Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
buffer
U
امپلی فایری برای جلوگیری ازتداخل مدارات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
straight line coding
U
برنامه نوشته شده برای جلوگیری از استفاده حلقه و انشعاب برای اجرای سریع تر
obstructionist
U
کسیکه برای جلوگیری
in order to prevent
U
برای جلوگیری کردن
amplifire
U
امپلی فایر
audio amplifier
U
امپلی فایر صوتی
dyke
U
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
kyanize
U
باداراشکنه اندودن برای جلوگیری ازپوسیدگی
copy protect
U
یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
to avoid distortion of the results
[produced]
by ...
U
برای جلوگیری از اعوجاج نتایج توسط ...
dikes
U
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
dykes
U
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
multi stage amplifier
U
امپلی فایر چند طبقه
sunscreens
U
کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
sunscreen
U
کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
bailout
U
کمک مالی
[برای جلوگیری از ورشکستگی]
[اقتصاد]
fly net
U
پشه پران تورسیمی برای جلوگیری ازامدن مگس
bulk head
U
دیواریکه برای جلوگیری ازفشار اب یا خاک ساخته میشود
maintenance
U
مراقب مرتب از سیستم برای جلوگیری از رویداد خرابی
infibulation
U
چفت کردن الت تناسلی برای جلوگیری از جماع
gaiting strap
U
تسمه مخصوص ارابه برای جلوگیری از انحراف اسب
boundary
U
جلوگیری از هر برنامه برای نوشتن بر یک فضای مشخص از حافظه
boundaries
U
جلوگیری از هر برنامه برای نوشتن بر یک فضای مشخص از حافظه
high fidelity amplifier
U
امپلی فایرهای فا تقویت کننده باکیفیت عالی
flops
U
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
flop
U
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
flopping
U
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
spill wind
U
سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
flopped
U
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
windbreak
U
درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند
windbreaks
U
درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند
retraction lock
U
وسیله مکانیکی برای جلوگیری از جمع شدن غیرعمدی ارابه فرود
to take action to prevent
[stop]
such practices
U
اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
radiation shield
U
وسیلهای برای جلوگیری ازتابشهای ناخواسته که دراندازه گیری کمیت موردنظرتاثیر میگدارند
fail safe system
U
سیستمی که برای جلوگیری ازخرابی طراحی شده است سیستم با خرابی ملایم
sealsking
U
نوار پوست سگ ماهی زیرچوب اسکی تورینگ برای جلوگیری از سر خوردن بعقب
to rough a horse's shoes
U
میخ مخصوص بنعل اسب زدن برای اینکه از سرخوردن ان جلوگیری شود
encoding
U
روش کد گذاری داده در دیسک مغناطیسی برای جلوگیری از مجموعهای از بیتهای مشابه
normal
U
روش ساخت اطلاعات در پایگاه داده برای جلوگیری از افزونگی و بهبود کارایی ذخیره
revenue cutter
U
کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
control lock
U
وسیلهای برای قفل کردن سطوح فرامین و جلوگیری ازحرکت انها وقتیکه هواپیمامتوقف است
wire locking
U
بستن تعدادی مهره یا پیچ به یکدیگر توسط سیم ایمنی برای جلوگیری از شل شدن انها
anti spin
U
سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
bacteriolysis
U
مواد شیمایی جهت جلوگیری از رشد باکتری خصوصا برای انبار کردن فرش بیش از سه ما ه
zone
U
مدارات
zones
U
مدارات
parallels of latitude
U
مدارات
circuitry
U
مدارات
coupling of circuits
U
تزویج مدارات
carbon seal
U
وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
compressor bleed air
U
هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
parrallels of latitude
U
مدارات عرض جغرافیایی
solid state circuitry
U
مدارات حالت جامد
semaphore
U
مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
preventive justice
U
قسمتی ازحقوق که به بررسی اقدامات مختلفی که برای جلوگیری ازارتکاب جرم از ناحیه تبهکاران احتمالی لازم است اختصاص دارد
graticule
U
شبکه نصف النهارات و مدارات
locknut
U
قراردادن مهره دوم برای جلوگیری ازشل شدن مهره اول
joggling
U
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggle
U
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggled
U
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggles
U
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
anti blush tinner
U
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
marshall plan
U
طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
spacer
U
امکانی در سیستم کلمه پرداز برای جلوگیری از فاصله دار شدن کلمات یا جدا شدن در محل نادرست
input preamplifier
U
پری امپلی فایر ورودی تقویت کننده ورودی
end finish
U
گره جناقی
[گره زدن دو انتهای فرش در محل ریشه ها برای جلوگیری از باز شدن و بهم ریختگی تار و پود]
scramblers
U
وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند
scrambler
U
وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند
