Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
handicap
U
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicaps
U
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
free handicap
U
مسابقه با امتیاز تعادلی برای اسبها
rugby point
U
امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
badminton
U
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
bisque
U
امتیاز تعادلی که زمان استفاده از ان به عهده بازیگراست
point after touchdown
[یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان]
overtime
U
وقت نامحدودپس از تساوی در امتیاز 41برای کسب دو امتیاز
handicap
U
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps
U
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
magic number
U
امتیاز لازم برای قهرمانی
try for point
U
تلاش برای کسب امتیاز
One point for you.
U
یک درجه امتیاز
[ بازی]
برای تو.
boundary
U
6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
hand
U
تغییروضع و فرصت برای کسب امتیاز
match point
U
اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
handing
U
تغییروضع و فرصت برای کسب امتیاز
boundaries
U
6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
match points
U
اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
carried
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carrying
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carries
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carry
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
rugby point
U
3 امتیاز برای رد کردن توپ از فراز دروازبا پا
rugby point
U
3 امتیاز برای ضربه ازاد یاضربه پنالتی
blocks
U
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
steal
U
از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز
steals
U
از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز
par
U
حساب امتیاز استاندارد برای هر بخش از بازی گلف
shut out
<idiom>
U
مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
block
U
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
blocked
U
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
nurses
U
حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
nursed
U
حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
nurse
U
حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
best ball
U
بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
winter book
U
تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
hike out
U
خم شدن یا اویختن به لبه قایق برای ایجاد تعادل
goal light
U
چراغ قرمز پشت دروازه لاکراس برای نشان دادن امتیاز در هر بار
setup
U
توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد
paced
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
handicaps
U
مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
handicap
U
مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
lawn bowling point
U
یک امتیاز برای رساندن گوی خود به گوی جک نزدیکتر ازگوی حریف
chartered
U
امتیاز
chartering
U
امتیاز
charters
U
امتیاز
run
U
یک امتیاز
charter
U
امتیاز
crediting
U
امتیاز
credits
U
امتیاز
leases
U
امتیاز
lease
U
امتیاز
plus
U
امتیاز
concession
U
امتیاز
runs
U
یک امتیاز
point
U
امتیاز
franchises
U
امتیاز
franchise
U
امتیاز
francs
U
امتیاز
franc
U
امتیاز
exclusiveness
U
امتیاز
prominence
U
امتیاز
prerogatives
U
امتیاز
prerogative
U
امتیاز
credit
U
امتیاز
game bird
U
یک امتیاز
credited
U
امتیاز
scoreline
U
خط امتیاز
royalty
U
حق امتیاز
rectums
U
امتیاز
rectum
U
امتیاز
distinctions
U
امتیاز
distinction
U
امتیاز
upper hand
U
امتیاز
ads
U
امتیاز
ad
U
امتیاز
advantage
U
امتیاز
scorelines
U
خط امتیاز
scoreless
U
بی امتیاز
royalties
U
