English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (48 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ready service U اماده به کار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
outfit U سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
outfits U سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
fresh U اماده
fresh- U اماده
freshest U اماده
list U شیار کردن اماده کردن
prompt U اماده
prompt U کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
prompted U اماده
prompted U کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
prompts U اماده
prompts U کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
standby U به حال اماده بودن
standbys U به حال اماده بودن
prime U اماده کردن
primed U اماده کردن
primes U اماده کردن
supplied U اماده
supplied U اماده کردن
supply U اماده
supply U اماده کردن
supplying U اماده
supplying U اماده کردن
effective U سرباز اماده به خدمت
gird U اماده کردن محکم کردن
attention U شمشیرباز اماده برای مبارزه
attentions U شمشیرباز اماده برای مبارزه
preparation U اماده سازی
preparation U اماده کردن
preparation U امادگی اماده سازی
preparations U اماده سازی
preparations U اماده کردن
preparations U امادگی اماده سازی
despatched U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatches U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatching U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatch U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatched U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatches U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
fine U بسیار اماده
fined U بسیار اماده
finest U بسیار اماده
cover U اماده شدن برای دریافت توپ
cover U اماده برای برگرداندن توپ
coverings U اماده شدن برای دریافت توپ
coverings U اماده برای برگرداندن توپ
covers U اماده شدن برای دریافت توپ
covers U اماده برای برگرداندن توپ
set U اماده
set U اماده کردن
sets U اماده
sets U اماده کردن
setting up U اماده
setting up U اماده کردن
train U اماده کردن اسب
trained U اماده کردن اسب
trains U اماده کردن اسب
back up U اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
back-up U اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
panel U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panels U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
pool U عده کارمند اماده برای انجام امری
pooled U عده کارمند اماده برای انجام امری
pools U عده کارمند اماده برای انجام امری
draft U اماده کردن
drafted U اماده کردن
drafts U اماده کردن
apt U متمایل اماده
present U موجود اماده
presented U موجود اماده
presenting U موجود اماده
presents U موجود اماده
edit U اماده چاپ کردن تغییر دادن
edit U تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
edited U اماده چاپ کردن تغییر دادن
edited U تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
lay U کشیدن اماده شدن راه
lays U کشیدن اماده شدن راه
spot U کشف کردن اماده پرداخت
spots U کشف کردن اماده پرداخت
malcontent U اماده شورش
malcontents U اماده شورش
harness U اماده کردن
harnessed U اماده کردن
harnessing U اماده کردن
finishing school U اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
finishing schools U اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
taut U اماده کار
beforehand U قبلا اماده
groom U اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
grooms U اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
bound U : اماده رفتن
record U تعداد موضوعات دادههای مبوطه که در حافظه موقت نگهداری می شوند و اماده پردازش هستند
handyman U شخص اماده بخدمت
handymen U شخص اماده بخدمت
minded U اماده
Linotype U ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
susceptible U اماده
bat U گل اماده برای کوزه گری
bats U گل اماده برای کوزه گری
Other Matches
ready reserve U ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
ground readiness U اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
supercritical U حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
on guard U اماده توپگیری اماده برای توگیری
ramp alert U اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
winterize U اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
warning order U دستور اماده باش اعلام اماده باش
laager U هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
alert force U نیروهای اماده باش نیروهای اماده
eagle flight U نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
air alert warning U اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
in store U اماده
in the saddle U اماده
lief U اماده
provided U اماده
yoi U اماده
ready made U اماده
accoutrements U اماده
stock U اماده
in kelter U اماده
in gear U اماده
ablest U اماده
abler U اماده
equipped U اماده
accoutred U اماده
in form U اماده
ready-made U اماده
in full fig U اماده
readying U اماده
readies U اماده
ready U اماده
yare U اماده
stocked U اماده
handier U اماده
handy U اماده
handiest U اماده
readied U اماده
coaches U اماده ساز
alerts U اماده باش
coaching U اماده سازی
