Perdic | الکترود یون ویژه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	specific ion electrode U	الکترود یون ویژه

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	idiosyncrasies U	طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
	idiosyncrasy U	طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
	to watch for certain symptoms U	توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
	special interest groups U	گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
	specialty U	کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
	specialities U	کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
	speciality U	کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
	idiocrasy U	طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
	electrodes U	الکترود
	electrode U	الکترود
	adherent electrode U	الکترود
	glass electrode U	الکترود شیشهای
	gate electrode U	الکترود دریچهای
	focusing electrode U	الکترود تمرکزده
	contact bar U	الکترود جوشکاری
	electron collector U	الکترود گرداور
	image plate U	الکترود تصویر
	input electrode U	الکترود اولیه
	indicator electrode U	الکترود شاخص
	inert electrode U	الکترود بی اثر
	main electrode U	الکترود اصلی
	fluxed electrode U	الکترود شناور
	internal electrode U	الکترود داخلی
	instenifier electrode U	الکترود تشدیدکننده
	input electrode U	الکترود ورودی
	membrance electrode U	الکترود غشایی
	auxiliary electrode U	الکترود کمکی
	reference electrode U	الکترود مبنا
	accelerating electrode U	الکترود شتابده
	zinc electrode U	الکترود روی
	accelerating electrode U	الکترود شتاب ده
	anodes U	الکترود مثبت
	battery electrode U	الکترود باتری
	anode U	الکترود مثبت
	precipitate electrode U	الکترود رسوبی
	metallic electrode U	الکترود فلزی
	control electrode U	الکترود فرمان
	contour electrode U	الکترود پروفیلی
	welding electrode U	الکترود جوشکاری
	reference electrode U	الکترود مرجع
	collector electrode U	الکترود کلکتور
	dipped electrode U	الکترود شناور
	gas sensing membrance electrode U	الکترود غشایی گاز حس کن
	covered electrode U	الکترود پوشش دار
	drilling electrode U	الکترود مته کاری
	collective electrode U	الکترود جمع کننده
	glass membrance electrode U	الکترود شیشه غشایی
	sheathed electrode U	الکترود روکش دار
	selective ion electrode U	الکترود یون گزین
	precipitate electrode U	الکترود حالت جامد
	spot welding electrode U	الکترود جوشکاری نقطهای
	standard electrode potential U	پتانسیل استاندارد الکترود
	liquid membrance electrode U	الکترود مایع غشایی
	ignition electrode U	الکترود اتش زنه
	standard electrode potential U	پتانسیل الکترود استاندارد
	high potential electrode U	الکترود فشار قوی
	soild state electrode U	الکترود حالت جامد
	praetorial U	متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
	crater U	زیر یک الکترود در جریان جوشکاری
	craters U	زیر یک الکترود در جریان جوشکاری
	cold plug U	شمعی با الکترود عایق شده کوتاه
	pentode U	لامپ خلاء با پنج الکترود و سه شبکه
	triode U	شیر ترمویونیک یا لامپ خلاء دارای سه الکترود کاتد اند وشبکه کنترل
	thermionic tube U	لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
	adhoc U	ویژه
	special U	ویژه
	privilege U	حق ویژه
	nett U	ویژه
	net U	ویژه
	nets U	ویژه
	prerogative U	حق ویژه
	prerogatives U	حق ویژه
	special <adj.> U	ویژه
	extra special U	ویژه
	idiocrasy U	ویژه
	paticular U	ویژه
	priviege U	حق ویژه
