English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 158 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
replaceable thing U اموال یا اشیا مثلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fungible U اموال مثلی
contrabanded goods U اموال و اشیا قاچاق
priceable things U اموال یا اشیا قیمتی
community property U اموال مشترک زن وشوهر اموال همگانی
fungible U مثلی
funigible U مثلی
as the saying is U مثلی است مشهور
as the saying goes U مثلی است مشهور
proverbial phrase U تعبیر مثلی یا ضرب المثلی
things U اشیا
varia U اشیا گوناگون
resistivity U مقاومت اشیا
omnium gatherum U مجموعه اشیا
overstuff U با اشیا زیاد انباشتن
aggregates U مجموعهای از اشیا داده
UFOs U اشیا پرنده ناشناس
UFO U اشیا پرنده ناشناس
aggregate U مجموعهای از اشیا داده
bric-a-brac U [اشیا عتیقه و هنری کوچک]
round up U جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده
to be congenial to somebody [things] U برای کسی سازگار بودن [اشیا]
rougher U دستگاه مخصوص ناصاف کردن اشیا
to be congenial to somebody [things] U برای کسی مطبوع بودن [اشیا]
to be congenial to somebody [things] U برای کسی دلپذیر بودن [اشیا]
planar U اشیا یا تصاویر گرافیکی که در یک نقشه قرار دارند
damage U صدمهای که به اشیا ونه اشخاص وارد شود
positive U که اشیا را همان گونه که دیده می شوند نشان میدهد
electrostatic U مراجعه به وسایلی با استفاده از خصوصیات بار الکتریکی اشیا
objected U نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
object U نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
objecting U نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
objects U نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
indirect objects U نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
direct objects U نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
things U اموال
chattels U اموال
cattles U اموال
perspectives U روش تغییر اندازه و شکل اشیا برای تاثیرگذاری عمق و فاصله
perspective U روش تغییر اندازه و شکل اشیا برای تاثیرگذاری عمق و فاصله
property officer U افسر اموال
capital assets U اموال سرمایهای
property book U دفتر اموال
financial property U اموال پولی
class i property U اموال طبقه 1
class ii property U اموال طبقه 2
post property U اموال پادگان
installation property U اموال قسمت
distrain U ضبط اموال
distraint U توقیف اموال
personalty U اموال شخصی
personal property U اموال شخصی
post property U اموال پادگانی
property voucher U سند اموال
state property U اموال عمومی
stolen goods U اموال مسروقه
tangible property U اموال عینی
tangible property U اموال ملموس
things in action U اموال دینی
things in possession U اموال عینی
users U انتفاع از اموال
inventory U صورت اموال
chattel U اموال منقول
separate estate U اموال شخصی زن
user U انتفاع از اموال
real property U اموال غیرمنقول
assets U مال و اموال
paraphernalia U اموال شخصی زن
open U مجموعه استانداردها که به کاربران شبکهای Macintosh امکان اشتراک اشیا و فایل ها را میدهد
Are there any antiquities here? U آیا اینجا آثار باستانی [اشیا عتیقه و جاهای قدیمی] وجود دارد؟
record U هر نوع صفحه یانوار یا اشیا مشابهای که برای ضبط و پخش صدا بکاررود
tan alt U ضریب انحراف سایه برای تعیین ارتفاع اشیا در روی عکس هوایی
opens U مجموعه استانداردها که به کاربران شبکهای Macintosh امکان اشتراک اشیا و فایل ها را میدهد
opened U مجموعه استانداردها که به کاربران شبکهای Macintosh امکان اشتراک اشیا و فایل ها را میدهد
grand larceny U سرقت اموال پرقیمت
jus disponendi U حق واگذار کردن اموال
property officer U افسر ذیحساب اموال
sequestration U حکم توقیف اموال
real estate broker U دلال اموال غیرمنقول
property of unknown ownership U اموال مجهول المالک
goods of perishable nature U اموال سریع الفساد
goods and chattels U اموال و دارائیهای منقول
offences against property U جرائم بر علیه اموال
article of roup U اموال مورد حراج
inventory U فهرست اموال سیاهه
fisc U اموال ضبط شده
fixed property U اموال غیر منقول
appropriation bill U صورت ضبط اموال
subsidy U حقوق گمرکی اشیا وارداتی و صادراتی معافیت مالیاتی تولیدکنندگان به منظور پایین نگهداشتن قیمتها
salvaged U اموال نجات یافته از خطر
salvage U اموال نجات یافته از خطر
safeguarding U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
salvages U اموال نجات یافته از خطر
safeguards U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
conclearer of stolen goods U مخفی کننده اموال مسروقه
salvaging U اموال نجات یافته از خطر
foreign U توقیف اموال مدیون خارجی
