English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
great go U امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
greats U امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
matriculation U امتحان ورودی دانشگاه کنکور
he went out in the poll U امتحان دانشگاه را گذراندولی امتیاز ویژهای نگرفت
little go U نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
elevation stop U حد نهایی درجه
final temperature U درجه حرارت نهایی
prep school U دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
sixth form U دورهی آماده سازی برای دانشگاه
prep schools U دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
sixth forms U دورهی آماده سازی برای دانشگاه
Master of Arts U صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
Masters of Arts U صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
to try something on U چیزی را برای امتحان پوشیدن
to take one's d. U درجه گرفتن
graduating U درجه گرفتن
graduation U درجه گرفتن
graduate U درجه گرفتن
graduates U درجه گرفتن
ordeal U امتحان سخت برای اثبات بیگناهای
to try on U برای امتحان پوشیدن بطورازمایش اغازکردن
crams U خودرا برای امتحان اماده کردن
cramming U خودرا برای امتحان اماده کردن
crammed U خودرا برای امتحان اماده کردن
cram U خودرا برای امتحان اماده کردن
ordeals U امتحان سخت برای اثبات بیگناهای
gradation U ترفیع درجه گرفتن
gradations U ترفیع درجه گرفتن
all the way U اخرین یورش برای لمس نقطه نهایی
crammer U کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
glides U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glided U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glide U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
check plot U یک ترسیم قلمی که به طورخودکار توسط سیستم CADقبل از ایجاد خروجی نهایی برای اصلاح و ویرایش تصویری تولید شود
dan U درجه 1 تا 01 برای مهارت در دفاع
One point for you. U یک درجه امتیاز [ بازی] برای تو.
telic U نهایی دارای هدف نهایی
offset U حجم اضافه شده به یک عدد یا آدرس برای دادن عدد نهایی
offsetting U حجم اضافه شده به یک عدد یا آدرس برای دادن عدد نهایی
direct reading dial U درجه بندی برای قرائت مستقیم
boilerplating U قرار دادن بخشهای مختلف متن در کنار هم برای ایجاد متن نهایی
offset U مقدار اضافه شدنی به آدرس پایه برای تولید آدرس اندیس نهایی
offsetting U مقدار اضافه شدنی به آدرس پایه برای تولید آدرس اندیس نهایی
ES IS U سیستم نهایی به سیستم میانی استاندار پروتکل OIS برای اینکه به کامپیوترهای میزبان
to send round the hat U برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
nurser U شیشه درجه دار برای شیردادن کودک
outsource U به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
windage U درجه تنظیم تیر برای پیشگیری اثر باد
humidistat U اسبابی برای تنظیم ونگاهداری درجه رطوبت درحد معینی
enlist U برای سربازی گرفتن
enlists U برای سربازی گرفتن
enlisting U برای سربازی گرفتن
grader U ماشینی که برای درجه بندی کردن مواد و محصول بکارمیرودو بانها شیب منظم میدهد
v ring U تصویر شکاف درجه تفنگ روی خال سیاه هدف برای نمره دادن به تیراندازی
to borrow for ... weeks U برای ... هفته قرض گرفتن
extra cover U پوشش اضافی برای بل گرفتن
catch at U برای گرفتن چیزی کوشیدن
to run for the bus U برای گرفتن اتوبوس دویدن
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
telescope U وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
gig U نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
gigs U نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
to hog <idiom> U بی پروا برای خود گرفتن [اصطلاح]
To have design on someone . To malign someone . U برای کسی مایه آمدن ( گرفتن )
to graps at anything U برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
bass bug U حشره برای گرفتن ماهی خاردار
put to the question U برای گرفتن اعتراف زجر دادن
move U مانوور برای گرفتن نفر جلو
copy protect U یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
moved U مانوور برای گرفتن نفر جلو
moves U مانوور برای گرفتن نفر جلو
overtaking sight distance U مسافت دید برای سبقت گرفتن
telescopes U وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
stair stepping U روشی که در نمایشهای تصویری برای نمایش خط رسم شده در زاویهای به غیر از 54 درجه افقی یاعمودی بکار می رود
tampion U توپی :چوب برای گرفتن دهانه توپ
prize fight U جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
burdended U فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
cp U دستور UNIX برای کپی گرفتن از فایل
carry U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carries U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carried U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carrying U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
bid U بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
shut out <idiom> U مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
dead letter box U فایلی برای گرفتن پیامهای غیر قابل ارسال
dummies U کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
float U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
bids U بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
dummy U کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
floats U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
blitzing U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzed U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
disabling U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disables U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disable U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
blitzes U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
