English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
resgestae U امور انجام شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
consortia U ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
consortium U ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
consortiums U ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
housekeeping U در آغاز برنامه جدید برای انجام امور سیستم مثل پاک کردن حافظه تشخیص کلیدهای تابع یا تغییر حالت صفحه تصویر
robot U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
back end server U کامپیوتر متصل به شبکه که امور مربوط به ایستگاههای کاری مشتری را انجام میدهد
economic and social council U شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
Other Matches
civil works U امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
medical regulator U تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
failed U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
qui facit per alium facit perse U کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
like a duck takes the water [Idiom] U کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
automate U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failures U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failure U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
gurantee U عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
amor U امور
scratch one's back <idiom> U کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
religious matters U امور دینی
interiors U امور داخله
financial affairs U امور مالی
miscellaneous U امور متفرقه
state affairs U امور مملکتی
civil affairs U امور غیرنظامیان
authorities U اولیای امور
aviation authority U امور هواپیمایی
personal affairs U امور شخصی
combat duty U امور رزمی
authority U اولیاء امور
interior U امور داخله
authority ties of the state U اولیا امور
authority ties of the state U مصادر امور
money matters U امور پولی
non litigious matters U امور حسبی
interior affairs U امور داخلی
the high functionery ries of the state U مصادر امور
regulatory authority U اولیاء امور مراقبتی
civic action U امور عام المنفعه
supervisory authority U اولیاء امور مراقبتی
surveillance authority U اولیاء امور نظارتی
regulatory authority U اولیاء امور نظارتی
chaplain activities fund U اعتبار امور مذهبی
clerical test U ازمون امور دفتری
surveillance authority U اولیاء امور مراقبتی
supervisory authority U اولیاء امور نظارتی
corporate treasurer U مدیر امور مالی
State Department U وزارت امور خارجه
g air U رکن 2 امور هوایی
liquidation of company U تصفیه امور شرکتها
probate court U محکمه امور حسبی
chaplains U افسر امور دینی
majordomo U متصدی امور خانوادگی
militarization U نظامی کردن امور
ministry of foreign affairs U وزارت امور خارجه
non litigious jurisdiction act U قانون امور حسبی
non litigious matters act U قانون امور حسبی
tax reforms U اصلاح امور مالیاتی
table of authorities U جدول اولیا امور
space broker U کارگزار امور تبلیغات
secretary of state for foreign affairs U وزیر امور خارجه
politico military U امور سیاسی نظامی
principal centre of affairs U مرکز مهم امور
minister of foreign affairs U وزیر امور خارجه
The foreign ministry. the ministry of foreign affairs. U وزارت امور خارجه
financial affairs U امور مربوط به مالیه
chief financial officer [CFO] U مدیر امور مالی
administration U اداره امور یکانها
administrations U اداره امور یکانها
to arrange matters U ترتیب دادن امور
tax administration U اداره امور مالیات
customs broker U واسطه امور گمرکی
emotional and physical U امور عاطفی و بدنی
fish warden U متصدی امور شیلات
foreign minister U وزیر امور خارجه
minister for foreign affairs U وزیر امور خارجه
chaplain U افسر امور دینی
promiscuous U بیقید در امور جنسی
routines U امور غیر مهم
routinely U امور غیر مهم
bureaucratic U وابسته به امور اداری
routine U امور غیر مهم
air branch U قسمت امور هوایی
Foreign Office U وزارت امور خارجه
testamentary causes U امور مربوط به وصایا
domicile U منزل یا مرکز مهم امور
domiciles U منزل یا مرکز مهم امور
The ministry of economic affairs and finance U وزارت امور اقتصاد و دارایی
financial data U اطلاعات مربوط به امور مالی
Ministry of Labor and Social Affairs . U وزارت کار ؟ امور اجتماعی
assignees in bankruptcy U هیئت تصفیه امور ورشکسته
signal security U حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
proetor U متصدی امور قضایی وکشوری
surgical U مربوط به امور پزشکی جراحی
presswork U اداره مطبعه امور چاپخانه
deficit financing U اداره امور مالی با کسرموازنه
to take the helm U زمام امور رادردست گرفتن
strategic U مربوط به امور سوق الجیشی
technicians U شخص متخصص در امور صفتی
politics U علم سیاست امور سیاسی
technician U شخص متخصص در امور صفتی
generals U شرکت مربوط به امور اداری اصلی
diplomatist U کسی که به امور دیپلماتیک اشتغال دارد
general U شرکت مربوط به امور اداری اصلی
parochialism U امور مربوط بناحیه یابخش کلیسایی
cryptologistics U امور لجستیکی مربوط به عملیات رمز
major-domos U متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
to go underground U خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
to go into hiding U خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
major domo U متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major-domo U متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
counsel appointed U وکیل مسخر یاتسخیری در امور مدنی
upward compatible U اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
verderor U متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
deck department U قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
