English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3694 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
junk surf U امواج نامناسب برای موج سواری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
modulation U سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
misbecome U نامناسب بودن برای
dissocial U نامناسب برای معاشرت
scratch file U نوار مغناطیسی برای فایل نامناسب
flag days U روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
unhandy U ناراحت نامناسب برای حمل ونقل دور از دسترس
beacon U امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
beacons U امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
saddle bronc riding U سواری بر اسب وحشی برای 01 ثانیه
radar mile U زمان لازم برای رسیدن امواج به هدف
this ground rides soft U این زمین برای سواری نرم است
confusion reflector U وسیله پخش امواج فریبنده سیستم انعکاس امواج گیج کننده
stall U برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
stalling U برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
bareback riding U سواری بدون زین برای 8ثانیه بر اسب وحشی
modulating U مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulate U مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulates U مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
gun U تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
guns U تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
skim board U تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
homing device U رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
cw system U سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
unfit U نامناسب نامناسب کردن
radiation scattering U انحراف تشعشع اتمی یاالکترومغناطیسی یا حرارتی پخش امواج بصورت کروی پخش همه جانبه امواج
NetBEUI U گونه پیشرفته پروتکل شبکه NetBios ساخت ماکروسافت NetBECI در شبکه قابل سیریابی نیست و برای شبکههای مابین بزرگ نامناسب میشود
emission control U کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
CB U مخفف وابسته به امواج رادیویی که برای استفادهی افراد عادی که میخواهند با فرستندهی خصوصی مخابره کنند کنارگذاشته شده است
radiological monitoring U ارسال امواج تشعشعی یا رله امواج تشعشعی هستهای
trapping U اختلاف در امواج رادار ممانعت از پخش امواج رادار
unsuitable U نامناسب
misbecoming U نامناسب
foreign U نامناسب
improper U نامناسب
inapt U نامناسب
malapropos U نامناسب
untoward U نامناسب
unhandsome U نامناسب
unmeet U نامناسب
unsuitably U نامناسب
maladapted U نامناسب
timeless U نامناسب
inappropriate U نامناسب
infelicitious U نامناسب
inconveniently U بطور نامناسب
improper U نامناسب نادرست
incompatible U ناجور نامناسب
bad soil U خاک نامناسب
mismarriage U پیوند نامناسب
bad break U قطع نامناسب
inopportune U بی موقع نامناسب
inadequately U بطور نامناسب
inappropriate U نامناسب ناجور
misplaced U نامناسب نابجا
unrighteous U ناصالح نامناسب
unplayable U زمین نامناسب
unpleasantness U وضع نامناسب
ill sorted U نامناسب ناجور
inutile U بیهوده نامناسب
incommensurate U نارسا نامناسب
mismate U وصلت نامناسب کردن
unapt U نامناسب غیر محتمل
malinvestment U سرمایه گذاری نامناسب
misalliance U اتحاد وائتلاف نامناسب
Irrelevent. I nappropriate. Out of place. U بیجا ( بی مورد ؟نامناسب )
out of order <idiom> U برخلاف قانون ،نامناسب
inapplicable U غیر قابل اجرا نامناسب
flames U ارسال پیام نامناسب به کاربر
aliens U متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
flame U ارسال پیام نامناسب به کاربر
add insult to the injury <idiom> U [بدتر کردن یک وضعیت نامناسب]
alien U متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
alignment U قرار گرفتن نامناسب در صفحه
alignments U قرار گرفتن نامناسب در صفحه
bad page break U قطع یا مکث نامناسب صفحه
fix U تابع هدایت ارتباطی که مسیرهای کارا یا نامناسب را در نظر نمیگیرد
de scrambler U وسیلهای که یک پیام نامناسب را به حالت اصلی و مط لوب برمی گرداند
fixes U تابع هدایت ارتباطی که مسیرهای کارا یا نامناسب را در نظر نمیگیرد