bellicose U اماده بجنگ
obliging U اماده خدمت
coached U اماده ساز
alerted U اماده باش
coach U اماده ساز
rig U اماده شدن
preparing U اماده کردن
prepares U اماده کردن
prepare U اماده کردن
alert U اماده باش
readying U اماده کردن
snug U اماده ومجهز
rigs U اماده شدن
accommodated U اماده کردن
accommodates U اماده کردن
rigged U اماده شدن
provides U اماده کردن
provide U اماده کردن
night boat U قایق اماده
ready mixed concrete U بتن اماده
ready for use U اماده مصرف
ready for operation U اماده کار
ready for duty U اماده خدمت
ready for duty U اماده کار
prompt to go U اماده رفتن
pre treatment U اماده کردن
on tap U اماده کشیدن
mission ready U اماده پرواز
ready to die U اماده مردن
ready use U اماده مصرف
unlimber U اماده کردن
transit mixed concrete U بتن اماده
to string up U اماده کردن
to pickle a rod for U اماده کردن
to gird up one's loins U اماده کارشدن
to buckle oneself U اماده شدن
to bargain for U منتظریا اماده
to a. the ball U اماده انداختن
seaworthy U اماده دریا
ripely U بطور اماده
make ready U اماده کردن
kelter U انتظام اماده
combat available U اماده به پرواز
combat available U اماده به رزم
belay U اماده کردن
battailous U اماده جنگ
at or within call U اماده فرمان
at call U اماده فرمان
aforehand U اماده راحت
action mission ship U ناو اماده
acoutre U اماده جنگ
accoutered U اماده جنگ
combat ready U اماده به رزم
confect U اماده کردن
johnny on the sopt U حاضر و اماده
insusceptible U غیر اماده
in gear U اماده حرکت
he is ready at excuses U اماده است
giglot U دخترسبک که اماده
giglet U دخترسبک که اماده
get ready U اماده کردن
fledge U اماده پروازکردن
indispose U اماده ساختن
detonative U اماده انفجار
acceptancy U اماده قبول
preparatory U اماده کننده
warlike U اماده جنگ
readies U اماده کردن
ready U اماده کردن
readied U اماده کردن
readiness condition U وضعیت اماده باش
he is liable to become sick U اماده ناخوشی است
he is indisposed to go U اماده رفتن نیست
fitting out U اماده کردن ناو
gears U کردن اماده کارکردن
geared U کردن اماده کارکردن
ready for assembly U اماده جهت نصب
accoutre U با تجهیزات اماده نمودن
acoutre U اماده جنگ شدن
preparation of attack U شمشیرباز اماده حمله
in perfect trim U کاملا اراسته یا اماده
forthcoming U اماده ارائه دادن
ready for duty U اماده انجام وفیفه
his blood is up U اماده جنگ است
air alert U اماده باش هوایی
gear U کردن اماده کارکردن
alert station U ایستگاه اماده باش
prompt to go U اماده برای رفتن
concussion detonation U خرج اماده به تخریب
poised mine U مین اماده انفجار
deck alert U اماده باش عرشه
on the line U هواپیمای اماده پرواز
finished product U کالای اماده فروش
on offer U اماده برای فروش
do up U اماده استفاده کردن
finished goods U کالاهای اماده فروش
dug in U استحکامات سنگر اماده
finishing paint U رنگ سازی اماده
precanned routines U روالهای از پیش اماده
preplanned U اماده شده از قبل
armed ammunition U مهمات اماده انفجار
armed mine U مین اماده انفجار
prestocked U از پیش اماده شده
forespeak U قبلا اماده کردن
bare base U پایگاه اماده نشده
fit to work U اماده برای کارکردن
camera ready copy U کپی اماده تکثیر
canned software U نرم افزار اماده
presentient U گوش بزنگ اماده
preprinted forms U فرم های اماده
mind to do a thing U اماده انجام کاری
studied U از پیش اماده شده
warm up time U زمان اماده شدن
preparing U اماده شدن ساختن
strip alert U اماده باش 5 دقیقهای
forearm U قبلا اماده کردن
forearms U قبلا اماده کردن
refit U دوباره اماده کارکردن
refits U دوباره اماده کارکردن
refitting U دوباره اماده کارکردن
alerting U اماده باش دادن
bristle U اماده جنگ شدن
knock-ups U سردستی اماده کردن
knock-up U سردستی اماده کردن
knock up U سردستی اماده کردن
to prepare for war U اماده جنگ شدن
to fly to arms U اماده جنگ شدن
to fit with U اماده کردن برای
to deliver battle U اماده جنگ شدن
to be prepared to go U اماده رفتن بودن
refitted U دوباره اماده کارکردن
prepare U اماده شدن ساختن
prepares U اماده شدن ساختن
susceptive U پذیرنده اماده پذیرش
bristled U اماده جنگ شدن
ready to die U اماده برای مرگ
ready for use U اماده بهره برداری
set position U اماده در نقطه اغاز
set up U اماده تیراندازی کردن
ready service U اماده به استفاده فوری
set up U اماده بکار استقرار
sortie U هواپیمای اماده به پرواز
ready mixed paints U رنگهای مخلوط اماده
readiness U اماده باش امادگی
sorties U هواپیمای اماده به پرواز
prearranged U از قبل اماده شده
spot goods U کالاهای اماده تحویل
interval trailing U تمرین استقامت و اماده سازی
to keep ome's powder dry U برای هر رویدادی اماده بودن
forming of battery plates U اماده سازی صفحات باتری
to gain any ones ear U کسیرا اماده شنیدن حرفی
fitted mine U مین مسلح اماده به کار
get ready U اماده شدن حاضر کردن
up and running U اماده برای عملیات کامل
to study up U خود را اماده امتحانات کردن
he was prone to mischief U برای دو بهمزنی و شیطنت اماده
to stand in the gap U برای دفاع اماده بودن
to prepare for war U برای جنگ اماده شدن
ground alert U اماده باش 51 دقیقهای هواپیماها
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com