Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
census of production
U
امارگیری در خصوص تولید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
censuses
U
امارگیری
census
U
امارگیری
demographic
U
وابسته به امارگیری نفوس
demography
U
امارگیری نفوس بشر
on the subject of
U
در خصوص
particular redemption
U
خصوص
concerning
U
در خصوص
regarding
U
در خصوص
in this regard
U
در این خصوص
hereof
U
در این خصوص
purchasing research
U
تحقیق در خصوص خرید
think it over
U
در این خصوص فکرکنید
in regard to
U
راجع به در خصوص نسبت به
with regard to
U
نسبت به در باره راجع به در خصوص
i am about that
U
من در این خصوص دلواپس هستم
i will speak to him about it
U
در این خصوص با او صحبت خواهم کرد
I'll think it over.
U
در این خصوص فکر خواهم کرد.
oversteer
U
تمایل به پیچیدن بیش از حدراننده به خصوص در سر پیچ
declaration
U
نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر به خصوص را میدهد
declarations
U
نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر به خصوص را میدهد
hang out one's shingle
<idiom>
U
آگاهی عمومی ازباز شدن دفتر به خصوص مطب یادفتروکالت
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte
U
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation
U
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
kidnapping
U
در CL به خصوص به حالتی اطلاق میشود که کسی را بدزدند و ازکشور محل اقامتش خارج کنند
component
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods
U
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
second
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem
U
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry
U
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar
U
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand
U
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost
U
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem
U
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrix
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
Brontide
U
نوعی صدا
[صدایی خفه شده و آرام که در برخی از مناطق زلزله خیز، به خصوص در امتداد سواحل و روی دریاچه ها شنیده میشود و تصور میرود که به دلیل لرزشهای ضعیف زمین باشد.]
spermary
U
غده تولید کننده منی محل تولید منی
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism
U
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap
U
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half
U
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax
U
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
public
U
رمز گشایی که از کلید عمومی برای رمز گذاری پیام استفاده میکند و از یک کلید خصوص برای رمز گشایی آن .
output
U
تولید
outputs
U
تولید
production line
U
خط تولید
total output
U
تولید کل
production lines
U
خط تولید
genesis
U
تولید
low productivity
U
تولید کم
fabrication
U
تولید
manufactures
U
تولید
manufactured
U
تولید
assembly lines
U
خط تولید
manufacture
U
تولید
products
U
تولید
product
U
تولید
assembly line
U
خط تولید
aggregate output
U
تولید کل
progeniture
U
تولید
production
U
تولید
total product
U
تولید کل
turn out
U
تولید
productions
U
تولید
articulation
U
تولید
assembly
U
تولید
generations
U
تولید
production technique
U
فن تولید
production rule
U
تولید
generation
U
تولید
agents of production
U
عوامل تولید
produced
U
تولید کردن
produce
U
تولید کردن
mode of production
U
شیوه تولید
reproductions
U
تولید دوباره
gas generation
U
تولید گاز
produces
U
تولید کردن
bring forward
U
تولید کردن
factors of production
U
عوامل تولید
production factors
U
عوامل تولید
aggradation of permafrost
U
تولید شبنم
aggregate production function
U
تابع تولید کل
aggradation of permafrost
U
تولید مه شبنم
begat
U
تولید کردن
branches of production
U
شاخههای تولید
branches of production
U
رشتههای تولید
average product
U
تولید متوسط
jamming
U
تولید پارازیت
manufacturer
U
تولید کننده
begotten
U
تولید کرده
procreate
U
تولید کردن
procreated
U
تولید کردن
procreates
U
تولید کردن
procreating
U
تولید کردن
beget
U
تولید کردن
sparking
U
تولید جرقه
begets
U
تولید کردن
begetting
U
تولید کردن
beep
U
تولید صدا
beeped
U
تولید صدا
productivity
U
قابلیت تولید
beeping
U
تولید صدا
beeps
U
تولید صدا
raise
U
تولید کردن
manufacturers
U
تولید کننده
producer
U
تولید کننده
reproductions
U
تولید مجدد
reproductions
U
تولید مثل
reproduction
U
تولید دوباره
reproduction
U
تولید مجدد
reproduction
U
تولید مثل
mass-production
U
تولید انبوه
producers
U
تولید کننده
raises
U
تولید کردن
pilot production
U
تولید نمونه
production capacity
U
فرفیت تولید
production coefficient
U
ضریب تولید
production control
U
کنترل تولید
production cost
U
هزینه تولید
production efficiency
U
کارائی تولید
production efficiency
U
کارائی در تولید
production engineer
U
مهندس تولید
production facility
U
سهولت تولید
production frontier
U
مرز تولید
production function
U
تابع تولید
production gap
U
شکاف تولید
production time
U
زمان تولید
productive capacity
U
فرفیت تولید
production account
U
حساب تولید
production routine
U
روال تولید
potential output
U
تولید بالقوه
power of production
U
نیروی تولید
producible
U
قابل تولید
production index
U
شاخص تولید
production management
U
مدیریت تولید
production method
U
روش تولید
production part
U
بخش تولید
production period
U
دوره تولید
production process
U
فرایند تولید
production process
U
جریان تولید
production program
U
برنامه تولید
production programme
U
برنامه تولید
progenitive
U
تولید کننده
pyogenesis
U
تولید چرک
turn out
U
تولید کردن
underproduction
U
تولید ناکافی
volume of production
U
حجم تولید
put out
<idiom>
U
تولید کردن
the procreative instinct
U
غریزه تولید
system generation
U
تولید سیستم
rate of output
U
نرخ تولید
rate of output
U
میزان تولید
regeneracy
U
تولید مجدد
relations of production
U
رابطه تولید
reporduce
U
تولید مجدد
report generation
U
تولید گزارش
reproductivity
U
استعداد تولید
scale of production
U
مقیاس تولید
suppuration
U
تولید جراحت
surplus production
U
تولید اضافی
surplus production
U
مازاد تولید
surplus production
U
فزونی تولید
period of production
U
دوره تولید
calorification
U
تولید حرارت
full production
U
تولید کامل
full production
U
تولید در حداکثرفرفیت
gas making
U
تولید گاز
generable
U
قابل تولید
generating tool
U
ابزار تولید
generation of current
U
تولید جریان
generation of oscillations
U
تولید نوسان
home country
U
محل تولید
homogenesis
U
تولید مثل
inbreed
U
تولید کردن
incendiarism
U
تولید حریق
ingenerate
U
تولید کردن
ingot production
U
تولید شمش
forces of production
U
نیروهای تولید
food production
U
تولید غذا
capital intensive technique
U
فن تولید سرمایه بر
carcinogenesis
U
تولید سرطان
chylification
U
تولید کیلوس
chymification
U
تولید کیموس
cost of production
U
هزینه تولید
elasticity of production
U
کشش تولید
energy production
U
تولید انرژی
energy production
U
تولید نیرو
factor of production
U
عامل تولید
factory production
U
تولید کارخانهای
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com