fail
U
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails
U
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
failed
U
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
graticule ticks
U
نقاط تقاطع خطوط شبکه بندی نصف النهارات و مدارات روی نقشه
cabin pressurization safety valve
U
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
wafers
U
یک قطعه نازک سیلیکون که بر روی ان مدارات مجتمع جهت ایجاد یک تراشه قرار دارند
wafer
U
یک قطعه نازک سیلیکون که بر روی ان مدارات مجتمع جهت ایجاد یک تراشه قرار دارند
crosstalk
U
سیگنالهی ناخواسته درمجموعهای از مدارات ارتباطی یا کامپیوتری که ازوجود ترافیک در کانالهای دیگر یا از تداخل ناشی میشود
branch
U
در مدارات الکتریکی قسمتی ازیک شبکه متشکل از یک یا چندالمنت دو ترمینالی که بصورت سری به یکدیگرمتصل شده اند
branches
U
در مدارات الکتریکی قسمتی ازیک شبکه متشکل از یک یا چندالمنت دو ترمینالی که بصورت سری به یکدیگرمتصل شده اند
carrier
U
پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carriers
U
پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
add on
مدارات سیستم ها یا دستگاه های سخت افزاری که می توانند به یک کامپیوتر متصل شوند تا حافظه و کارایی آن را افزایش دهند
power down
U
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
collision parameter
U
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
paching central
U
سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
kiosk
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
contraception
U
جلوگیری
interdiction
U
جلوگیری
debarment
U
جلوگیری
restraint
U
جلوگیری
restraints
U
جلوگیری
premunition
U
جلوگیری
arrest
U
سد جلوگیری
arrested
U
سد جلوگیری
forbiddance
U
جلوگیری
interception
U
جلوگیری
suppression
U
جلوگیری
countercheck
U
جلوگیری
arrests
U
سد جلوگیری
stoppages
U
جلوگیری
stoppage
U
جلوگیری
prevention
U
جلوگیری
obstruction
U
جلوگیری
obstructions
U
جلوگیری
uncontrollable
U
غیرقابل جلوگیری
preventible
U
قابل جلوگیری
preventable
U
قابل جلوگیری
pull up
U
جلوگیری کردن
preventability
U
قابلیت جلوگیری
prevenience
U
منع جلوگیری
restraining
U
جلوگیری کردن از
contraception
U
جلوگیری از ابستنی
restrain
U
جلوگیری کردن از
premune
U
ناشی از جلوگیری
prevent
U
جلوگیری کردن
uncontrollably
U
غیرقابل جلوگیری
preventive
U
عامل جلوگیری
erosion control
U
جلوگیری از فرسایش
suppressive
U
جلوگیری کننده
hold in
U
جلوگیری کردن
preservation
U
محافظت جلوگیری
suppressor
U
جلوگیری کننده
preclusive
U
جلوگیری کننده
restrains
U
جلوگیری کردن از
letted
U
منع جلوگیری
keeps
U
جلوگیری کردن
keep
U
جلوگیری کردن
rebuffs
U
جلوگیری کردن
noise suppression
U
جلوگیری ازپارازیت
stops
U
جلوگیری منع
stopping
U
جلوگیری منع
stopped
U
جلوگیری منع
stop
U
جلوگیری منع
rebuffing
U
جلوگیری کردن
to provide against
U
جلوگیری کردن
rebuffed
U
جلوگیری کردن
interdict
U
جلوگیری ممنوعیت
interceptive
U
جلوگیری کننده
prohibit
U
جلوگیری کردن
hinders
U
جلوگیری کردن
hindering
U
جلوگیری کردن
hindered
U
جلوگیری کردن
inhibiter
U
جلوگیری کننده
hinder
U
جلوگیری کردن
inhibitive
U
وابسته به جلوگیری
inhibitor
U
جلوگیری کننده
prohibits
U
جلوگیری کردن
prohibiting
U
جلوگیری کردن
to keep back
U
جلوگیری کردن از
rebuff
U
جلوگیری کردن
prevent
U
جلوگیری کردن از
inhibit
U
جلوگیری کردن
block age
U
جلوگیری انسداد
checks
U
جلوگیری کردن از
checked
U
جلوگیری کردن از
check
U
جلوگیری کردن از
bridle
U
جلوگیری کردن از
checkless
U
غیرقابل جلوگیری
bridled
U
جلوگیری کردن از
bridles
U
جلوگیری کردن از
rule out
U
جلوگیری کردن
repressed
U
جلوگیری شده
hold
U
جلوگیری کردن
bridling
U
جلوگیری کردن از
preservative
U
ماده جلوگیری
holds
U
جلوگیری کردن
arrested
U
جلوگیری از سقوط
arrested
U
جلوگیری کردن
arrests
U
جلوگیری کردن
arrests
U
جلوگیری از سقوط
arrest
U
جلوگیری از سقوط
accident prevention
U
جلوگیری از سانحه
arrest
U
جلوگیری کردن
inhibits
U
جلوگیری کردن
preventive
U
جلوگیری کننده
preservatives
U
ماده جلوگیری
prevented
U
جلوگیری کردن
inhibition
U
جلوگیری از بروزاحساسات
prevents
U
جلوگیری کردن از
prevents
U
جلوگیری کردن
preventing
U
جلوگیری کردن از
birth control
U
جلوگیری از ابستنی
preventing
U
جلوگیری کردن
abatement
U
فروکش جلوگیری
prevented
U
جلوگیری کردن از
irrepressible
U
جلوگیری نکردنی
quenchable
U
قابل جلوگیری
repessive
U
جلوگیری کننده
quenchless
U
غیرقابل جلوگیری
controlment
U
اختیارداری جلوگیری
inhibitions
U
جلوگیری از بروزاحساسات
badminton
U
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
curbs
U
جلوگیری لبه پیاده رو
to avert bankruptcy
U
از ورشکستگی جلوگیری کردن
to avoid bankruptcy
U
از ورشکستگی جلوگیری کردن
contraceptives
U
وسیله جلوگیری از ابستنی
to resist heat
U
از نفوذگرما جلوگیری کردن
to pull short
U
یک مرتبه جلوگیری کردن
curb
U
جلوگیری لبه پیاده رو
controlling
U
بازرسی نظارت جلوگیری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com