channelled U کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
rummage sale U حراج هدایای تقدیمی بکلیسابرای امور خیریه
channel U کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channeled U کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
home U امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
channeling U کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channels U کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
shipping U امور ارسال کالاها ناوگان عمومی یک کشور
dialectic U هگل و مارکس ان را جهت تعلیل و توجیه امور
housekeeping U امور لازم برای نگهداری سیستم کامپیوتری
homes U امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
minnesota clerical aptitude test U ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
verderer U متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
treasurers U مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
treasurer U مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
collated U به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collate U به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
get in gear [get into gear] <idiom> U بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
superstitious uses U مخارجی که برای امور مذهبی غیرقانونی صرف شود
collates U به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
functional U رسم امور داخلی و فرآیندهای ماشین یا نرم افزار
formalism U اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
collating U به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
trial attorney U وکیلی که تخصص او در دفاع است وکمتر به امور دفتری می رسد
commonest U زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
hipster U شخص طرفدار امور جدیدوبیسابقه مانند مواد مخدره وغیره
selenodetic U امور مربوط به تهیه نقشه یانقشه برداری از کره ماه
commoners U زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
common U زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
churchwarden U هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
joint petroleum office U دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
institutionalism U سیاست ترویج امور خیریه واصلاح بزهکاران از طرق اخلاقی و تادیبی
churchwardens U هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
retention money U مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
querying U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
business U کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
classical economics U نظرپیروان ان عدم دخالت دولت در امور اقتصادی است وپیروان ان را اقتصادیون کلاسیک گویند
businesses U کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
Big Brother U دولت یا هر سازمانی که در امور خصوصی و داخلی مردم دخالت و جاسوسی کند و آنها را سختمهار نماید
totaliarian state U دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
continue U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continues U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
jobs U زمان برنامه نویسی کامپیوتری که حاوی دستورات خاص مربط به امور کنترل کارها و پردازش است
job U زمان برنامه نویسی کامپیوتری که حاوی دستورات خاص مربط به امور کنترل کارها و پردازش است
departmentalism U اعنقاد به روش تمرکز دراداره کشور و تفویض اختیارات وسیع به مسئولین اداره امور تقسیمات کوچک مملکتی
flag day U هر روزی که مردم برای امور خیریه پول خیرات می کنند ودر مقابل پرچم های کوچک دریافت می دارند
After a few days out of the office it always takes me a while to get into gear when I come back. U بعد از چند روز دور بودن از دفتر همیشه مدتی زمان می برد تا پس از بازگشت دوباره سر رشته امور را به دست بیاورم.
business U مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
civil censorship U سانسور روابط غیرنظامی نظامیان سانسور امور هنری و ارتباطی غیرنظامیان
businesses U مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
consumer logistics U امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
service peculiar U امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
assistant chief of staff,g(civil affair U معاونت امور غیرنظامیان رکن پنجم اداره پنجم
customs of the services U مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
civilian supply U امور اماد غیرنظامی رسانیدن اماد به غیرنظامیان در منطقه
mission , oriented U لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
electronic U سیستمی که از ترمینال کامپیوتری برای سایت فروش برای امور الکترونیکی یا کنترل مثل مشخصات محصول و...
blue book U کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
supervisory U مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
individualism U فلسفه اصالت فردیت روش فکری که معتقد به ازاد گذاشتن فرد درجمیع امور و شئون است بدون انکه مصالح جمع این ازادی را محدود کند
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
close corporation U شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
politics U علم سیاسی امور سیاسی
letters of administration U حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
public relations officers U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
civil appropriation U اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
transaction U انجام
compietion U انجام
terminuse ad quem U انجام
implements U انجام
consummation U انجام
implemented U انجام
commission U انجام
implement U انجام
commissioning U انجام
commissions U انجام
completion U انجام
implementing U انجام
implementation U انجام
achievements U انجام
performances U انجام
sequel U انجام
fulfilment U انجام
accomplishment U انجام
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com