English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (24 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
improvise U انا ساختن تعبیه کردن
improvises U انا ساختن تعبیه کردن
improvising U انا ساختن تعبیه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
contrived U تعبیه کردن
embeds U تعبیه کردن
inserting U تعبیه کردن
embed U تعبیه کردن
contriving U تعبیه کردن
contrives U تعبیه کردن
work out U تعبیه کردن
inserts U تعبیه کردن
insert U تعبیه کردن
contrive U تعبیه کردن
devising U تعبیه کردن وصیت نامه
devised U تعبیه کردن وصیت نامه
devises U تعبیه کردن وصیت نامه
devise U تعبیه کردن وصیت نامه
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
embedding U تعبیه
inserting U تعبیه
shift U تعبیه
shifted U تعبیه
shifts U تعبیه
inserts U تعبیه
insert U تعبیه
improvisation U تعبیه
lash up U تعبیه
appliances U تعبیه
appliance U تعبیه
insertion U جاسازی تعبیه
shebang U ابتکار تعبیه
engaged <adj.> U تعبیه شده
devisable U تعبیه کردنی
embedded systems U سیستمهای تعبیه شده
embeded command U فرمان تعبیه شده
bulit in check U تست تعبیه شده
built in fonts U شکل حروف تعبیه شده
foundation joint U درز اتصالی که بین پی وساختمان تعبیه میشود
lipping U قطعه چوبی که در لای شکاف کمان تعبیه شده
improviser U تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلامقدمه چیزیرا میسازد
improvisor U تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلا مقدمه چیزیرا میسازد
kerb inlet U روزنه یا منفذی که در زیرجدول جهت عبور اب باران تعبیه میشود
presumptive address U آدرس اولیه در برنامه که به عنوان مرجعی برای تعبیه است
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
sponson U جدار توخالی یا جاسازی شده در بدنه تانک برای تعبیه مهمات یا بی سیم
To bear (put up) with somebody. U با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
prepares U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepare U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
preparing U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
engineer U اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineers U اداره کردن طرح کردن و ساختن
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
make U درست کردن ساختن اماده کردن
engineered U اداره کردن طرح کردن و ساختن
hard sectored U دیسک لرزانی که در ان سوراخهایی به منظور تعیین حدود هر قطاع یا بخش تعبیه و منگنه شده است
slotting U شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده
slot U شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده
slots U شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده
work up U ترکیب کردن ساختن
to lay it on thick U نصب کردن ساختن
get U مجاب کردن ساختن
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
gets U مجاب کردن ساختن
getting U مجاب کردن ساختن
oblige U وادار کردن مرهون ساختن
attracts U جذب کردن مجذوب ساختن
attracting U جذب کردن مجذوب ساختن
attracted U جذب کردن مجذوب ساختن
attract U جذب کردن مجذوب ساختن
serialises U نوبتی کردن پیاپی ساختن
provide U میسر ساختن تامین کردن
surprise U متعجب ساختن غافلگیر کردن
surprises U متعجب ساختن غافلگیر کردن
assimilate U تلفیق کردن همانند ساختن
pleases U خشنود ساختن کیف کردن
serialised U نوبتی کردن پیاپی ساختن
please U خشنود ساختن کیف کردن
obliges U وادار کردن مرهون ساختن
obliged U وادار کردن مرهون ساختن
assimilating U تلفیق کردن همانند ساختن
reproduces U چاپ کردن دوباره ساختن
destroys U ویران کردن نابود ساختن
serializing U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serializes U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialized U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialize U نوبتی کردن پیاپی ساختن
destroying U ویران کردن نابود ساختن
destroy U ویران کردن نابود ساختن
inculcating U جایگیر ساختن تلقین کردن
provides U میسر ساختن تامین کردن
assimilating U هم جنس کردن شبیه ساختن
prey U دستخوش ساختن طعمه کردن
localising U محلی کردن موضعی ساختن
serialising U نوبتی کردن پیاپی ساختن
reproducing U چاپ کردن دوباره ساختن
tumify U اماس کردن متورم ساختن
highlighting U روشن ساختن مشخص کردن
localises U محلی کردن موضعی ساختن
assimilates U تلفیق کردن همانند ساختن
incapacitates U ناتوان ساختن محجور کردن
