English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 128 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
thermistor U الت مقاوم درمقابل برق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
stiff U مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffer U مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffest U مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
defendant U مقاوم درمقابل زور و فشار
defendants U مقاوم درمقابل زور و فشار
earthquake proof foundation U غیر مقاوم درمقابل زلزله
Other Matches
hardened site U حفاظ مقاوم پایگاه مقاوم در مقابل تک ش م ر و اتمی
on the other hand <idiom> U درمقابل
cut it with a knife U درمقابل
otherwise <adv.> U درمقابل
against U درمقابل
on the other side <adv.> U درمقابل
on the other hand <adv.> U درمقابل
by the same token <adv.> U درمقابل
at the same time [on the other hand] <adv.> U درمقابل
apart from that <adv.> U درمقابل
in contrast with U درمقابل
in d. from U درمقابل
alternatively <adv.> U درمقابل
gainst U برعلیه درمقابل
for U درمقابل برله
against payment U درمقابل وجه
to keep at bay U دفاع کردن درمقابل
little frog in a big pond <idiom> U قطرهای درمقابل دریا
bays U دفاع کردن درمقابل
baying U دفاع کردن درمقابل
bayed U دفاع کردن درمقابل
bay U دفاع کردن درمقابل
brace U درمقابل فشارمقاومت کردن
in security for U یعنوان وثیقه درمقابل
vis-a-vis U شخص روبرو درمقابل
vis a vis U شخص روبرو درمقابل
shields U حفافت کردن درمقابل
shield U حفافت کردن درمقابل
braced U درمقابل فشارمقاومت کردن
resisters U مقاوم
resister U مقاوم
resistors U مقاوم
resistor U مقاوم
tolerant U مقاوم
resistant U مقاوم
renitent U مقاوم
plasma plating U مقاوم
refractory U مقاوم
To stand up to someone . To assert oneself. U درمقابل کسی قد علم کردن
thermolabile U بی ثبات یا ناپایدار درمقابل حرارت
v U مخفف versus به معنی درمقابل
To make a stand against injustice. U درمقابل ستم ایستادگی کردن
to defend oneself [against] U از خود دفاع کردن [درمقابل]
stand up <idiom> U مقاوم بودن
weatherproof U مقاوم در برابرهوا
moment of resistence U لنگر مقاوم
resisting moment U لنگر مقاوم
resistive force U نیروی مقاوم
hardened site U پایگاه مقاوم
adamantly U مقاوم یکدنده
rigid cores U هستههای مقاوم
forcing cone U مخروط مقاوم
adamant U مقاوم یکدنده
counterpoise U نیروی مقاوم
stabile U مقاوم در برابرگرما
water resistant U مقاوم در برابر اب
It sinds into insignificance beside his invention . U این درمقابل اختراع اوهیچ است
passive earth pressure U فشار مقاوم خاک
torsion resistant U مقاوم در برابر پیچش
resistance to cracking U مقاوم در برابر شکستگی
resistance to failure U مقاوم در برابر ترک
wear resistant U مقاوم در بربر سائیدگی
windproof U مقاوم در مقابل باد
swelling resistant U مقاوم در برابر تورم
resistant to heat U مقاوم در برابر گرما
shell proof U مقاوم در مقابل گلوله
resistance to tempering U مقاوم در برابر بازپخت
creep resistant U مقاوم در برابر خزش
drag chain conveyor U نقاله با زنجیر مقاوم
lightfast U مقاوم در برابر نور
drag force U نیروی مقاوم حرکت
internal resisting moment U لنگر مقاوم درونی
passive earth pressure U رانش مقاوم خاک
heat fast paint U رنگ مقاوم گرما
heat resisting steels U فولادهای مقاوم حرارتی
buck fever U هیجان شکارچی تازه کار درمقابل شکار
counterpose U درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
resistance to plastic deformation U مقاوم در برابر تغییر شکل
fracture proof U مقاوم در برابر شکستگی نشکن
insulant U ماده مقاومت کننده مقاوم
resistance to corrosion U مقاوم در برابر زنگ زدگی
resistor U اسباب مقاوم دربرابر برق
resister U اسباب مقاوم دربرابر برق
stainless steel U فولاد مقاوم در برابر خوردگی
resistors U اسباب مقاوم دربرابر برق
acid resistant U ماده مقاوم در برابر اسید
resisters U اسباب مقاوم دربرابر برق
deadman U پایه استقرارسنگر دستک مقاوم
bank protection U حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
d/a U acceptance documentagainst تحویل اسناد درمقابل قبولی نویسی
robustness U قدرت پوشش یک سیستم وتوانایی آن درمقابل ضربه وافتادن
phosphate esters U مایعات هیدرولیکی مقاوم در برابراتش و حرارت
acid fast U مقاوم در برابر رنگ بری اسید
resistance to deflaction U مقاوم در برابر تغییر شکل خمشی
best ball U بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
bomb proof U پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
incolen U الیاژهای مقاوم اهن و کرم با نیکل زیاد
cold wet clothing U لباس گرم و مقاوم در مقابل رطوبت و برودت
plene administravit U دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
cassette U پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
monel U الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است
cassettes U پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
pressure cabin U هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
knee brace U پشت بندی که جهت مقاومت ساختمان درمقابل فشار ناشی از بادبسته میشود
creditor's bill U رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
private decument U درمقابل عقد رسمی یا سند که در CL اسناد مصدق یا عقودمهمور به مهر نامیده میشود
parliamentarism U سیستمی که در ان قوه مجریه درمقابل پارلمان جوابگو ومسئول اعمال خود باشد
immune U مقاوم دربرابرمرض بر اثر تلقیح واکسن دارای مصونیت قانونی وپارلمانی
plasma plating U ضد خوردگی و مقاوم دربرابر سایش روی سطح توسط جریان بسیار داغ
cylinder liner U رگکش سخت و مقاوم در برابرسایش در جدار داخلی سیلندراز جنس الیاژهای سبک یامواد نرم دیگر
photoresist U روش تبدیل تصاویر فتوگرافیک پس از تغییر فضاهای مقاوم نسبت به نور. در مسافت PCB به کار می رود
carbon seal U وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
armor protection U حفافت درمقابل ادوات زرهی پوشش زرهی
white hope U بوکسور سفیدپوست درمقابل بوکسور سیاه پوست
to pay against receipt U در برابر رسید پرداختن درمقابل رسید دادن
thermal stress U ازمایش اثر حرارت تشعشعی رادیواکتیویته مقاومت درمقابل اثر فرساینده حرارت
accelerators U ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن رادر مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصدیکی از معمولترین این مواداست
accelerator ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن را در مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصد یکی از معمولترین این مواد است
constructive notice U ابلاغ اختیاری در CL ابلاغی که به وکیل شخص بشود قانونی یااعتباری نامیده میشود و درمقابل ان " ابلاغ رسمی یاواقعی " قرار دارد و ان ابلاغی است که به خود شخص بشود
pragmatism U مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
round robin (tournament or contest) <idiom> U بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com