de scramble U سازمان دادن مجدد پیام یا سیگنالی که حالت نامناسب دارد
power approach U تقرب به روش فرود اجباری در فرودگاههای نامناسب با سیستم برقی
ground swell U امواج
riding U سواری
Woman sitting on the man U کیر سواری
rides U سواری
ride U سواری
driving U سواری
self- U سیستمم کد گذاری حروف خطا یا نامناسب را تشخیص دهد ولی نمیتواند ترمیم کند
reverberation U برگشت امواج
brain waves U امواج مغزی
tidal waves U امواج جزرومدی
interference U تداخل امواج
sky wave U امواج اسمانی
crashing waves U امواج خروشان
radio waves U امواج رادیویی
hertzian waves U امواج هرتز
pulse U امواج ضربانی
emissions U انتشار امواج
ground waves U امواج زمینی
thermal waves U امواج گرمایی
gravity waves U امواج ثقلی
gravitational waves U امواج جاذبه
gravitational waves U امواج گرانشی
emission U انتشار امواج
pulsing U ضربان امواج
pulsed U امواج ضربانی
incoherent waves U امواج همدوس
wander wave U امواج سیار
the waves of the sea U امواج دریا
electromagnetic waves U امواج الکترومغناطیسی
electromagnetic waves U امواج الکترومگنتیک
spoondrift U ترشح امواج
tosser U دستخوش امواج
transient wave U امواج سیار
oscilloscope U اشکارسازی امواج
reverberations U برگشت امواج
saddles U سواری کردن
hacking jacket U کت اسب سواری
jumbling U سواری کردن
passenger car trailer U تریلرخودروی سواری
surf riding U موج سواری
jumbles U سواری کردن
motorcar U خودرو سواری
troopers U اسب سواری
passenger car U اتومبیل سواری
skim boarding U موج سواری
top boot U چکمه سواری
horsemanship U اسب سواری
roadster U اسب سواری
roadsters U اسب سواری
surfriding U موج سواری
saddle horse U اسب سواری
surf U موج سواری
amaxophobia U سواری هراسی
saddled U سواری کردن
to take a drive U سواری کردن
to take a ride U سواری کردن
autos U ماشین سواری
jumble U سواری کردن
surfing U موج سواری
equitation U هنراسب سواری
manege U اسب سواری
saddle U سواری کردن
hackney U اسب سواری
saddler U اسب سواری
trooper U اسب سواری
auto U ماشین سواری
cycling U دوچرخه سواری
jumbled U سواری کردن
jockeying U اسب سواری
hacking jackets U کت اسب سواری
playback rate scale factor U نقط های که اجرای ویدیو در آن ملایم نیست و به علت فریمهای گم شده نامناسب به نظر می رسد
logic U بخشی از کد که توابع نامناسب مثل آسیب سیستم انجام میدهد وقتی شرایط ی برقرار باشند
the waves beats or the shore U امواج به ساحل می کوبد
reverberation U برگشت دادن امواج
hertzian wave U امواج هرتز hertz
bleeding U باند تداخل امواج
attenuation U افت قدرت امواج
wave front U جبهه امواج رادیویی
high freqyency aerial آنتن امواج بلند
wave band U دسته امواج رادیو
the wares beat the shore U خوردن امواج به ساحل
propagation U پخش امواج یا اعلامیه
tidal wave U امواج جذر و مدی
echoes U برگشت امواج رادار
echo U برگشت امواج رادار
echoed U برگشت امواج رادار
diathermy interference U تداخل امواج دیاترمی
radio sextant U گیرنده امواج کیهانی
interference zone U ناحیه ی تداخل امواج
interference area U ناحیه ی تداخل امواج
echoing U برگشت امواج رادار
conical scanning U ردیابی امواج به طورمخروطی
conical scanning U انتشار مخروطی امواج
reverberations U برگشت دادن امواج
pulsing U پرتاب امواج انرژی
airwave U امواج رادیو و تلویزیون
abrash U دو رنگی شدن زمینه و حاشیه فرش به دلیل استفاده از کلاف های متفاوت پشم و یا رنگرزی نامناسب
bicycles U دوچرخه سواری کردن
drives U سواری کردن کوبیدن
to learn to ride U سواری یاد گرفتن
drives U رانش سواری دوندگی
trooper U اسب سواری نظامی
habits U لباس سواری زنانه
habit U لباس سواری زنانه
troopers U اسب سواری نظامی
bicycle path U مسیر دوچرخه سواری
manege U اموزشگاه اسب سواری
riding habits U جامه سواری زنانه
motor road U جاده موتور سواری
velodrome U پیست دوچرخه سواری
outride U در سواری پیش افتادن از
surfboard U تخته موج سواری
bicycle U دوچرخه سواری کردن
equestrian U مربوط به اسب سواری
jodhpur U شلوار چسبان سواری
joo choo seogi U ایستادن اسب سواری
drive U سواری کردن کوبیدن
drive U رانش سواری دوندگی
nags U اسب کوچک سواری
nagged U اسب کوچک سواری
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com