English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
i have no work today U امروز کاری ندارم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To regain consciousness. to come to. U امروز حال وحوصله کارکردن ندارم
I am [will be] busy this afternoon . امروز بعد از ظهر وقت ندارم.
I'll get there when I get there. <proverb> U حالا امروز نه فردا [عجله ای ندارم]
I have nothing to do with politics. U کاری به سیاست ندارم
She is not concerned with all that . U با این کارها کاری ندارم
I am minding my own business. U کاری بکار کسی ندارم
I am not concerned with whether or not it was tru the mI'll . U با راست ودروغ بودن آن کاری ندارم
defer not till tomorrow to be wise tomorrow's sun to thee may never rise U از امروز کاری به فردا ممان چه دانی که فردا چه زاید زمان
defer not till tomorrow to be wise tomorrow's sun to thee may never rise <proverb> U از امروز کاری به فردا ممان چه دانی که فردا چه زاید زمان
i have no knowledge of it U هیچ اگاهی از ان ندارم اطلاعی از ان ندارم
it has escaped my remembrance U در یاد ندارم بخاطر ندارم
today U امروز
it is nowrooz to day U امروز
this day U امروز
to day U امروز
toad eater U امروز
i have nothing U ندارم
he has no temperature to day U امروز تب ندارد
he wears a new suit to day U امروز جامه
Today me, tomarrow thee. <proverb> U امروز من,فردا تو .
This very day . U همین امروز
today of all days U مخصوصا امروز
there was no mail to day U امروز کاغذنداشتیم
this morning U امروز بامداد
this d. a week U یک هفته از امروز
nowaday U مال امروز
I don't have a fork. من چنگال ندارم.
Are there any messages for me? U من پیغامی ندارم؟
i am not a with him U با او اشنایی ندارم
Are there any letters for me? U من نامه ای ندارم؟
I am dead broke . I am penniless. U یک غاز هم ندارم
i am not in U حالش را ندارم
i cannot bear him U حوصله او را ندارم
i dont meant it U مقصودی ندارم
i have no objection to that U به ان اعتراضی ندارم
I don't have a knife. من چاقو ندارم.
I don't have a spoon. من قاشق ندارم.
this da y month U یک ماه دیگر از امروز
What is todays date ? U تاریخ امروز چیست ؟
I need them today. من آنها را امروز میخواهم.
What do you feel like having today? U امروز تو به چه اشتها داری؟
A week from today U هفت روز پس از امروز
he is in to day U امروز در خانه است
Today I took laxatives. U امروز مسهل خورده ام.
there was no mail to day U امروز پست نبود
He was not supposed to come today . U قرارنبود امروز بیاید
I have nothing against you . U با شما مخالفتی ندارم
I have no place (nowhere) to go. U جایی ندارم بروم
I don't like this. من این را دوست ندارم.
i do not have the courage U جرات انرا ندارم
I'm up to my ears <idiom> U فرصت سر خاراندن ندارم
I'm fine with it. <idiom> U من باهاش مشکلی ندارم.
I have no small change. U من پول خرد ندارم.
I cant do any crystal – gazing . U علم غیب که ندارم
I have nothing to do with him . U با اوسر وکاری ندارم
I am sore at her. Iam bitter about her. U ازاودل خوشی ندارم
No harm meant! U قصد اهانت ندارم!
No offence! U قصد اهانت ندارم!
I am not in the mood. U حال وحوصله ندارم
i reck not of danger U من باکی از خطر ندارم
My pain has gone. U دیگر درد ندارم.
i am out of p with it U دیگرحوصله انرا ندارم
i do not feel like working U کار کردن ندارم
I'm not worth it. U من ارزش اونو ندارم.
i am reluctant to go U میل ندارم بروم
Never put off tI'll tomorrow what you can do today . U کار امروز را به فردا نیانداز
My voice is not clear today. U صدایم امروز صاف نیست
the press of modern life U فشارو نیازمندیهای زندگی امروز
romaic U زبان بومی یونان امروز
romaika U رقص ملی یونان امروز
I am very busy today . U امروز خیلی کار دارم
present maid prospective bride U دوشیزه امروز عروس فردا
never put off till tomorrow what may be done today <proverb> U کار امروز به فردا مفکن
He is in no condition (not fit)to work. U امروز خیلی سر حالم ( شنگول )
Have you had a blowle movement today ? U شکمتان امروز کار کرده ؟
Delays are dangerous. <proverb> U کار امروز به فردا مینداز.
I'll be at home today . U امروز منزل خواهم بود
She wont show up today. U امروز پیدایش نمی شود
I am tied up ( engaged ) on Saturday . U شنبه گرفتارم ( وقت ندارم )
i have no money about me U با خود هیچ پولی ندارم
I dislike dull colors . U رنگهای مات را دوست ندارم
That is fine by me if you agree. U اگر موافقی من هم حرفی ندارم
I cant take (stand) it any longer. U بیش از این تاب ندارم
I don't have it in my power to help you. U من توانایی کمک به شما را ندارم.
I dont wish ( want ) to malign anyone . U میل ندارم بد کسی را بگویم
I have nothing more to say . U دیگر عرضی نیست ( ندارم )
I have lost my interest in football . U دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
I havent heard of her for a long time. U مدتها است از او خبری ندارم
i have no other place to go U جای دیگری ندارم که بروم
I have no doubt that you wI'll succeed. U تردیدی ندارم که موفق می شوید
i cannot a to buy that U استطاعت خرید انرا ندارم
i have nothing else U هیچ چیز دیگر ندارم
I have nothing to declare. کالای گمرکی همراه ندارم.
torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes U راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torching U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
do you want it done to day U ایا میخواهید امروز کرده شود
I am in an exuberant mood today . U امروز خیلی کیفم کوک است
Today's weather is mild by comparison. U در مقایسه هوای امروز ملایم است.