safeguarded U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguard U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
foreign U توقیف اموال مدیون غایب
jus postliminii U حق وی نسبت به ان اموال محفوظ است
letters of marque U حکم ضبط اموال بیگانگان
accountable property officer's bond U دفتر افسر ذیحساب اموال
notification message U پیام نرم افزار نشر برای تشخیص اشیا دیگر که کار مشخص باید کامل شود
wear and tear U از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
real action U دعوی راجع به اموال غیر منقول
waveson U اموال اب اورده بعد از غرق کشتی
proponent U مقام مسئول اموال یا اجرای کار
misappropriation of public property U تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
proponents U مقام مسئول اموال یا اجرای کار
occupancy U تملک اموال بلا صاحب متصرف
angary U حق کشور متحارب برای استفاده از اموال کشوربیطرف
property disposition U ازبین بردان اقلام فرسوده تخریب اموال
hotchpot U سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
praemunire U حکم توقیف وضبط اموال یاغیان ومتمردین
conscription of wealth U مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
ransoms U وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
ransom U وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
receiver U خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
receivers U خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
garnishment U اخطاری که به شخصی که اموال دیگری در ید او توقیف شده است
garnishment U میشود دائر براینکه حق تحویل اشیا یا نقودوی را به نامبرده ندارد وباید در محضر دادگاه حاضرشود و به ادعای خواهان پاسخ دهد
elegit U حکم توقیف اموال مدیون تا زمان واریز بدهی خود
eminent domain U قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
pound U محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounded U محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounding U محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounds U محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
outliner U برای اینکه به کاربر کمک کند تا بخش ها و زیربخشهای لیست ای از اشیا را مرتب کند یا بخشهایی از پروژه را
jus postliminii U هرگاه اموال کسی در جنگ توسط دشمن اخذ و متعاقبا" پس گرفته شود
bill of attainder U لایحه قانونی مصادره اموال کسانی که به علت خیانت یاجنایت محکوم شده باشند
deeds U در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
conveyancing U در CL این اصطلاح بیشتر در زمینه تسهیل معاملات مربوط به اموال غیر منقول مصداق دارد
receivers U ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
receiver U ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
deed U در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
object oriented U روش برنامه نویسی مثل ++C که هر قطعه برنامه به عنوان یک شی که در ارتباط با سایر اشیا است در برنامه به کار می رود
real representative U قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
real U ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
packaging U ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
ringing the changes U ترویج پول تقلبی ازطریق اشاعه خرید اشیا و بعدپس دادن انها و گرفتن پول درست بجای پولهای تقلبی پرداخت شده
condemnations U ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
condemnation U ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
recaption U مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
sumptuary law U قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
equity accounts حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
dediction of way U هر گاه راهی واقع در ملک خصوصی فردی به مدت 02سال مورد استفاده عموم باشد جزء اموال عمومی تلقی خواهد شد
dedication U اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedications U اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
plene administravit U بر این مبنا که اموال متوفی مستغرق دیونش شده است و دیگر چیزی باقی نمانده است
accretion U افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
tails U واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tailed U واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tail U واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
estate by curtesy U در CLقسمتی از اموال زوجه است که پس از فوتش به طریق عمری به زوج به زوج منتقل میشود لیکن به وارث وی نمیرسد
fixed capital U سپرده ثابت اموال ثابت یکان
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
self defense U دفاع از نفس دفاع از خود یا اموال خود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com