Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rail
U
الت میانی در و پنجره
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
middle lintel in window
U
وادار میانی پنجره
Other Matches
child window
U
پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
title
U
میله افقی در بالای یک پنجره که نام آن برنامه یا پنجره را بیان میکند
titles
U
میله افقی در بالای یک پنجره که نام آن برنامه یا پنجره را بیان میکند
picture window
U
پنجره دل باز وخوش منظره پنجره بزرگ
double lancet
U
[پنجره گوتیکی با دو پنجره سر نیزه ای]
horizontal
U
میلهای در پایین پنجره که نشان میدهد صفحه پهن تر از پنجره است . کاربر میتواند به صورت افق در صفحه حرکت کند و این میله را بکشد
cascading windows
U
چندین پنجره که روی هم نمایش داده می شوند به طوری که فقط عنوان پنجره رویی نمایش داده میشود
windowing
U
1-عمل تنظیم یک پنجره برای نمایش اطلاعات درصفحه . 2-نمایش یا دستیابی به اطلاعات از طریق پنجره
transom
U
پنجره بالای در یا بالای پنجره دیگری
mesal
U
میانی
middle deck
U
پل میانی
mediated
U
میانی
mesne
U
میانی
centrical
U
میانی
centric
U
میانی
mediate
U
میانی
mediates
U
میانی
mediums
U
میانی
medium
U
میانی
mediating
U
میانی
center land
U
خط میانی
medial
U
میانی
center back
U
بک میانی
mesail
U
میانی
innermost
U
میانی
median
U
میانی
mesial
U
میانی
midline
U
خط میانی
inmost
U
میانی
mid-
U
میانی وسطی
intermediate terminal
U
ترمینال میانی
mid
U
میانی وسطی
neutral conductor
U
سیم میانی
neutral wire
U
سیم میانی
ridge rope
U
سیم میانی
meddles
U
میانی وسطی
intermediate office
U
مرکز میانی
intermediate oscillation
U
نوسان میانی
intermediate phase
U
فاز میانی
interphase
U
فاز میانی
midpoints
U
نقطه میانی
intermediate plate
U
صفحه میانی
intermediate points
U
جهات میانی
meddle
U
میانی وسطی
meddled
U
میانی وسطی
intermediate transmitter
U
فرستنده میانی
intermediate zone
U
ناحیه ی میانی
intermediate frequency tank circuit
U
فرکانس میانی
mesencephalon
U
مغز میانی
middle part
U
قسمت میانی
middle fraction
U
پاره میانی
middle fraction
U
جزء میانی
mid flap
U
فلپ میانی
tympanum
U
گوش میانی
middle ear
U
گوش میانی
midsection
U
قطعه میانی
lower boom
U
بوم میانی
lower boom
U
تیرک میانی
middle
U
میانی وسطی
hogging
U
تنش میانی
middles
U
میانی وسطی
median
U
سکوی میانی
median income
U
درامد میانی
midpoint
U
نقطه میانی
tun dish throught
U
پاتیل میانی
intermediate band
U
باند میانی
dorsomedial
U
پشتی- میانی
center wing
U
بال میانی
center stripe
U
خط میانی زمین
midfield line
U
خط میانی زمین
halfback
U
بازیگر میانی
intermediate
U
طبقه میانی
intermediate
U
عضو میانی
central reserve
U
سکوی میانی
central strip
U
نوار میانی
cut splice
U
پیوند میانی
drop keel
U
تیغه میانی
intermediate anneal
U
التهاب میانی
intermediate contact
U
کنتاکت میانی
intermediate distribution frame
U
مقسم میانی
intermediate field
U
میدان میانی
intermediate frequency
U
فرکانس میانی
center section
U
بال میانی
center line
U
خط میانی زمین
halfback
U
بازیگرخط میانی
middle layer
U
قشر میانی
middle insomnia
U
بیخوابی میانی
intermediate link
U
حلقه میانی
intermediate layer
U
لایه میانی
intermediate image
U
تصویر میانی
interband
U
باند میانی
center circle
U
دایره میانی
intermediate fuse
U
فیوز میانی
i.f.
