English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
haemophillia U امادگی بخون رفتن زیاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fluctuability U امادگی برای بالاوپایین رفتن
to overshoot oneself U زیاد دور رفتن
I am not much of a cinema-goer. U زیاد اهل سینما ( رفتن ) نیستم
mars U بخون
red-handed U بخون الوده
haematoid U شبیه بخون
haemic U مربوط بخون
to imbrue with blood U بخون ترکردن
haemic U وابسته بخون
bloodthirsty U تشنه بخون
to imbrue in blood U بخون تر کردن
readiness condition U وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
sanguification U تبدیل خوراک بخون
to imbrue with blood U الوده بخون کردن
to imbrue in blood U الوده بخون کردن
red handed U دست بخون الوده
to gild with blood U اغشته بخون کردن
to gild with blood U غرقه بخون کردن
They are at daggers drawn. They are bitter enemies. U بخون یکدیگه تشنه هستند
haematosis U تبدیل خون وریدی بخون شریانی
sepsis U مسمومیت عفونی حاصله در اثر جذب باکتریهاومواد فاسد بخون
defense readiness condition U وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
load call U وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
air defense readiness U وضعیت امادگی پدافند هوایی امادگی پدافند هوایی
compression ignition U احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep. U زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
tautness U امادگی
coverings U امادگی
cover U امادگی
predispostion U امادگی
form U امادگی
covers U امادگی
readiness U امادگی
proneness U امادگی
preparations U امادگی
penchant U امادگی
susceptibility U امادگی
preparation U امادگی
conditioning U امادگی
disposition U امادگی
preparedness U امادگی
formed U امادگی
forms U امادگی
kelter or kilter U امادگی
kelter U امادگی
qualification U امادگی
readiness U امادگی رزمی
half way houses U خانههای امادگی
preparatory school U اموزشگاه امادگی
hot U امادگی کامل
hotter U امادگی کامل
reading readiness U امادگی خواندن
availability U زمان امادگی
third degree of readiness U امادگی درجه سه
unreadiness U عدم امادگی
liability to disease U تعهد امادگی
training camp U اردوی امادگی
preparatory schools U اموزشگاه امادگی
indispositions U عدم امادگی
indisposition U عدم امادگی
condition of readiness U شرایط امادگی
reconditioning U تجدید امادگی
hottest U امادگی کامل
physical fitness U امادگی جسمانی
law of readiness U قانون امادگی
vigilance U امادگی چالاکی
combat readiness U امادگی رزمی
peak up U در اوج امادگی
work out U تمرین امادگی
state of alert U وضعیت امادگی
medical fitness U امادگی پزشکی
insusceptibility U عدم امادگی
peripheral U دوره امادگی
indisposedness U عدم امادگی
operational readiness U امادگی عملیاتی
erg U 2- امادگی ذاتی
preparatory interval U دوره امادگی
second degree of readiness U امادگی درجه دو
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
to hold somebody in great respect U کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
readiness category U درجه امادگی رزمی
preparation U امادگی اماده سازی
lurches U امادگی شکست فاحش
condition of readiness U وضعیت امادگی رزمی
lurched U امادگی شکست فاحش
data set ready U امادگی مجموعه داده ها
readiness category U نوع امادگی رزمی
peripheral course U دوره امادگی نظامی
data terminal ready U امادگی ترمینال داده
flyable dud U بدون امادگی رزمی
condition code U کد وضعیت امادگی اقلام
habilitation U لباس پوشاندن امادگی
lurching U امادگی شکست فاحش
lurch U امادگی شکست فاحش
combat ready U دارای امادگی رزمی
preparations U امادگی اماده سازی
physical fitness U امادگی عمومی جسمانی
accessibility U امادگی برای پذیرایی
operational performance category U طبقه امادگی عملیاتی
operational performance category U امادگی عملیاتی از طبقه
level of readiness U سطح امادگی رزمی
school readiness U امادگی ورود به مدرسه
fourth degree of readiness U امادگی درجه چهار
readiness U اماده باش امادگی
ingenuity U امادگی برای اختراع
distensibility U امادگی برای بادکردن
materiel readiness U امادگی رزمی وسایل
sight-read U بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-reads U بدون امادگی قبلی اجراکردن
reagency U امادگی برای واکنش یا معرفی
opposability U امادگی برای روبرو گذاشتن
sight-reading U بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight read U بدون امادگی قبلی اجراکردن
readiness to report U امادگی برای پاسخ دادن
teachability U امادگی جهت یاد گرفتن
army ready material program U برنامه بهبود امادگی رزمی اماد
snug down U امادگی قبل از ورود به دریای طوفانی
mission ready U اعلام امادگی هواپیما برای پرواز
communicativeness U امادگی برای رساندن خبر پرگویی
irresponsiveness U عدم امادگی برای پاسخ دادن
insuperability U عدم امادگی برای از میان برداشتن
inseparability U عدم امادگی برای جدا شدن
inerrability U معصومیت عدم امادگی برای خطاکردن
flight readiness firing U ازمایش سریع امادگی پرتاب موشک
impressionability U امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
ready solubility in water U امادگی برای زودحل شدن دراب
removability U ناپایداری امادگی برای برداشته شدن
materiel readiness U میزان امادگی جنگ افزارها وتجهیزات
dtr U Ready Terminal Data امادگی ترمینال داده
impulsiveness U امادگی برای کار کردن یا نیروی انی
war footing U حالت اماده باش در ارتش امادگی رزمی
vitrescence U امادگی برای تبدیل به شیشه خاصیت شیشهای
road test U ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
inductility U عدم امادگی برای لوله شدن اقامه
put and take fishing U انداختن ذخیره ماهی به اب برای امادگی ماهیگیری درفصل
civilian preparedness for war U اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
condensability U قابلیت انقباض یاتکثیف-امادگی برای منقبض شدن
plea of tender U اعلام امادگی خوانده به ادای دین خواهان در دادگاه
mouch U راه رفتن دولادولاراه رفتن
ground U تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
trot U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed U با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
availability factor U ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
contractibility U قابلیت انقباض- امادگی برای جمع شدن یاکوچک شدن
record U کلیدی در دستگاه ضبط کننده برای بیان امادگی ضبط سیگنال ها روی رسانه
availability U میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
serviceability criteria U وضعیت امادگی تجهیزات وضعیت قابلیت استفاده ازوسایل
paraded U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade U سان رفتن رژه رفتن محل سان
flight test U ازمایش پرواز یا ازمایش امادگی پرتاب موشک
unit categories U انواع مختلف یکانها یا انواع طبقات یکانها از نظر استعدادو سازمان و امادگی رزمی
flying status U وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
operating level U سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
asynchronous computer U نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
mickle U زیاد
not a lettle U زیاد
intense U زیاد
vastly U زیاد
muckle U زیاد
mickle or muckle U زیاد
too U زیاد
superabundant U زیاد
large adv U زیاد
thickest U زیاد
in quantities U زیاد
heart break U غم زیاد
intensively U زیاد
immoderate U زیاد
tremendously U زیاد
numerous U زیاد
hugely U زیاد
generous U زیاد
mortally U زیاد
thick U زیاد
over and above U زیاد
no end of U زیاد
populous U زیاد
overmuch U زیاد
effusively U زیاد
fulsome U زیاد
egregiously U زیاد
excessive U زیاد
widely U زیاد
immane U زیاد
for all the world U بی کم و زیاد
in excess U زیاد
copious U زیاد
many U زیاد
much U زیاد
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com