Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bound for home
U
اماده رفتن به کشور میهن
hom ward bound
U
اماده رفتن به کشور میهن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bound
U
: اماده رفتن
prompt to go
U
اماده رفتن
he is indisposed to go
U
اماده رفتن نیست
prompt to go
U
اماده برای رفتن
to be prepared to go
U
اماده رفتن بودن
to go abroad
U
به خارج
[از کشور]
رفتن
he is out and a bout
U
از بستر برخاسته و اماده بیرون رفتن است
hypnotizable
U
اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
ready reserve
U
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
ground readiness
U
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
republic
U
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics
U
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
supercritical
U
حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
Burundi
U
کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession
U
تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
on guard
U
اماده توپگیری اماده برای توگیری
extradited
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism
U
اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
innocent passage
U
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
letter of recall
U
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
ramp alert
U
اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
winterize
U
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
nonaligned
U
کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
warning order
U
دستور اماده باش اعلام اماده باش
motherlands
U
میهن
home
U
میهن
homes
U
میهن
motherland
U
میهن
fenow country men
U
هم میهن
compatriotic
U
هم میهن
country man
U
هم میهن
fatherlands
U
میهن
mother country
U
میهن
mother countries
U
میهن
f.countryman
U
هم میهن
fatherland
U
میهن
home
U
میهن
patiot
U
هم میهن
countrywoman
U
هم میهن
homeland
U
میهن
homelands
U
میهن
mother land
U
میهن
natire country
U
میهن
native land
U
میهن
countryman
U
هم میهن
countrymen
U
هم میهن
compatriot
U
هم میهن
native country
U
میهن
fellow countryman
U
هم میهن
compatriots
U
هم میهن
homeland
U
میهن
laager
U
هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
immigrates
U
میهن گزیدن
immigrated
U
میهن گزیدن
one's native soil
U
میهن زمین
partisan
U
میهن پرست
home-made
U
ساخت میهن
partisans
U
میهن پرست
patriotic
U
میهن دوست
immigrate
U
میهن گزیدن
public-spirited
U
میهن پرست
immigrating
U
میهن گزیدن
patriotism
U
میهن پرستی
civism
U
دلبستگی به میهن
patrioism
U
میهن پرستی
incivism
U
بی علاقگی به میهن
landsman
U
بومی هم میهن
patriotically
U
میهن پرستانه
homemade
U
ساخت میهن
public spiritedness
U
میهن پرستی
homesick
U
در فراق میهن
motherlands
U
مادر میهن
patriot
U
میهن پرست
homes
U
میهن وطن
motherland
U
مادر میهن
patiot
U
میهن پرست
home
U
میهن وطن
patiot
U
میهن دوست
to expatriate oneself
U
جلای میهن کردن
jingo
U
میهن پرست متجاوز
patriot
U
شخص میهن پرست
patriots
U
شخص میهن پرست
patriotically
U
از روی میهن دوستی
repatriations
U
برگشتن یا برگرداندن به میهن
repatriation
U
برگشتن یا برگرداندن به میهن
compatriot
U
هم وطن هم میهن هواخواه
chauvinist
U
میهن پرست متعصب
patriots
U
میهن پرست ها
[مرد]
patriots
U
میهن پرستان
[مرد]
parricides
U
خائن به میهن پدر کش
parricide
U
خائن به میهن پدر کش
compatriots
U
هم وطن هم میهن هواخواه
patricide
U
خائن به میهن پدرکش
spread eagle
U
میهن پرستی افراطی
patricides
U
خائن به میهن پدرکش
nostalgia
U
دلتنگی برای میهن
pussyfoot
U
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step
U
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
silk manufactures of home
U
کالاهای ابریشمی ساخت میهن
expatriate
U
ترک کردن میهن تبعیدی
expatriates
U
ترک کردن میهن تبعیدی
chauvinism
U
میهن پرستی از روی تعصب
chauvinism
U
میهن پرستی افراطی شوونیسم
you have no option but to go
U
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
country cover diagram
U
دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
maccabees
U
خانواده میهن پرستان مکابی یهود
flag-waving
U
میهن پرستی بحد افراط وجنون
to bleed for one's country
U
برای میهن خود خون دادن
flag waving
U
میهن پرستی بحد افراط وجنون
homecoming
U
عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
public spirit
U
خیر خواهی برای مردم میهن پرستی
parricidal
U
خائن نسبت به پدر و مادر یا میهن یاپادشاه
homecomings
U
عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
public spiritedly
U
ازلحاظ خیر خواهی مردم میهن پرستانه
alert force
U
نیروهای اماده باش نیروهای اماده
sickfor home
U
دلتنگی کننده برای میهن وخانه خود بیماروطن
chauvinism
U
افراط کورکورانه در میهن پرستی ناسیونالیسم در حد افراطی و غیر منطقی
eagle flight
U
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
mouch
U
راه رفتن دولادولاراه رفتن
jingo
U
کسی که به عنوان میهن پرستی از سیاست جنگجویانه و تجاوزکارانه دولت خودطرفداری میکند
station time
U
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
air alert warning
U
اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
trot
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
to pine for home
U
دلتنگی برای میهن کردن ارزوی وطن کردن
in gear
U
اماده
yoi
U
اماده
freshest
U
اماده
in kelter
U
اماده
ready made
U
اماده
fresh-
U
اماده
in store
U
اماده
prompt
U
اماده
in full fig
U
اماده
sets
U
اماده
minded
U
اماده
stock
U
اماده
equipped
U
اماده
stocked
U
اماده
abler
U
اماده
susceptible
U
اماده
in form
U
اماده
fresh
U
اماده
yare
U
اماده
setting up
U
اماده
in the saddle
U
اماده
accoutrements
U
اماده
ready-made
U
اماده
supplying
U
اماده
readies
U
اماده
ready
U
اماده
provided
U
اماده
set
U
اماده
lief
U
اماده
accoutred
U
اماده
supply
U
اماده
ablest
U
اماده
prompted
U
اماده
prompts
U
اماده
handier
U
اماده
handiest
U
اماده
handy
U
اماده
readied
U
اماده
supplied
U
اماده
readying
U
اماده
paraded
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
giglet
U
دخترسبک که اماده
set
U
اماده کردن
warlike
U
اماده جنگ
sets
U
اماده کردن
presents
U
موجود اماده
apt
U
متمایل اماده
pre treatment
U
اماده کردن
kelter
U
انتظام اماده
mission ready
U
اماده پرواز
insusceptible
U
غیر اماده
presenting
U
موجود اماده
night boat
U
قایق اماده
preparatory
U
اماده کننده
seaworthy
U
اماده دریا
indispose
U
اماده ساختن
in gear
U
اماده حرکت
snug
U
اماده ومجهز
johnny on the sopt
U
حاضر و اماده
present
U
موجود اماده
presented
U
موجود اماده
giglot
U
دخترسبک که اماده
drafts
U
اماده کردن
drafted
U
اماده کردن
draft
U
اماده کردن
he is ready at excuses
U
اماده است
on tap
U
اماده کشیدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com