U
فرکانس میانی
buffer
U
حافظه میانی
interconnection
U
اتصال میانی
amidship
U
قسمت میانی قایق
intermediate frequency amplification
U
تقویت فرکانس میانی
half length illusion
U
خطای ادراکی میانی
interjacent
U
میانی در میان افتاده
flankerback
U
بازیگر میانی جناح
intermediate aperiodic circuit
U
مدار میانی اپریودیک
insulated intermediate layer
U
لایه میانی عایق
intermediate amplifier
U
تقویت کننده میانی
centred
U
نقط ه میانی چیزی
grounded neutral
U
سیم میانی زمین
midpoint rule
U
قاعده نقطه میانی
intermediate repeater
U
تقویت کننده میانی
dorsomedial thalamus
U
تالاموس پشتی- میانی
medium frequency motor
U
موتور با فرکانس میانی
medice
U
قسمت میانی زمین
central concrete membrane
U
پرده میانی بتنی
intermediate transformer
U
مبدل یا ترانسفورماتور میانی
intermediate temperature
U
درجه حرارت میانی
center ice circle
U
داره میانی زمین
center back
U
بازیگر میانی خط عقب
center
U
نقط ه میانی چیزی
intermediate roll stand
U
مقام نورد میانی
intermediate frequency transformer
U
مبدل فرکانس میانی
cif
U
فرمت میانی معروف
intermediate frequency breakdown
U
شکست فرکانس میانی
dermis
U
غشاء میانی پوست
deep
U
نقطه میانی سر پیچ
deeper
U
نقطه میانی سر پیچ
intermediate frequency section
U
مقطع فرکانس میانی
intermediate frequency sensitivity
U
حساسیت فرکانس میانی
deepest
U
نقطه میانی سر پیچ
intermediate frequency stage
U
طبقه ی فرکانس میانی
interband telegraphy
U
تلگراف باند میانی
bilge board
U
تخته میانی قایق
third ventricle
U
بطن میانی مغز
media
U
پوشش میانی سرخرگ
centered
U
نقط ه میانی چیزی
interceded
U
پادر میانی کردن
centers
U
نقط ه میانی چیزی
steering wheel hub
U
قسمت میانی غربالک
centre
U
نقط ه میانی چیزی
medial layer
U
لایه میانی
[پزشکی]
middles
U
منطقه میانی زمین
vermis
U
قطعه میانی مخچه
looming
U
قسمت میانی پارو
Somewhere in the darkness
U
جایی در میانی تاریکی
looms
U
قسمت میانی پارو
loomed
U
قسمت میانی پارو
middle
U
منطقه میانی زمین
loom
U
قسمت میانی پارو
interceding
U
پادر میانی کردن
intercedes
U
پادر میانی کردن
intercede
U
پادر میانی کردن
seat
U
قسمت میانی زین اسب
seats
U
قسمت میانی زین اسب
mesoblast
U
لایه جرثومه میانی جنین
big man
U
بازیگر میانی بیس بال
infection of the middle ear
U
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
mesocarp
U
قشر میانی غلاف میوه
seated
U
قسمت میانی زین اسب
proxinal
U
نزدیک به تنه یا خط میانی بدن
drawman
U
مرد میانی برای رویارویی
intermediate frequency band filter
U
صافی باند فرکانس میانی
intermediate frequency amplifier
U
تقویت کننده فرکانس میانی
otitis media
[OM]
U
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
image camera tube
U
لامپ تصویر میانی دوربین
middle ear inflammation
[MEI]
U
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
inflammation of the middle ear
U
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
interband recombination
U
ترکیب مجدد باند میانی
midgut
U
قسمت میانی مجرای هاضمه
king-pendant
U
[تیر عمودی در خرپای میانی]
midpoint
U
نقطه میانی یا نزدیک مرکز
midpoints
U
نقطه میانی یا نزدیک مرکز
thalamic
U
ماده خاکستری مغز میانی
thalamus
U
تالاموس ماده خاکستری مغز میانی
Midwestern
U
وابسته به ایالتهای میانی ایالت متحده
center ice spot
U
نقطه شروع در مرکز دایره میانی
set back
U
مهاجمی که پشت سر مدافع میانی است
trombone
U
شیپور دارای قسمت میانی متحرک
center face off spot
U
نقطه شروع در مرکز دایره میانی
center piece
U
قسمت میانی اسباب روی میز
atrium
U
اطاق میانی خانههای روم قدیم
Biedermeier
U
[سبک معماری، دکوراسیون و نقاشی اروپای میانی]
interpage
U
در روی صفحههای میانی چاپ کردن یا نوشتن
stapedial
U
وابسته به عضله واستخوان رکابی گوش میانی
midcourt
U
منطقه میانی بین دیوار مقابل و عقب
center forward
U
نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
standoff half
U
بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
ES IS
U
امکان مکان یابی router سیستم میانی بدهند
biforus
U
دو پنجره
window
U
پنجره
sash
U
پنجره
sashes
U
پنجره
winnock
U
پنجره
window-sills
U
لب پنجره
biforis
U
دو پنجره
window-sill
U
لب پنجره
thirl
U
پنجره
casements
U
پنجره
cant bay window
U
کج پنجره
sole plate
U
کف پنجره
inlier
U
پنجره
casement
U
پنجره
peeper
U
پنجره
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com