Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
electromagnetic waves
U
امواج الکترومغناطیسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
modulation
U
سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
electromagnetic waves
U
امواج الکترومغناطیسی پرتوهای الکترومغناطیسی
Other Matches
confusion reflector
U
وسیله پخش امواج فریبنده سیستم انعکاس امواج گیج کننده
modulates
U
مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulate
U
مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulating
U
مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
radiation scattering
U
انحراف تشعشع اتمی یاالکترومغناطیسی یا حرارتی پخش امواج بصورت کروی پخش همه جانبه امواج
emission control
U
کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
radiological monitoring
U
ارسال امواج تشعشعی یا رله امواج تشعشعی هستهای
trapping
U
اختلاف در امواج رادار ممانعت از پخش امواج رادار
electromagnetic flux
U
شاره الکترومغناطیسی
electrons
U
ذره الکترومغناطیسی
electron
U
ذره الکترومغناطیسی
relays
U
یچ کنترل الکترومغناطیسی
relayed
U
یچ کنترل الکترومغناطیسی
relay
U
یچ کنترل الکترومغناطیسی
electromagnetic focusing
U
تمرکز الکترومغناطیسی
magnetic focusing
U
تمرکز الکترومغناطیسی
electromagnetic induction
U
القای الکترومغناطیسی
electromagnetic lens
U
عدسی الکترومغناطیسی
magnetic deflection
U
خمش الکترومغناطیسی
induction load speaker
U
بلندگوی الکترومغناطیسی
electomagnetic theory
U
نظریه الکترومغناطیسی
solenoid controlled valve
U
سوپاپ الکترومغناطیسی
emus
U
واحدهای الکترومغناطیسی
emu
U
واحدهای الکترومغناطیسی
electromagnetic attraction
U
جاذبه الکترومغناطیسی
electromagnetic coupling
U
تزویج الکترومغناطیسی
electromagnetic cutout
U
فیوز الکترومغناطیسی
electromagnetic deflection
U
خمش الکترومغناطیسی
electromagnetic delay line
U
خط تاخیر الکترومغناطیسی
electromagnetic field
U
میدان الکترومغناطیسی
electromagnetic radiation
U
تابش الکترومغناطیسی
electromagnetic relay
U
رله الکترومغناطیسی
the electromagnetic force
U
نیروی الکترومغناطیسی
electromagnetic wave
U
موج الکترومغناطیسی
electromagnetic vibration
U
ضربه گر الکترومغناطیسی
electromegnetic energy
U
انرژی الکترومغناطیسی
electromagnetic units
U
واحدهای الکترومغناطیسی
electromagnetic tran
U
تله الکترومغناطیسی
electromagnetic system
U
دستگاه الکترومغناطیسی
electromagnetic spectrum
U
طیف الکترومغناطیسی
electromagnetic spectrum
U
میدان الکترومغناطیسی
electromagnetic repulsion
U
دافعه الکترومغناطیسی
maxwell theory og light
U
نظریه الکترومغناطیسی نورماکسول
density of the total electromagnetic ene
U
چگالی انرژی الکترومغناطیسی
electromagnetic log
U
سرعت یاب الکترومغناطیسی
polarized electromagnetic radiation
U
تابش الکترومغناطیسی قطبیده
electromagnetic interference
U
مداخله الکترومغناطیسی درکار رادارها
microwave
U
موج خیلی کوچک الکترومغناطیسی
electromagnetic intrusion
U
نفوذ الکترومغناطیسی در مداررادارهای دشمن
instrument for electromagnetic screening
U
دستگاه اندازه گیری با حفاظ الکترومغناطیسی
inducing
U
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induced
U
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
rf
U
وسیله الکترومغناطیسی با فرکانس بین کیلوهرتز و مگا هرتز
induce
U
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
loudspeaker
U
وسیله الکترومغناطیسی که سیگنالهای الکتریکی را به صوتی تبدیل میکند
induces
U
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induces
U
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
induced
U
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
radio frequency
U
قطعه الکترومغناطیسی با محدوده فرکانس بین کیلوهرتز و گیگا هرتز
induce
U
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
inducing
U
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
magnetic
U
قطعه الکترومغناطیسی که سیگنالهای الکتریکی را به میدان مغناطیسی تبدیل میکند
ferrite core
U
ماده مغناطیسی کوچک که بار الکترومغناطیسی را نگه می دارد در هسته حافظه
interference
U
اختلال الکتریکی روی سیگنال در اثر سیگنالهای فراهم از منابع الکترومغناطیسی اطراف
electronic
U
میدانهای الکترومغناطیسی و الکتریسیته ساکن که توسط وسایل الکترونی زیاد ایجاد شده است .