	specific humidity U	نم ویژه
	special character U	ویژه
	peculiar U	ویژه
	extra <adj.> U	ویژه
	specialists U	ویژه گر
	specialist U	ویژه گر
	experts U	ویژه گر
	particulars U	ویژه
	express U	ویژه
	expert U	ویژه گر
	expressing U	ویژه
	particular U	ویژه
	specific U	ویژه
	specially U	ویژه
	specifics U	ویژه
	expresses U	ویژه
	expressed U	ویژه
	dead weights U	ویژه وزن
	specific viscosity U	گرانروی ویژه
	eigenvalue U	ویژه مقدار
	favourite or vor U	ویژه مخصوص
	dead weight U	ویژه وزن
	extra equipment U	متعلقات ویژه
	electrical resistivity U	مقاومت ویژه
	endemical U	ویژه یک قوم
	equity capital U	ارزش ویژه
	experts U	ویژه کار
	traits U	نشان ویژه
	trait U	نشان ویژه
	specific lattice U	شبکه ویژه
	habiliments U	جامه ویژه
	specific resistance U	مقاومت ویژه
	specific rotation U	چرخش ویژه
	expert U	ویژه کار
	gastronomist U	ویژه گرخوراک
	eigenfunction U	ویژه تابع
	ecotype U	بوم ویژه
	garb U	پوشاک ویژه
	characteristic root U	ویژه مقدار
	characteristic number U	ویژه مقدار
	characteristic function U	ویژه تابع
	cariologist U	ویژه گر قلب
	bylaw U	قانون ویژه
	byelaw U	قانون ویژه
	body guard U	هنگ ویژه
	specialists U	ویژه کار
	idioms U	تعبیر ویژه
	proper value U	ویژه مقدار
	capital U	ارزش ویژه
	specialist U	ویژه کار
	monograph U	ویژه نگاشت
	monographs U	ویژه نگاشت
	specific volume U	حجم ویژه
	specific weight U	سنگینی ویژه
	specific weight U	وزن ویژه
	specific yield U	ابدهی ویژه
	speleologist U	ویژه گر غارشناسی
	conizance U	نشان ویژه
	acoustician U	ویژه گر اواشنود
	singular matrix U	ماتریس ویژه
	penologist U	ویژه گر کیفرشناسی
	special agreement U	قرارداد ویژه
	particular lien U	حق حبس ویژه
	special bastard U	حرامزاده ویژه
	special case U	مورد ویژه
	special character U	دخشه ویژه
	net profit U	سود ویژه
	special deposits U	سپردههای ویژه
	special drawing right U	حق برداشت ویژه
	singular matrix U	ماتریش ویژه
	praetorian guard U	گارد ویژه
	self weight U	ویژه وزن
	relative density U	گرانی ویژه
	regiospecific U	جهت ویژه
	quantum state U	ویژه حالت
	proper volume U	ویژه حجم
	proper function U	ویژه تابع
	prerogatived U	دارای حق ویژه
	preceptorial U	ویژه اموزگاری
	monocular U	ویژه یک چشم
	monkish U	ویژه راهبان
	labeled cargo U	کالای ویژه
	kink U	ویژه گی فرریز
	specific heat U	گرمای ویژه
	indicium U	نشانه ویژه
	specific heat U	دمای ویژه
	physiologist U	ویژه گر فیزیولوژی
	physiologists U	ویژه گر فیزیولوژی
	lachrymal U	ویژه اشک
	lacrimal U	ویژه اشک
	specific drawdown U	افت ویژه
	special drawing rights U	حق برداشت ویژه
	special duty U	کار ویژه
	special party U	گروه ویژه
	special passport U	پاسپورت ویژه
	special symbol U	نماد ویژه
	special verdict U	تصمیم ویژه
	species specific U	نوع- ویژه
	specific cost U	هزینه ویژه
	life guard U	هنگ ویژه
	specific donor U	دهنده ویژه
	specific humidity U	رطوبت ویژه
	idioms U	زبان ویژه
	lingo U	زبان ویژه
	characteristic U	نشان ویژه
	nutritionist U	ویژه گر تغذیه
	nutritionists U	ویژه گر تغذیه
	specialization U	ویژه کاری
	juveniles U	ویژه نو جوانان
	specialization U	ویژه گری
	version U	شرح ویژه
	versions U	شرح ویژه
	zoologist U	ویژه گرجانورشناسی
	lingoes U	زبان ویژه
	juvenile U	ویژه نو جوانان
	morbid U	ویژه ناخوشی
	standing order U	اوامر ویژه
	standing orders U	اوامر ویژه
	booth U	جای ویژه
	speciality U	ویژه گری
	neurologist U	ویژه گر اعصاب
	lineaments U	نشان ویژه
	prerogative U	حق یا امتیاز ویژه