن
fill U انباشتن اکندن
huddling U روی هم انباشتن
fills U انباشتن اکندن
assembles U انباشتن گرداوردن
huddles U روی هم انباشتن
stowing U پریدن انباشتن
assemble U انباشتن گرداوردن
huddled U روی هم انباشتن
huddle U روی هم انباشتن
assembled U انباشتن گرداوردن
stows U پریدن انباشتن
overstuff U با اشیا زیاد انباشتن
ingather U انباشتن خرمن برداشتن
bank U رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
banks U رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
overstuff U بیش ازحد لزوم انباشتن
to store up something U انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
border U پشته
hills U پشته
hill U پشته
hillock U پشته
ricks U پشته
hillman U پشته
esker U پشته
knap U پشته
rick U پشته
dikes U پشته
ricked U پشته
stacks U پشته
ricking U پشته
monticule U پشته
hummock U پشته
dyke U پشته
butts U پشته
butted U پشته
dykes U پشته
butt U پشته
heaps U پشته
heaping U پشته
stacker U پشته کن
stack U پشته
bordering U پشته
heap U پشته
push down stack U پشته
stacked U پشته
mounds U پشته
embankment U پشته
hillocks U پشته
hurst U پشته
embankments U پشته
bordered U پشته
mound U پشته
banquette U جوی پشته
border U پشته خاکی
bordering U پشته خاکی
snow covers U برف پشته
cusp U پشته شنی
bordered U پشته خاکی
application heap U پشته کاربردی
earthwork U پشته خاک
sill U پشته زیردریایی
hummocky U پشته دار
barrows U پشته توده
barrow U پشته توده
downstream fill U پشته پایاب
stack indicator U نماینده پشته
stack indicator U پشته نما
stack pointer U اشاره گر پشته
stack register U ثبات پشته
sand bank U ریگ پشته
potential barrier U پشته پتانسیل
bed U بستر پشته
stacker U پشته ساز
beds U بستر پشته
program stack U پشته برنامه
downstream shell U پشته پایاب
mamelon U پشته گرد
potential hill U پشته پتانسیل
the ridge of a mountain U پشته کوه
sand hill U ریگ پشته
agger U پشته ی دفاعی
tandem system U سیستم دو پشته
ridges U خاک پشته
stacking U پشته سازی
ridge U خاک پشته
sills U پشته زیردریایی
hay cock U پشته علف
card stacker U کارت پشته کن
stacked job processing U پردازش پشته یی
barrow U پشته خاک
pulls U بازیابی داده از پشته
pop instruction U دستورالعمل بازیابی از پشته
ridged U دارای خر پشته مرزدار
kopje U پشته تپه کوچک
pull U بازیابی داده از پشته
bankside U پشته یا کناره رود
nest U پشته سخت افزار
nests U پشته سخت افزار
contact potential barrier U پشته پتانسیل مجاورتی
toft U پشته تپه کوچک
stack U آدرس ابتدا پایانه پشته
razor edge U پشته کوه که تیز باشد
ridge U پشته تپههای دامنه کوه
ridges U پشته تپههای دامنه کوه
puts U قرار دادن داده در پشته
stacked U آدرس ابتدا پایانه پشته
put U قرار دادن داده در پشته
sliping terrace U جوی پشته شیب دار
scarcement U پشته یا تل عقب تپه یااستحکامات
stacks U آدرس ابتدا پایانه پشته
tumulus U پشته خاک روی قبر
putting U قرار دادن داده در پشته
saddleback U قسمتی از پشته کوه که مانندزین گاواست
top U جدیدترین داده فایل که به پشته افزوده میشود
enmesh U مثل توروپارچه پشته بندی سوراخ دارکردن
tenon saw U اره دستی با تیغه پهن و پشته باریک
push U دستور کامپیوتر که داده را روی لیست یا پشته LIFO ذخیره میکند
pushes U دستور کامپیوتر که داده را روی لیست یا پشته LIFO ذخیره میکند
pushed U دستور کامپیوتر که داده را روی لیست یا پشته LIFO ذخیره میکند
pondage U گنجایش حوض یا استخر انباشتن اب در حوض یااستخر
hypercard U نوعی محیط برنامه نویسی که تمام شکلهای گوناگون اطلاعات را به صورت پشته هایی از کارت شاخص دارسازمان میدهد هایپرکارت
blocked U [ستون، نیم ستون و پشته بند محافظ]
stacked U ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
stack U ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
stacks U ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com