ground swell
U
امواج
oscilloscope
U
اشکارسازی امواج
spoondrift
U
ترشح امواج
brain waves
U
امواج مغزی
ground waves
U
امواج زمینی
hertzian waves
U
امواج هرتز
incoherent waves
U
امواج همدوس
gravity waves
U
امواج ثقلی
gravitational waves
U
امواج جاذبه
gravitational waves
U
امواج گرانشی
electromagnetic waves
U
امواج الکترومگنتیک
tidal waves
U
امواج جزرومدی
radio waves
U
امواج رادیویی
sky wave
U
امواج اسمانی
reverberations
U
برگشت امواج
interference
U
تداخل امواج
thermal waves
U
امواج گرمایی
wander wave
U
امواج سیار
transient wave
U
امواج سیار
tosser
U
دستخوش امواج
pulsing
U
ضربان امواج
reverberation
U
برگشت امواج
the waves of the sea
U
امواج دریا
emissions
U
انتشار امواج
pulse
U
امواج ضربانی
pulsed
U
امواج ضربانی
emission
U
انتشار امواج
crashing waves
U
امواج خروشان
echoes
U
برگشت امواج رادار
high freqyency aerial
آنتن امواج بلند
echoed
U
برگشت امواج رادار
echoing
U
برگشت امواج رادار
reverberations
U
برگشت دادن امواج
hertzian wave
U
امواج هرتز hertz
reverberation
U
برگشت دادن امواج
wave band
U
دسته امواج رادیو
wave front
U
جبهه امواج رادیویی
echo
U
برگشت امواج رادار
pulsing
U
پرتاب امواج انرژی
interference zone
U
ناحیه ی تداخل امواج
conical scanning
U
انتشار مخروطی امواج
conical scanning
U
ردیابی امواج به طورمخروطی
radio sextant
U
گیرنده امواج کیهانی
airwave
U
امواج رادیو و تلویزیون
propagation
U
پخش امواج یا اعلامیه
tidal wave
U
امواج جذر و مدی
attenuation
U
افت قدرت امواج
interference area
U
ناحیه ی تداخل امواج
bleeding
U
باند تداخل امواج
the wares beat the shore
U
خوردن امواج به ساحل
the waves beats or the shore
U
امواج به ساحل می کوبد
diathermy interference
U
تداخل امواج دیاترمی
oscilloscope
U
دستگاه نشان دهنده امواج
radio navigation
U
ناوبری بااستفاده از امواج بی سیم
sea foam
U
کف دریا
[کف حاصل از برخورد امواج آب]
ocean foam
U
کف دریا
[کف حاصل از برخورد امواج آب]
beach foam
U
کف دریا
[کف حاصل از برخورد امواج آب]
radar imagery
U
عکاسی به وسیله امواج رادار
oscillator
U
تفکیک کننده امواج اشکارساز
numbered wave
U
امواج پشت سر هم عملیات اب خاکی
sweep jamming
U
امواج سیار پارازیت رادیویی
surface reverbration
U
امواج برگشتی سطحی رادار
homing mine
U
مین حساس به انعکاس امواج
inductive interference voltage
U
ولتاژ تداخل امواج القائی
wave period
U
زمان تناوب امواج دریا
spume
U
کف دریا
[کف حاصل از برخورد امواج آب]
emitter
U
منتشر کننده پس دهنده امواج
convergence zone
U
منطقه تقارب امواج سونارزیردریایی
coastal refraction
U
انعکاس ساحلی امواج رادیویی
oscillations
U
تفکیک امواج اشکار سازی
oscillation
U
تفکیک امواج اشکار سازی
altitude delay
U
افت ارتفاع امواج رادار
cynometer
U
دستگاه اندازه گیری امواج
oscillograph
U
دستگاه ثبت نوسان امواج
back scattering
U
توزیع معکوس امواج رادیویی
beam width
U
عرض ستون امواج رادار
back scattering
U
پخش معکوس امواج رادیویی
assault waves
U
امواج هجومی نفرات و وسایل
awash
U
سرگردان بر روی امواج دریا
influence mine
U
مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
beacons
U
امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
sea return
U
امواج بازگشتی از دریا به صفحه رادار
angstrom
U
واحد اندازه گیری طول امواج
carrier wave
U
موج حامل امواج رادار یا بی سیم
carrier frequency
U
فرکانس حامل امواج بی سیم یا رادار
balloon reflector
U
بالن منعکس کننده امواج الکترونیکی منعکس کننده امواج الکترونیکی بالن