حق امتیاز
privilege
U
امتیاز
concessions
U
امتیاز
pre eminence
U
امتیاز
priviege
U
امتیاز
prominency
U
امتیاز
pas
U
امتیاز
licenses
U
امتیاز
licences
U
امتیاز
licence
U
امتیاز
pre-eminence
U
امتیاز
act of grace
U
امتیاز
scored
U
امتیاز
scores
U
امتیاز
score
U
امتیاز
outpoint
U
برنده با امتیاز
differentia
U
وجه امتیاز
decisions
U
برنده با امتیاز
match point
U
اخرین امتیاز
oddest
U
امتیاز دادن
precedence
U
امتیاز سابقه
magna cum laude
U
با امتیاز زیاد
go-ahead
U
امتیاز برتر
odder
U
امتیاز دادن
insurance
U
امتیاز مطمئن
chalk up
U
کسب امتیاز
prerogatives
U
حق یا امتیاز ویژه
aces
U
امتیاز سرویس
privileged
U
دارای امتیاز
grantee
U
صاحب امتیاز
patented
U
امتیاز نامه
field privilege
U
امتیاز فیلد
headstart
U
امتیاز در شروع
precedency
U
امتیاز سابقه
worst-
U
امتیاز اوردن
game point
U
امتیاز پایانی
worst
U
امتیاز اوردن
foot score line
خط امتیاز انتهایی
decision
U
برنده با امتیاز
preferential
U
امتیاز دهنده
prerogative
U
حق یا امتیاز ویژه
ace
U
امتیاز سرویس
maritime lien
U
امتیاز دریایی
converting
U
امتیاز گرفتن
loss on points
U
باخت با امتیاز
concessioner
U
صاحب امتیاز
patent
U
امتیاز نامه
convert
U
امتیاز گرفتن
licence owner
U
صاحب امتیاز
converted
U
امتیاز گرفتن
law of advantage
U
قانون امتیاز
concessionary agreement
U
امتیاز نامه
patents
U
امتیاز نامه
concessionaire
U
صاحب امتیاز
concessionary
U
صاحب امتیاز
perfect score
U
امتیاز کامل
match points
U
اخرین امتیاز
set point
U
اخرین امتیاز
odd
U
امتیاز دادن
love
U
امتیاز صفر
loved
U
امتیاز صفر
loves
U
امتیاز صفر
concession deed
U
امتیاز نامه
scoreless
U
بدون امتیاز
converts
U
امتیاز گرفتن
awarding of points
U
امتیاز دادن
privileged
U
امتیاز دار
score sheet
U
برگ امتیاز
win on points
U
پیروزی با امتیاز
double figures
U
امتیاز دو رقمی
patenting
U
امتیاز نامه
brassage
U
حق امتیاز سکه زدن
in the hole
<idiom>
U
امتیاز پایین صفر
break one's duck
U
کسب نخستین امتیاز
To keep the score.
U
حساب امتیاز رانگاهداشتن
draw first blood
U
کسب نخستین امتیاز
ducked
U
اخراج توپزن بی امتیاز
duck
U
اخراج توپزن بی امتیاز
indult
U
اجازه نامه امتیاز
point
U
درجه امتیاز بازی
privileged
U
دارای امتیاز یا حق ویژه
To gain an advantage.
U
کسب امتیاز کردن
monopolised
U
امتیاز انحصاری گرفتن
monopolises
U
امتیاز انحصاری گرفتن
monopolising
U
امتیاز انحصاری گرفتن
monopolize
U
امتیاز انحصاری گرفتن
monopolized
U
امتیاز انحصاری گرفتن
monopolizes
U
امتیاز انحصاری گرفتن
monopolizing
U
امتیاز انحصاری گرفتن
burns
U
امتیاز گرفتن از حریف
decisions
U
برنده کشتی با امتیاز
ice
U
امتیاز سرنوشت ساز
decision
U
برنده کشتی با امتیاز
To score points.
U
امتیاز آوردن ( ورزش )
burn
U
امتیاز گرفتن از حریف
bowled for a duck
U
باختن بازیگر بی امتیاز
patented
U
دارای حق امتیاز امتیازی
service ace
U
امتیاز سرویس تنیس
circuit clout
U
یک امتیاز با دویدن به پایگاه
software license
U
امتیاز نرم افزار
ahead
U
دارای امتیاز بیشتر
perfect game
U
باحداکثر 003 امتیاز
privilege
U
امتیاز مخصوصی اعطاکردن
set point
U
اخرین امتیاز بازی
prerogatives
U
امتیاز مخصوص حق ارثی
licensees
U
صاحب جواز یا امتیاز
prerogative
U
امتیاز مخصوص حق ارثی
down
U
عقب افتادن در امتیاز
double bogey
U
دوبار کسب امتیاز
point spread
U
امتیاز قابل انتظار
patent
U
دارای حق امتیاز امتیازی
patenting
U
دارای حق امتیاز امتیازی
read write privilege
U
امتیاز خواندن- نوشتن
deciding
U
امتیاز سرنوشت ساز
equaliser
U
امتیاز مساوی کننده
royal prerogative
U
حق امتیاز ویژه پادشاه
tallying
U
کسب یا ثبت امتیاز
franchises
U
ازادی حق انتخاب امتیاز
franchise
U
ازادی حق انتخاب امتیاز
oddsmaker
U
تعیین کننده امتیاز
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com