She was off hand with me today. U امروز بامن سر سنگین بود ( بی اعتنا ء )
Today is my lucky day. U امروز روز خوش بیاری من است
today of all days U از همه روزها امروز [باید باشد]
We had a nice long walk today. U امروز یک پیاره روی حسابی کردیم
It is a cool day today. U امروز هوا خنک کرده است
Dont leave off tI'll tomorrow what you can do today . U کار امروز به فردا مگذار (میفکن )
It is foul weather today . U امروز هوا خیلی گند است
we had a heavy p to day U امروز نامههای بسیاری ازپست داشتیم
We wI'll be notified(informed)of the results today. U امروز جواب کار معلوم می شود
I weighed myself today . U امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
I dont have an earthly chance. U کمترین شانس راروی زمین ندارم
I have nothing to declare. چیزی برای گمرک دادن ندارم.
I have no claim to this house. U نسبت به این خانه ادعایی ندارم
I am not in the right frame of mind. I cannot concerntrate. U فکرم حاضرنیست ( تمرکز فکر ندارم )
ido not feel my legs U نیروی ایستادن یا راه رفتن ندارم
It is of no interest to me at all. U من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
You must be joking (kidding). U شوخی می کنی ( منکه باور ندارم )
Can I go earlier today, just as a special exception? U اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
So what's today? U امروز چه خبر [تازه ای] است؟ [اصطلاح روزمره]
stringing U خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing U میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
It is due to be signed this afternoon . قرار است امروز بعد از ظهر به ا مضاء برسد .
Does it have to be today (of all days)? U این حالا باید امروز باشد [از تمام روزها] ؟
i have no idea of that U هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
I dont mean to intrude . U قصد مزا حمت ندارم ( ملاقات یا ورود نا بهنگام )
I don't socialize much these days. U این روزها من با مردم خیلی رفت و آمد ندارم.
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself . U بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
How long is a piece of string? [Britisch E] [Australian E] [when length amount or duration is indeterminate] <idiom> U من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
how much does a vacation cost? [American E] [when amount is indeterminate] <idiom> U من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
Never put off till tomorrow what maybe done today. <proverb> U آنچه امروز مىتوانى انجام دهى هرگز براى فردا مگذار.
This is important, not only today, but also and especially for the future. U این، نه تنها امروز، بلکه به ویژه برای آینده هم مهم است.
It is too expensive for me to buy ( purchase ). U برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
glid U تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
there is no time like the present <idiom> U سعدیا دی رفت و فردا همچنان معلوم نیست در میان این و آن فرصت شمار امروز را
Babbage U nelrhC Babbage مخترع انگلیسی اولین ماشین حساب خودکار و قالب اصلی کامپیوترهای دیجیتالی امروز
Thank goodness U خدا را شکر امروز جمعه است! [چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Thank God it's Friday! [TGIF] U خدا را شکر امروز جمعه است! [چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
what day of the week is it? U امروز چند شنبه است امروزچه روزی است
state lamb U در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
i take no interest in that U هیچ بدان دلبستگی ندارم هیچ از ان خوشم نمیاید
Lets play that again . قبول ندارم. [قبول نیست دربازی وغیره ]
drilling pattern U نمونه مته کاری الگوی مته کاری
I simply cant concentrate. U حواس ندارم ( حواس برایم نمانده )
I am running out of money . U پول من تمام شد. [من دیگر پول ندارم.]
I dont have one toman let alone a thousand tomans . U هزار تومان که هیچه یک تومان هم ندارم
plumbery U سرب کاری کارخانه سرب کاری
mosaics U موزاییک کاری معرق معرق کاری
khamseh U خمسه [در جنوب غرب ایران و از پنج قبیله قدیمی ایران تشکیل شده که در گذشته با قبائل دیگر منطقه اتحادیه ای را در مقابل ایل قشقایی بوجود آورده بودند. امروز نقش خمسه بیشتر با طرح بهارلو شناخته می شود.]
intent on doing anything U کاری
curry powders U کاری
curry powder U کاری
under employment U کم کاری
plasterwork U گچ کاری
malfunctions U کژ کاری
malfunction U کژ کاری
feckful U کاری
currie U کاری
malfunctioned U کژ کاری
flower piece U گل کاری
inaction U بی کاری
active U کاری
slobbery U تف کاری
plastering U گچ کاری
hypofunction U کم کاری
electroplating U اب کاری
impotence U کاری
parget U گچ کاری
curries U کاری
impotency U کاری
effective U کاری
curry U کاری
amalgamates U ملغمه کاری
tokenism U نمونه کاری
measure of prevention U احتیاط کاری
meshwork U شبکه کاری
To follow up (trace) something. U پی کاری را گرفتن
amalgamate U ملغمه کاری
prepared U آمادهانجام کاری
brick work U سفت کاری
amalgamated U ملغمه کاری
amalgamating U ملغمه کاری
tour de force U شیرین کاری
punch-ups U کتک کاری
working set U مجموعه کاری
working storage U حافظه کاری
glazing U شیشه کاری
workspace U فضای کاری
you are welcome U کاری نکردم
brushwork U قلممو کاری
brickwork U سفت کاری
misprision U خلاف کاری
dressing-down U چوبه کاری
off season U در دوران کم کاری
drilling work U مته کاری
punch-up U کتک کاری
dry farm U دیم کاری
workgroup U گروه کاری
masonery U سنگ کاری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com