floated U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
blitz U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
beam attack U تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
tryout U ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
decoyed U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoying U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoys U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
aligned U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligning U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
decoy U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
pass pattern U مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
provisor U کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
to trap something [e.g. carbon dioxide] U چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
aligns U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
noise U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
align U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
noises U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
kill off U سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
elevation indicator U صفحه مدرج درجه طبلک درجه
shoulder patch U درجه روی بازوی درجه داران
ATC U مجوز ناشر نرم افزار به کاربر برای گرفتن چندین کپی از برنامه
winner's circle U محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
meaconing U گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
block the plate U موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
braided U الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
gauging rod U میل سنجش) میلی است که مامور رسومات برای اندازه گرفتن عمق نوشاب
braids U الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
pace U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
braid U الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
damping vane U پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
internal wrenching bolt U پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
caban U طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
Biomimicry U تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
format U روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
formats U روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
To tell some one his fortune . U برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
sighting bar U ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
third class U درجه سوم بلیط درجه 3
third-class U درجه سوم بلیط درجه 3
superelevation U درجه ارتفاع درجه بلندی
an fitting U رابطهایی برای اتصال لولههای پخدار یا قیفی شکل که دارای زاویه 73 درجه میباشند و فاصلهای بین تمام شدن دندانه ها و شروع قسمت پخدار وجود دارد
college U دانشگاه
university U دانشگاه
academy دانشگاه
colleges U دانشگاه
universities U دانشگاه
Univ U دانشگاه
sighting leaf U ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
aircraft arresting hook U مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
college of [music, technology,...] U دانشگاه فناوری
senior technical college U دانشگاه فناوری
University of Applied Sciences [UAS] U دانشگاه فناوری
Chancellors U رئیس دانشگاه
Chancellor U رئیس دانشگاه
academies U دانشگاه اموزشگاه
the institution of a universit U تاسیس دانشگاه
presidents U رئیس دانشگاه
president U رئیس دانشگاه
staff college U دانشگاه جنگ
state university U دانشگاه ایالتی
technical university U دانشگاه فنی
state university U دانشگاه دولتی
academy U دانشگاه هنر
polytechnic U دانشگاه فناوری
academical U دانشجوی دانشگاه
Bounty hunter U جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
semifinal U مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
vice-chancellor U معاون رئیس دانشگاه
rectors U رئیس دانشگاه رهبر
matriculant U قبول شده در دانشگاه
rector U رئیس دانشگاه رهبر
proctor U مدیر اجرایی دانشگاه
vice-chancellors U معاون رئیس دانشگاه
extramural U مربوط به خارج از دانشگاه
semesters U دوره 61 هفتهای دانشگاه
chairs U کرسی استادی در دانشگاه
semester U دوره 61 هفتهای دانشگاه
chairing U کرسی استادی در دانشگاه
chaired U کرسی استادی در دانشگاه
vice chancellor U معاون رئیس دانشگاه
chair U کرسی استادی در دانشگاه
oxonian U وابسته به دانشگاه اکسفورد
war college U دانشگاه عالی جنگ
to take a sample of blood U گرفتن نمونه خون [برای آزمایش خون]
As a university professor , his performance stank. U طرف گند زد به هر چه استاد دانشگاه !
academic costume U لباس رسمی استادی دانشگاه
academicals U لباس رسمی استادی دانشگاه
mattriculation U نام نویسی دردانشکده یا دانشگاه
matriculated U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculate U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
He was not admitted to the university. U اورا به دانشگاه راه ندادند
send down U دانشجویی را از دانشگاه بیرون کردن
He is majoring in mathematic at the university. U در دانشگاه رشته ریاضیات می هواند
matriculating U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculates U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
donnish U وابسته به یا همانند استاد دانشگاه
faculty U استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
faculties U استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
spring practice U دوره تمرینهای بهاری دانشگاه
in the schools U مشغول دادن امتحانات دانشگاه
alma mater U سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
matriculation U دخول یا نام نویسی در دانشگاه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com