illuminate U درخشان ساختن زرنما کردن
fraternises U برادری کردن متفق ساختن
incapacitated U ناتوان ساختن محجور کردن
fraternising U برادری کردن متفق ساختن
incapacitate U ناتوان ساختن محجور کردن
fraternize U برادری کردن متفق ساختن
retarding U کند ساختن معوق کردن
inculcated U جایگیر ساختن تلقین کردن
fraternised U برادری کردن متفق ساختن
proscribe U ممنوع ساختن تحریم کردن
frankest U باطل کردن مصون ساختن
subdue U مقهور ساختن رام کردن
proscribing U ممنوع ساختن تحریم کردن
illuminating U درخشان ساختن زرنما کردن
incapacitating U ناتوان ساختن محجور کردن
subdues U مقهور ساختن رام کردن
subduing U مقهور ساختن رام کردن
illuminates U درخشان ساختن زرنما کردن
proscribes U ممنوع ساختن تحریم کردن
emboss U مزین کردن پرجلوه ساختن
admired U متحیر کردن متعجب ساختن
fraternized U برادری کردن متفق ساختن
discompose U مضطرب ساختن پریشان کردن
assimilate U هم جنس کردن شبیه ساختن
proscribed U ممنوع ساختن تحریم کردن
indicated U نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicate U نمایان ساختن اشاره کردن بر
inculcates U جایگیر ساختن تلقین کردن
assimilated U هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilated U تلفیق کردن همانند ساختن
indicates U نمایان ساختن اشاره کردن بر
franks U باطل کردن مصون ساختن
franking U باطل کردن مصون ساختن
admires U متحیر کردن متعجب ساختن
inculcate U جایگیر ساختن تلقین کردن
fraternizes U برادری کردن متفق ساختن
frank U باطل کردن مصون ساختن
franked U باطل کردن مصون ساختن
franker U باطل کردن مصون ساختن
fraternizing U برادری کردن متفق ساختن
fructify U برومند کردن بارور ساختن
assimilates U هم جنس کردن شبیه ساختن
reproduced U چاپ کردن دوباره ساختن
trump up <idiom> U ساختن ،درمغز اختراع کردن
entombing U دفن کردن مقبره ساختن
internalized U باطنی ساختن داخلی کردن
detect U کشف کردن نمایان ساختن
detected U کشف کردن نمایان ساختن
detecting U کشف کردن نمایان ساختن
to bear with a person U باکسی ساختن یاسازش کردن
detects U کشف کردن نمایان ساختن
violates U بی حرمت ساختن مختل کردن
surprize U متعجب ساختن غافلگیر کردن
entombed U دفن کردن مقبره ساختن
violated U بی حرمت ساختن مختل کردن
to hammer out U ساختن بکوشش درست کردن
redargue U متهم ساختن تکذیب کردن
avouch U تضمین کردن مستقر ساختن
tepefy U ولرم کردن ملول ساختن
agonise U معذب ساختن متاثر کردن
prepare U مهیا ساختن مجهز کردن
preparing U مهیا ساختن مجهز کردن
internalize U باطنی ساختن داخلی کردن
internalising U باطنی ساختن داخلی کردن
internalises U باطنی ساختن داخلی کردن
internalised U باطنی ساختن داخلی کردن
internalizes U باطنی ساختن داخلی کردن
internalizing U باطنی ساختن داخلی کردن
spellbind U مجذوب کردن مفتون ساختن
to cotton with each other U باهم ساختن یارفاقت کردن
to cotton together U باهم ساختن یارفاقت کردن
violate U بی حرمت ساختن مختل کردن
entombs U دفن کردن مقبره ساختن
prepares U مهیا ساختن مجهز کردن
entomb U دفن کردن مقبره ساختن
reproduce U چاپ کردن دوباره ساختن
retard U کند ساختن معوق کردن
perpetuating U دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuates U دائمی کردن جاودانی ساختن
lanes U کوچه ساختن منشعب کردن
retards U کند ساختن معوق کردن
perpetuated U دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuate U دائمی کردن جاودانی ساختن
lane U کوچه ساختن منشعب کردن
localizes U محلی کردن موضعی ساختن
localize U محلی کردن موضعی ساختن
localizing U محلی کردن موضعی ساختن
pt down U هرز اب ساختن منکوب کردن
mirror U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
engraves U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
locating U مستقر ساختن مکان یابی کردن
recess U موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
located U مستقر ساختن مکان یابی کردن
locates U مستقر ساختن مکان یابی کردن
freeze U ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
engrave U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
enabling U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
illume U منور کردن روشن فکر ساختن
enabled U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
recesses U موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
cark U بار کردن غمگین ساختن یاشدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com