oscilloscope
U
دستگاه نشان دهنده نوسان امواج
operating signal
U
چانل موجوددر دستگاه امواج ارسالی
omnidirectional
U
گیرنده یا فرستنده امواج درجهت مناسب
beacon
U
امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
emissions
U
تشعشع امواج پس دادن ساطع کردن
repeater jammer
U
دستگاه پخش پارازیت وفرستنده امواج
emission
U
تشعشع امواج پس دادن ساطع کردن
doppler effect
U
اثر برگشت امواج روی فرستنده
sound box
U
جعبه تبدیل امواج صوتی به صدا
junk surf
U
امواج نامناسب برای موج سواری
ferrets
U
هواپیما یا کشتی یا خودرویی که مخصوص کشف و تعیین محل و ثبت و تجزیه و تحلیل تشعشعات الکترومغناطیسی ورادار دشمن تهیه شده باشند
Faraday cage
U
صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
ferret
U
هواپیما یا کشتی یا خودرویی که مخصوص کشف و تعیین محل و ثبت و تجزیه و تحلیل تشعشعات الکترومغناطیسی ورادار دشمن تهیه شده باشند
warble
U
وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
radar mile
U
زمان لازم برای رسیدن امواج به هدف
warbled
U
وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
active mine
U
مین منفجر شونده از طریق انعکاس امواج
lotic
U
زیست کننده بر روی امواج سریع السیر
equisignal zone
U
منطقهای که دارای امواج مغناطیسی یکسان است
reverberation index
U
دستگاه نشان دهنده میزان امواج برگشتی
ground waves
U
امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
warbling
U
وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
coastal refraction
U
تغییر جهت امواج رادیویی در برخورد به ساحل
warbles
U
وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
high frequency interference
U
تداخل امواج فرکانس بالا سیگنال مزاحم
scend
U
در اثر حرکت امواج بالا وپایین رفتن
electromagnetic compatability
U
قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
banging
U
صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
bangs
U
صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
banged
U
صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
vor
U
وسیله تعیین جهت ارسال امواج فرستنده دشمن
low frequency
U
امواج رادیویی دارای تناوب اندک دون بسامد
hypersonic
U
دارای سرعتی پنج یا شش برابر امواج صوتی در فضا
CB
U
رادیوی موج کوتاه که میتواند این امواج را بگیرد
electroencephalograph
U
دستگاه ثبت امواج الکتریکی مغز بوسیله برق
bang
U
صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
terrain return
U
انعکاس تشعشع امواج زمینی روی صفحه رادار
sonar
U
دستگاه کاشف زیر دریایی بوسیله امواج صوتی
microphones
U
وسیلهای که امواج صوتی را به سیگنالهای الکتریکی تبدیل میکند
microphone
U
وسیلهای که امواج صوتی را به سیگنالهای الکتریکی تبدیل میکند
influence sweep
U
پاکسازی میدان مین بااستفاده از امواج رادار یارادیویی
cardinal points effect
U
اثرعمود قرار گرفتن خط امواج رادار به صفحه تصویر زمین
homing adaptor
U
تطبیق کننده مسیر پروازهواپیما با جهت امواج راداریا ایستگاه کنترل
radioactivity
U
قابلیت پخش امواج هستهای رادیواکتیویته داشتن قدرت تشعشع اتمی
homing device
U
رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
homing
U
روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان
asdic
U
دستگاه سونار رادار کشف هدف به وسیله پخش امواج صوتی در زیر اب
fan marker
U
نوعی برج مراقبت مخابراتی که تشعشعات امواج ان به صورت دایره قائم است
cw system
U
سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com